کد خبر: ۶۳۱۶۵۱۷

گروه : فرهنگی هنری » قرآن و عترت

تاریخ انتشار: ۲۷ آبان ۱۳۹۶ - ۱۶:۳۸

اندازه فونت

نسخه چاپی ارسال به دوستان 

ذخیره 

باشگاه خبرنگاران جوان گزارش می دهد؛

امام رضا (ع) از تولد تا شهادت/ خلاصه‌ای از زندگینامه امام هشتم شیعیان

حضرت علی‌بن موسی الرضا (ع) در پایان ماه صفر سال 203 قمری، به دست مأمون به شهادت رسیدند.

زندگینامه امام رضا (ع)به گزارش خبرنگار حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ حضرت علی‌بن موسی الرضا (ع) در یازدهم ذی‌القعده سال 148 هجری در مدینه متولد شدند و در پایان ماه صفر سال 203 قمری، به دست مأمون به شهادت رسیدند.

ولادت

حضرت رضا (ع)، بنا به قول بسیاری از مورخان، در روز یازدهم ذی‌القعده و در مدینه منوره متولد شدند. از قول مادر ايشان نقل شده است كه: «هنگامیكه به حضرتش حامله شدم به هيچ وجه ثقل حمل را در خود حس نمی‌كردم و وقتی به خواب می‌رفتم, صداي تسبيح و تمجيد حق تعالي وذکر «لااله‌الاالله» را از شكم خود می‌شنيدم, اما چون بيدار می‌شدم ديگر صدايی بگوش نمي‌رسيد؛ هنگامي‌كه وضع حمل انجام شد، نوزاد دو دستش را به زمين نهاد و سرش را به سوی آسمان بلند كرد و لبانش را تكان می‌داد؛ گويي چيزی می‌گفت».

نظير اين واقعه, هنگام تولد ديگر ائمه و بعضی از پيامبران الهی نيز نقل شده است, از جمله حضرت عيسی (ع) كه به اراده الهی, در گهواره لب به سخن گشود و با مردم سخن گفتند كه شرح اين ماجرا در قرآن كريم آمده است.

کنیه

امام كاظم (عليه السّلام) کنیه ابوالحسن را به ایشان عنايت فرمودند، و به على بن يقطين گفتند: «اى على، اين پسرم (با اشاره به امام رضا عليه السّلام)، آقاى فرزندان من است و من كنيه خیش را به او داده‌‌ام. البته امام كاظم (ع) نيز كنيه‌شان ابو‌الحسن بوده است و اين كنيه ميان پدر و فرزند مشترک امی باشد. بدين جهت امام كاظم (عليه السّلام) را «ابو الحسن اوّل» و امام رضا (عليه السّلام) را «ابو الحسن دوم» مى‌نامند.

القاب

مشهورترین لقب امام هشتم شیعیان، «رضا» به معنای خشنودی، است. امام محمدتقی (عليه‌السلام) امام نهم و فرزند ايشان سبب ناميده شدن آن حضرت به اين لقب را اينگونه نقل می‌فرمايند : «خداوند او را رضا لقب نهاد زيرا خداوند در آسمان و رسول خدا و ائمه اطهار در زمين از او خشنود بوده‌اند و ايشان را برای امامت پسنديده‌اند و همينطور (به خاطر خلق و خوی نيكوی امام) هم دوستان و نزديكان و هم دشمنان از ايشان راضی و خشنود بود‌ند».

يكي دیگر از القاب مشهور حضرت «عالم آل محمد» است. نقل شده است که امام کاظم (ع) به فرزندانش می‌گفت: «برادر شما علی بن موسی، عالم آل محمد است.» اين لقب نشانگر ظهور علم و دانش ايشان می‌باشد؛ جلسات مناظره متعددی که امام با دانشمندان بزرگ عصر خويش, به‌ويژه علمای اديان مختلف انجام داد و در همه آن‌ها با سربلندی تمام بيرون آمد، دليل کوچکی بر اين سخن است. اين توانايی و برتری امام, در تسلط بر علوم، يكی از دلايل امامت ايشان می‌باشد و با تأمل در سخنان امام در اين مناظرات, كاملاً اين مطلب روشن می‌گردد كه اين علوم جز از يك منبع وابسته به الهام و وحی نمی‌تواند سرچشمه گرفته باشد. 

زندگینامه امام رضا (ع)

 مادر امام رضا (ع)

مادر امام رضا (ع) کنیزی از اهالی نوبه بوده است که درباره نام مقدّس اين خانم، راويان اختلاف دارند، برخی، آن حضرت را خيزران ناميده‌اند و گفته‌اند كه ايشان ام ولد و از اهالى نوبه بوده و اروى نام داشته و لقبش شقراء بوده است. برخى گفته‌‌اند اسم او نجمه و كنيه‌‌اش امّ‌البنين بوده و برخى نام آن بانو را تكتم دانسته‌اند. در روایتی آمده که مادر امام رضا (ع) کنیزی پاک و پرهیزگار به نام نجمه بود که حمیده مادر امام کاظم (ع) وی را خرید و به پسرش بخشید و بعد از ولادت حضرت رضا (ع) او را طاهره نامید.‌»

شیخ صدوق در مورد ایشان می‌نویسد: «ایشان از زمره زنان شريف غير عرب و كنيز حميده خاتون مادر امام موسى (عليه السّلام)، و از زنان شايسته در عقل و دين و شرف بود و بانويش حميده را بسيار محترم مى‌‌داشت و از روى احترام به او هرگز در مقابلش نمى ‌نشست. بنابراين حميده به پسرش امام موسى (عليه السّلام) گفت: «اى فرزند، يقينا تكتم كنيزى است كه من هرگز بهتر از او را نديده‌ام و شكّى ندارم كه خداوند به او فرزندانى عطا خواهد كرد. من او را به تو بخشيدم و سفارش مى‌كنم كه با مهربانى با او رفتار كنى.»

همسر امام رضا (ع)

در مورد تعداد همسران آن حضرت بین مورخان اختلاف است، اکثر مورخان تعداد همسران آن حضرت را یک یا دو نفر نوشته‌اند، و عده کمی نیز برای حضرت سه همسر یاد کرده‌اند. اما مشهور این است که حضرت دارای همسری به نام سبیکه (س) بوده اند که ایشان مادر امام جواد (علیه اسلام) و از خاندان ماریه قبطیه همسر پیامبر (ص)، بوده است. در برخی از منابع تاریخی، همسر دیگری نیز برای امام رضا(ع) ذکر شده است، مأمون به امام رضا (ع) پیشنهاد داد که با دخترش «‌ام حبیب‌» یا «‌ام حبیبه‌» ازدواج کند و امام نیز پذیرفت. طبری این ازدواج را در حوادث سال ۲۰۲قمری یاد می‌کند. گفته‌اند که هدف مأمون از این کار، نزدیکی بیشتر به امام رضا (ع) و نفوذ به خانه وی جهت اطلاع از برنامه‌هایش بوده است. سیوطی نیز، از ازدواج دختر مأمون با امام رضا (ع) یاد می‌کند ولی اسم آن دختر را ذکر نمی‌نماید.

فرزندان امام رضا (ع)

درباره تعداد و اسامى فرزندان امام رضا (عليه السّلام) نيز اختلاف است، گروهى آن‌ها را پنج پسر و يک دختر نوشته‌‌اند، به نام‌هاى محمّد قانع، حسن، جعفر، ابراهيم، حسين و عايشه. امّا شيخ مفيد بر اين باور است، كه امام هشتم (عليه السّلام)، فرزندى جز امام محمّد جواد (عليه السّلام) نبوده است، و ابن شهرآشوب و طبرسى در اعلام الورى، نيز بر همين اعتقاد مى‌باشند، اما قول معتبر در تعداد فرزندان، اين است كه آن حضرت را دو فرزند بوده، به نام‌هاى محمّد و موسى، و جز آنها فرزندى از آن حضرت به جاى نمانده است‌. گفته شده فرزندی از آن حضرت که دو سال یا کمتر داشته در قزوین دفن شده است، که امامزاده حسین کنونی قزوین همان است. بنابر روایتی امام در سال ۱۹۳ به این شهر مسافرتی داشته است.

زندگینامه امام رضا (ع)

امام رضا (ع) در مدینه

حضرت رضا (عليه السلام) تا قبل از هجرت به مرو، در مدينه زادگاهشان، ساكن بودند و در آنجا در جوار مدفن پاک رسول خدا و اجداد طاهرينشان به هدايت مردم و تبيين معارف دينی و سيره نبوی می‌پرداختنند. مردم مدينه نيز، امام رضا (ع) را بسیار دوست می‌داشتند و به ايشان همچون پدری مهربان می‌نگريستند. تا قبل از اين سفر، با اينکه امام بيشتر سالهای عمرش را در مدينه گذرانده بود, اما در سراسر مملکت اسلامی، پيروان بسياری داشتند که گوش به فرمان اوامر امام بودند.

علی‌بن موسی الرضا (ع)، در گفتگويی كه با مامون درباره ولايت عهدی داشتند، در اين باره اين گونه می‌فرمايند: «همانا ولايت عهدی هيچ امتيازي را بر من نيفزود. هنگامی كه من در مدينه بودم فرمان من در شرق و غرب نافذ بود و اگر از کوچه‌های شهر مدينه عبور می‌کردم, عزيرتر از من كسی نبود. مردم پيوسته حاجاتشان را نزد من می‌آوردند و كسی نبود كه بتوانم نياز او را برآورده سازم, مگر اينكه اين كار را انجام می‌دادم و مردم به چشم عزيز و بزرگ خويش، به من مى نگريستند».

 امامت امام رضا (ع)

امام رضا (ع) پس از شهادت پدرش امام کاظم (ع) در سال ۱۸۳ق امامت را عهده‌دار شد؛ مدت امامت آن حضرت ۲۰ سال (۱۸۳-۲۰۳ق) بود که با خلافت هارون الرشید (۱۰ سال)، محمد امین (حدود ۵ سال)، مأمون (۵ سال) همزمان شد.

امامت و وصايت حضرت رضا (عليه السلام ) بارها توسط پدر بزرگوار و اجداد طاهرينشان و رسول اكرم (ص) اعلام شده بود. به خصوص امام كاظم (عليه السلام) بارها در حضور مردم ايشان را به عنوان وصی و امام بعد از خويش معرفی كرده بودند؛ يكی از ياران امام موسی كاظم (عليه السلام) می‌گويد: «ما شصت نفر بوديم كه موسی بن‌جعفر (ع) به جمع ما وارد شد، درحالی که دست فرزندش علي در دست او بود، فرمود: «آيا مي‌دانيد من كيستم ؟»، گفتم: «تو آقا و بزرگ ما هستی»، فرمود: «نام و لقب من را بگوئيد»، گفتم: «شما موسی بن جعفر بن محمد هستيد»، فرمود: «اين كه با من است كيست؟»، گفتم: «علي بن موسي بن جعفر»، فرمود: «پس شهادت دهيد او در زندگاني من وكيل من است و بعد از مرگ من وصي من مي باشد». در حديث مشهوری نيز که جابر از قول نبى ‌اكرم (ص) نقل مي‌كند، امام رضا (عليه السلام) به عنوان هشتمين امام و وصي پيامبر معرفی شده‌اند. امام صادق (عليه السلام) نيز مكرر به امام كاظم می‌فرمودند: «عالم‌ آل‌محمد از فرزندان تو است و او وصی بعد از تو می‌باشد».

 پس از شهادت امام هفتم، بیشتر شیعیان با توجه به وصیت امام(ع) و دلایل و شواهد دیگر، امامت فرزند ایشان، علی بن موسی الرضا (ع) را پذیرفتند و وی را به عنوان امام هشتم تأیید نمودند. این دسته که بزرگان اصحاب امام کاظم (ع) را هم شامل می‌شد به نام قطعیه مشهور شدند. ولی گروه دیگری از اصحاب امام هفتم ‏(ع) بنا به دلایلی، از اعتراف به امامت علی بن موسی الرضا (ع) سرباز زده و در امامت حضرت موسی بن جعفر (ع) توقف کردند. آنان اظهار می‌داشتند که موسی بن جعفر (ع) آخرین امام است و کسی را به امامت تعیین نکرده و یا دست‏‌کم ما از آن آگاه نیستیم، این گروه واقفیه (یا واقفه) نامیده شدند. ا‌مام رضا(عليه السّلام) در روايتى سرنوشت آن‌ها را اينگونه بيان فرمودند: «در حيرت زندگى مى‌كنند و نهايت در حال كفر مى‌ميرند.»

زندگینامه امام رضا (ع)

 سفر امام رضا (ع) به خراسان

هجرت امام رضا (ع) از مدینه به مرو در سال ۲۰۰، یا ۲۰۱ قمری بود. پس از تصمیم مأمون تصمیم مبنی بر دادن پیشنهاد ولایتعهدی به امام، او یکی از افراد خویش به نام رجاءبن ابی ضحاک را به مدینه فرستاد تا امام را به مرو محل اقامت مأمون بیاورد. به عقیده برخی، مأمون مسیر مشخصی برای سفر امام رضا (ع) به مرو انتخاب کرد تا آن حضرت از مراکز شیعه‌نشین عبور نکند، زیرا از اجتماع شیعیان بر گرد امام می‌ترسید. او دستور داد تا حضرت را از مسیر کوفه نیاورند بلکه از طریق بصره،خوزستان و فارس، به نیشابور بیاورند. مسیر حرکت، طبق کتاب اطلس شیعه چنین بوده است: مدینه، نقره، هوسجه، نباج، حفر ابوموسی، بصره، اهواز، بهبهان، اصطخر، ابرقوه، ده شیر (فراشاه)، یزد، خرانق، رباط پشت بام، نیشابور، قدمگاه، ده سرخ، طوس، سرخس، مرو. به گزارش شیخ مفید مأموران مأمون، امام رضا (ع) و برخی از بنی‌هاشم را از مسیر بصره به مرو آوردند. مأمون آن‌ها را در خانه‌ای و امام رضا را در خانه‌ای دیگر جای داد و او را اکرام کرد.

شیخ صدوق از معول سجستانى آورده: «زمانى كه براى بردن امام رضا (عليه السّلام) به خراسان پيكى به مدينه آمد، من در آنجا بودم. امام به منظور وداع از رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلم) وارد حرم شد، او را ديدم كه چندين بار از حرم بيرون مى ‌آمد و دوباره به سوى مدفن پيغمبر بازمى‌ گشت و با صداى بلند گريه مى‌کرد. من به امام نزديك شده و سلام كردم و علّت اين موضوع را از آن حضرت جويا شدم. در جواب فرمودند: «من از جوار جدّم بيرون رفته و در غربت از دنيا خواهم رفت.»

امام پیش از رفتن به خراسان به داخل مسجد پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلم) وارد شد و دستش را بر لبه قبر شريف نهاد و فرزندش را به قبر چسباند و نزد جدّش رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله) طلب حفاظت براى او كرد و سپس به فرزندش گفت: «به تمام وكلا و خدمتكارانم گفته‌‌ام كه از تو شنوايى داشته باشند و پيرويت كنند»، و به اصحابش او را معرفى كرد كه جانشين وى خواهد بود.

حدیث سلسه‌الذهب

در طول سفر امام به مرو ، هركجا توقف می‌فرمودند, بركات زيادی شامل حال مردم آن منطقه می‌شد. از جمله هنگامی كه امام در مسير حركت خود وارد نيشابور شدند و در حالی كه در محملی قرار داشتند از وسط شهر نيشابور عبور كردند. مردم زيادی كه خبر ورود امام به نيشابور را شنيده بودند, همگی به استقبال حضرت آمدند. در اين هنگام دو تن از علما و حافظان حديث نبوی, به همراه گروه‌های بيشماری از طالبان علم و اهل حديث و درايت، مهار مرکب را گرفته وعرضه داشتند: «ای امام بزرگ و ای فرزند امامان بزرگوار، تو را به حق پدران پاک و اجداد بزرگوارت سوگند می‌دهيم كه رخسار فرخنده خويش را به ما نشان دهی و حديثی از پدران و جد بزرگوارتان پيامبر خدا برای ما بيان فرمایی تا يادگاری نزد ما باشد». امام دستور توقف مركب را دادند و ديدگان مردم به مشاهده طلعت مبارک امام روشن گرديد. مردم از مشاهده جمال حضرت بسيار شاد شدند به طوری كه بعضي از شدت شوق می‌گريستند و آنهايی كه نزديک ايشان بودند، بر مركب امام بوسه می‌زدند. ولوله عظيمی در شهر طنين افكنده بود به طوری كه بزرگان شهر با صدای بلند از مردم می‌خواستند كه سكوت نمايند تا حديثی از آن حضرت بشنوند.

ایشان فرمودند: «شنیدم از پدرم موسی بن جعفر (ع) که فرمود شنیدم از پدرم جعفر بن محمّد (ع) که فرمود شنیدم از پدرم محمّد بن علی (ع) که فرمود شنیدم از پدرم علی بن الحسین (علیهما السّلام) که فرمود شنیدم از پدرم حسین بن علی (ع) فرمود شنیدم از پدرم امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب (ع) که فرمود شنیدم از رسول خدا (ص) که فرمود شنیدم از جبرئیل که گفت شنیدم از پروردگار عزّ و جلّ فرمود: «کَلِمَةُ لا إلهَ إلّا اللّهُ حِصنی فَمَن دَخَلَ حِصنی اَمِنَ مِن عَذابی بِشُروطِها وَ أنَا مِن شُروطِها»، «کلمه‏ «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ‏» دژ و حصار من است. پس هر کس داخل دژ و حصار من شود، از عذاب من ایمن خواهد بود.» پس هنگامی که مَرکب حضرت حرکت کرد با آواز بلند فرمود با شروط آن و من یکی از آن شروط هستم.

زندگینامه امام رضا (ع)

امام رضا (ع) و مسأله ولایتمداری

 مهمترين فصل تاريخى زندگى امام رضا (عليه السّلام) جريان ولايتعهدى آن حضرت است، جریانی که به موجب آن، حضرت مجبور شدند از شهر مدینه به مرو سفر کنند و پس از مدتی و با کینه مأمون به شهادت برسند.

هنگامی که حضرت رضا (عليه السلام ) وارد مرو شدند، مأمون از ايشان استقبال شايانی كرد و در مجلسي كه همه اركان دولت حضور داشتند صحبت كرد و گفت: «همه بدانند من در آل عباس و آل علی (عليه السلام) هيچ كس را بهتر و صاحب حق‌تر به امر خلافت از علی‌بن‌موسی‌رضا (عليه السلام ) نديدم». پس از آن به حضرت رو كرد و گفت: «تصميم گرفته‌ام كه خود را از خلافت خلع كنم و آن را به شما واگذار نمايم.»، اما امام كاملا از قصد مأمون آگاهى داشت، چرا که مأمون براى رسيدن به خلافت، برادرش امين را كشته بود و بغداد را خراب كرده بود. به همین دلیل به او گفتند: «اگر اين خلافت مال تو است جايز نيست خودت را خلع كنى و لباسى را كه خدا به تو پوشانده به ديگرى بدهى، و اگر خلافت مال تو نيست چيزى كه مال تو نيست جايز نيست آن را به من بدهى.»

مأمون بر خواسته خود پافشاری كرد و بر امام اصرار ورزيد، اما امام فرمودند:‌ «هرگز قبول نخواهم كرد.»، وقتي مأمون مأيوس شد، گفت: «پس ولايت عهدی را قبول كن تا بعد از من شما خليفه و جانشين من باشيد». اين اصرار مأمون و انكار امام تا دو ماه طول كشيد و حضرت قبول نمی‌فرمودند و می‌گفتند: «از پدرانم شنيدم, من قبل از تو از دنيا خواهم رفت و مرا با زهر شهيد خواهند كرد و بر من ملائك زمين و آسمان خواهند گريست و در وادی غربت در كنار هارون ‌الرشيد دفن خواهم شد». اما مأمون بر اين امر پافشاری نمود تا آنجاكه مخفيانه و در مجلس خصوصی حضرت را تهديد به مرگ كرد. لذا حضرت فرمودند : «اينک كه مجبورم، قبول می‌كنم به شرط آنكه كسی را نصب يا عزل نكنم و رسمی را تغيير ندهم و سنتی را نشكنم و از دور بر بساط خلافت نظر داشته باشم». مأمون با اين شرط راضی شد. پس از آن حضرت, دست را به سوی آسمان بلند كردند و فرمودند: «خداوندا ! تو مي‌دانی كه مرا به اكراه وادار نمودند و به اجبار اين امر را اختيار كردم؛ پس مرا مؤاخذه نكن همان گونه كه دو پيغمبر خود يوسف و دانيال را هنگام قبول ولايت پادشاهان زمان خود مؤاخذه نكردی؛ خداوندا عهدی نيست جز عهد تو و ولايتی نيست مگر از جانب تو، پس به من توفيق ده كه دين تو را برپا دارم و سنت پيامبر تو را زنده نگاه دارم، همانا كه تو نيكو مولا و نيكو ياوری هستی».

شرایط علمی زمان امام رضا (ع)

در قرن دوم هـ.ق كه امام رضا (علیه‌السلام) می‌زيستند، مراكز علمی رو به فزونی گذاشت. مدارس مختلف در همه علوم و به همه زبان‌ها و ميان همه گروه‌ها پا گرفت. مدارس از جويندگان دانش در سطوح مختلف علمی و دين پر شد. به خصوص در زمان هارون الرشيد و مأمون و در زمان امامت امام جعفرصادق (علیه‌السلام) و امام موسی كاظم (علیه‌السلام) و امام علی بن موسی الرضا (علیه‌السلام).

 حضرت امام رضا (علیه‌السلام) در زمان منصور به دنيا آمدند و در زمان خلافت مهدی، هادی، هارون الرشيد و مأمون زندگی كردند و اين زمانی بود كه فرهنگ و فكر اسلامی به خوبی پايه گرفته بود و در آن زمان مؤسسين مذاهب فقهی مختلفی نیز زندگی می‌كردند. امام علی بن موسی الرضا (علیه‌السلام) پناه اهل فكر و معرفت بودند و با علمای فلسفه به مناظره و بحث می‌پرداختند و در حالی كه اهل فقه و شرع را هدايت و توجيه می‌كردند به محور آن‌ها تبديل شده بودند.

 مأمون پس از آوردن امام رضا(ع) به مرو، جلسات علمی متعددی با حضور علمای گوناگون تشکیل داد. در این جلسات، مذکرات زیادی میان امام و دیگران صورت می‌گرفت که به طور عمده درباره مسائل اعتقادی و فقهی بود. بخشی از این مذاکرات را طبرسی در کتاب احتجاج فراهم آورده است. مأمون می‌خواست با کشاندن امام به بحث، تصوری را که عامه مردم درباره ائمه اهل بیت (علیهم السلام) داشتند و آنان را صاحب علم خاص مثلاً «‌علم لدنّی‌» می‌دانستند، از بین ببرد. صدوق در این باره می‌گوید: «مأمون اندیشمندان سطح بالای هر فرقه را در مقابل امام قرار می‌داد تا حجت آن حضرت را به وسیله آنان از اعتبار بیندازد و این به جهت حسد او نسبت به امام و منزلت علمی و اجتماعی او بود.»، اما هیچ کس با آن حضرت روبه رو نمی‌شد جز آن که به فضل او اقرار کرده و به حجتی که از طرف امام علیه او اقامه می‌شود، ملتزم می‌گردید.

 این مجالس به تدریج مشکلاتی را برای مأمون درست کرد. زمانی که وی متوجه شد، تشکیل چنین جلساتی برای وی خطرناک است، اقدام به محدود کردن امام کرد. از عبدالسلام هروی نقل شده که به مأمون اطلاع دادند: امام رضا (علیه‌السلام) مجالس کلامی تشکیل داده و بدین وسیله مردم شیفته وی می‌شوند. مأمون به محمد بن عمرو طوسی مأموریت داد تا مردم را از مجلس آن حضرت طرد نماید. پس از آن امام در حق مأمون نفرین کرد.

زندگینامه امام رضا (ع)

 شهادت امام رضا (ع)

در نحوه به شهادت رسيدن امام نقل شده است كه مأمون به يكی از خدمتکاران خويش دستور داده بود تا ناخن‌های دستش را بلند نگه دارد و بعد به او دستور داد تا دست خود را به زهر مخصوصی آلوده كند و در بين ناخن‌هايش زهر قرار دهد و اناری را با دستان زهر‌آلودش دانه كند و او دستور مأمون را اجابت كرد. مأمون نيز انار زهرآلوده را خدمت حضرت گذارد و اصرار كرد كه امام ازآن انار تناول کنند. اما حضرت از خوردن امتناع فرمودند و مأمون اصرار كرد تا جايی كه حضرت را تهديد به مرگ نمود و حضرت به جبر, قدری از آن انار مسموم تناول فرمودند. بعد از گذشت چند ساعت، زهر اثر كرد و حال حضرت دگرگون گرديد و صبح روز بعد در سحرگاه روز 29 صفر سال 203 هجری قمری امام رضا (عليه السلام) به شهادت رسيدند.

 

+ نوشته شده در  شنبه نهم فروردین ۱۳۹۹ساعت 12:18  توسط hasan gholami  | 

وسی بن جعفر (ع) معروف به امام رضا (۱۴۸–۲۰۳ق) هشتمین امام شیعه اثناعشری. امام رضا ۲۰ سال امامت را بر عهده داشت که با خلافت هارون الرشید(۱۰ سال)، محمد امین (حدود ۵ سال) و مأمون (۵ سال) همزمان شد. در روایتی از امام جواد(ع) آمده است که لقب رضا از سوی خداوند به پدرش داده شده است. او به عالم آل محمد نیز شهرت دارد.
مأمون عباسی او را به اجبار به خراسان آورد و به اکراه، ولیعهد خویش کرد. حدیث سلسلة الذهب که در نیشابور از ایشان نقل شده معروف است. مأمون میان وی و بزرگان دیگر ادیان و مذاهب جلسات مناظره‌ تشکیل می‌داد که سبب شد همگی به برتری و دانش او اقرار کنند.
آن حضرت در طوس به دست مأمون به شهادت رسید. حرم او در مشهد زیارتگاه مسلمانان است.محتویات
 [نهفتن] ۱زندگینامه۱.۱تولد۱.۲مادر۱.۳همسران و فرزندان۲امامت۲.۱گرایش شیعیان۳جایگاه امام در مدینه۴سفر به خراسان۴.۱بیان حدیث سلسلة الذهب۵ولایتعهدی مأمون۶مناظرات۷نماز عید۸شهادت۸.۱حرم امام رضا (ع)۹سیره رضوی۱۰آثار منسوب۱۱اصحاب۱۲جایگاه نزد اهل‌سنت۱۳جستارهای وابسته۱۴مطالعه بیشتر۱۵پانویس۱۶منابع۱۷پیوند به بیرونزندگینامه[نمایش]
امام رضا (ع)
 
علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی‌طالب، کنیه‌اش، ابوالحسن و مشهورترین لقبش رضا است. در روایتی از امام جواد(ع) آمده است که این لقب از سوی خداوند به پدرش داده شده است؛[۱] ولی برخی منابع گفته‌اند مأمون لقب رضا را به او داد.[۲] صابر، صدیق، رضی و وفی از دیگر القاب آن حضرت است.[۳] در برخی روایات او عالم آل محمد نامیده شده است.[۴] نقل شده است که امام کاظم(ع) به فرزندانش می‌گفت: «برادر شما علی بن موسی، عالم آل محمد است.»[۵] همچنین امام جواد(ع) در زیارت امام رضا(ع) او را امام رئوف خطاب کرده است.[۶] لقب امام رئوف در بین شیعیان شهرت بسیار دارد.[۷]تولد
زادروزش را پنجشنبه یا جمعه ۱۱ ذی‌القعده، یا ذی‌الحجه و یا ربیع الاول سال ۱۴۸ یا ۱۵۳ق نقل کرده‌اند.[۸] کلینی[۹] و بیشتر علما و و مورخین[۱۰] سال تولدش را ۱۴۸ق نقل کرده‌اند.مادر

تصویری از بقعه منسوب به نجمه خاتون مادر امام رضا(ع) در مشریه ام ابراهیم در مدینه منوره قبل از تخریب
مادر امام رضا(ع) کنیزی از اهالی نوبه بوده است[۱۱] که با نام‌های مختلفی از او یاد شده است. گفته شده است هنگامی که امام کاظم(ع) او را خریداری کرد، نام تُکتَم را برای وی برگزید[۱۲] و وقتی امام رضا (ع) را به دنیا آورد، امام کاظم(ع) او را طاهره نامید.[۱۳] شیخ صدوق گفته است که عده‌ای نام مادر امام رضا (ع) را سَکَن نوبیه روایت کرده‌اند. همچنین اروی، نجمه، سمانه، نیز نامیده شده است و کنیه‌اش ام البنین بوده است.[۱۴]
در روایتی آمده که مادر امام رضا(ع) کنیزی پاک و پرهیزگار به نام نجمه بود که حمیده مادر امام کاظم(ع) وی را خریداری و به پسرش بخشید و بعد از ولادت حضرت رضا(ع) او را طاهره نامید.‌»[۱۵]همسران و فرزندان
همسر امام رضا سَبیکه نام داشت[۱۶] که گفته شده از خاندان ماریه قبطیه همسر پیامبر(ص)، بوده است.[۱۷]

بارگاه امامزاده حسین فرزند منسوب به امام رضا (ع) در شهر قزوین
در برخی از منابع تاریخی، همسر دیگری نیز برای امام رضا(ع) ذکر شده است: مأمون به امام رضا (ع) پیشنهاد داد که با دخترش «‌ام حبیب‌» یا «‌ام حبیبه‌» ازدواج کند و امام نیز پذیرفت.[۱۸] طبری این ازدواج را در حوادث سال ۲۰۲ق یاد می‌کند.[۱۹] گفته‌اند که هدف مأمون از این کار، نزدیکی بیشتر به امام رضا (ع) و نفوذ به خانه وی جهت اطلاع از برنامه‌هایش بوده است.[۲۰] سیوطی نیز، از ازدواج دختر مأمون با امام رضا(ع) یاد می‌کند؛ ولی اسم آن دختر را ذکر نمی‌کند.[۲۱]
درباره تعداد و اسامی فرزندان امام رضا اختلاف است. شیخ مفید، غیر از محمد بن علی فرزندی برای وی نمی‌شناسد.[۲۲] ابن شهرآشوب و طبرسی، نیز بر همین عقیده‌اند.[۲۳] برخی، از دختری به نام فاطمه برای وی سخن گفته‌اند.[۲۴] برخی، فرزندان ایشان را پنج پسر و یک دختر نوشته‌اند، به نام‌های محمد قانع، حسن، جعفر، ابراهیم، حسین و عایشه.[۲۵] سبط بن جوزی برای وی چهار پسر به نام‌های محمد (ابوجعفر ثانی)، جعفر، ابومحمد حسن، ابراهیم، و یک دختر، بدون ذکر اسم، یاد می‌کند.[۲۶] گفته شده فرزندی از آن حضرت که دو سال یا کمتر داشته در قزوین دفن شده است و گفته می‌شود که امامزاده حسین کنونی قزوین همان است. بنابر روایتی امام در سال ۱۹۳ به این شهر مسافرتی داشته است.[۲۷]امامت
حاکمان زمان امام رضا(ع)
مأمون عباسی ۱۹۸-۲۱۸ق
امین عباسی ۱۹۳-۱۹۸ق
هارون عباسی ۱۷۰-۱۹۳ق
امامت امام رضا (ع) ۱۸۳-۲۰۳ق
۱۸۳
۱۸۴
۱۸۵
۱۸۶
۱۸۷
۱۸۸
۱۸۹
۱۹۰
۱۹۱
۱۹۲
۱۹۳
۱۹۴
۱۹۵
۱۹۶
۱۹۷
۱۹۸
۱۹۹
۲۰۰
۲۰۱
۲۰۲
۲۰۳
 
 
امام رضا(ع) پس از شهادت پدرش امام کاظم(ع) در سال ۱۸۳ق امامت را عهده‌دار شد؛ مدت امامت آن حضرت ۲۰ سال (۱۸۳-۲۰۳ق) بود که با خلافت هارون الرشید(۱۰ سال)، محمد امین (حدود ۵ سال)، مأمون (۵ سال) همزمان شد.[۲۸]
راویانی همچون داود بن کثیر رقی، محمد بن اسحاق بن عمار، علی بن یقطین، نعیم قابوسی، حسین بن مختار، زیاد بن مروان، المخزومی، داود بن سلیمان، نصر بن قابوس، داود بن زربی، یزید بن سلیط و محمد بن سنان، احادیثی از موسی بن جعفر(ع) درباره امامت امام رضا(ع) نقل کرده‌اند. [۲۹]
همچنین مقبولیت امام رضا (ع) در میان شیعیان و برتری علمی و اخلاقی وی را، ثابت کننده امامت او می‌دانند. هرچند که وضعیت مسأله امامت در اواخر زندگی موسی بن جعفر(ع) بسیار پیچیده بود؛ اما بیشتر اصحاب امام کاظم(ع) جانشینی امام رضا (ع) را پذیرفتند.[۳۰]گرایش شیعیان
نوشتار اصلی: واقفیه
پس از شهادت امام کاظم(ع)، بیشتر شیعیان با توجه به وصیت امام(ع) و دلایل و شواهد دیگر، امامت فرزند ایشان، علی بن موسی الرضا (ع) را پذیرفتند و وی را به عنوان امام هشتم تأیید نمودند. این دسته که بزرگان اصحاب امام کاظم (ع) را هم شامل می‌شد، به نام قطعیه مشهور شدند؛[۳۱] ولی گروه دیگری از اصحاب امام هفتم‏(ع) بنا به دلایلی، از پذیرفتن امامت علی بن موسی الرضا(ع) سرباز زده و در امامت حضرت موسی بن جعفر(ع) توقف کردند. آنان اظهار می‌داشتند که موسی بن جعفر (ع) آخرین امام است و کسی را به امامت تعیین نکرده و یا دست‏‌کم ما از آن آگاه نیستیم. این گروه واقفیه (یا واقفه) نامیده شدند.[نیازمند منبع]جایگاه امام در مدینه
امام رضا حدود هفده سال (۱۸۳-۲۰۰ یا ۲۰۱) از دوره امامت خود را در مدینه حضور داشت و از جایگاه ویژه‌ای در میان مردم برخوردار بود. خود امام در گفتگویی که با مأمون درباره ولایتعهدی داشت، در توصیف این دوره گفته است:
همانا ولایت عهدی هیچ امتیازی را بر من نیفزود. هنگامی که من در مدینه بودم فرمان من در شرق و غرب نافذ بود و وقتی سوار بر مرکب خود، از کوچه‌های مدینه عبور می‌کردم، کسی عزیرتر از من نبود.[۳۲]
در مورد جایگاه علمی امام در مدینه نیز از خود ایشان نقل شده است:
من در مسجد پیامبر می‌نشستم و دانشمندانی که در مدینه بودند، هرگاه در مسئله‌ای درمی‌ماندند، همگی به من ارجاع می‌دادند و مسائل‌شان را نزد من می‌فرستادند و من به آنها پاسخ می‌دادم.[۳۳]سفر به خراسان

مسیر حرکت امام رضا(ع) (برای بزرگنمایی موش‌واره را روی تصویر ببرید)
هجرت امام رضا(ع) از مدینه به مرو در سال ۲۰۰ [۳۴] یا ۲۰۱ قمری[۳۵] بود. به گزارش یعقوبی مأمون، امام رضا را از مدینه به خراسان آورد و فرستاده وی جهت آوردن حضرت به خراسان، رجاء بن ابی‌ضحاک خویشاوند فضل بن سهل بود. حضرت را از راه بصره آوردند تا به مرو رسید.[۳۶] به عقیده برخی مأمون مسیر مشخصی برای سفر امام رضا به مرو انتخاب کرد تا آن حضرت از مراکز شیعه‌نشین عبور نکند، زیرا از اجتماع شیعیان بر گرد امام می‌ترسید. او دستور داد تا حضرت را از مسیر کوفه نیاورند بلکه از طریق بصره،خوزستان و فارس، به نیشابور بیاورند.[۳۷]
مسیر حرکت طبق کتاب اطلس شیعه چنین بوده است: مدینه، نقره، هوسجه، نباج، حفر ابوموسی، بصره، اهواز، بهبهان، اصطخر، ابرقوه، ده شیر (فراشاه)، یزد، خرانق، رباط پشت بام، نیشابور، قدمگاه، ده سرخ، طوس، سرخس، مرو.[۳۸] به گزارش شیخ مفید مأموران مأمون، امام رضا (ع) و برخی از بنی‌هاشم را از مسیر بصره به مرو آوردند. مأمون آن‌ها را در خانه‌ای و امام رضا را در خانه‌ای دیگر جای داد و او را اکرام کرد.[۳۹]بیان حدیث سلسلة الذهب
نوشتار اصلی: حدیث سلسلة الذهب
اللَّه جَلَّ جَلَالُهُ یقُولُ لَا إِلَهَ‏ إِلَّا اللَّهُ‏ حِصْنِی‏ فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی قَالَ فَلَمَّا مَرَّتِ الرَّاحِلَةُ نَادَانَا بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا...خداوند جل جلاله می‌فرماید: «لَا إِلَهَ‏ إِلَّا اللَّهُ» دژ من است، پس هرکس که در دژ من درآید از عذابم در امان است. چون مرکب به راه افتاد [امام رضا](ع) گفت: [البته] با شرایطش و من جزو شرایط آنم.
ابن بابویه، کتاب التوحید، ص۴۹.
اسحاق بن راهویه می‌گوید: وقتی امام رضا(ع) در سفر به خراسان به نیشابور رسید، شماری از مُحدِّثان عرض کردند:‌ ای پسر پیغمبر از شهر ما تشریف می‌‏برید و برای ما حدیثی بیان نمی‌فرمایید؟ پس از این تقاضا، حضرت سرش را از کجاوه بیرون آورد و فرمود:
شنیدم از پدرم موسی بن جعفر که فرمود شنیدم از پدرم جعفر بن محمّد که فرمود شنیدم از پدرم محمّد بن علی که فرمود شنیدم از پدرم علی بن الحسین که فرمود شنیدم از پدرم حسین بن علی فرمود شنیدم از پدرم امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب که فرمود شنیدم از رسول خدا که فرمود شنیدم از جبرئیل که گفت شنیدم از پروردگار عزّ و جلّ فرمود: «کلمه‏ «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ‏» دژ و حصار من است. پس هر کس داخل دژ و حصار من شود، از عذاب من ایمن خواهد بود.» پس هنگامی که مَرکب حضرت حرکت کرد با آواز بلند فرمود با شروط آن و من یکی از آن شروط هستم.[۴۰]
بیان این حدیث را در نیشابور یکی از مهم‌ترین و مستندترین حوادث مسیر حرکت امام رضا(ع) می‌دانند.[۴۱]

ولایتعهدی مأمون
نوشتار اصلی: ولایتعهدی امام رضا
پس از استقرار امام در مرو، مأمون قاصدی به خانه امام رضا فرستاد و به وی پیشنهاد داد که من می‌خواهم خودم را از خلافت خلع کنم و آن را به تو بسپارم ولی امام به شدت با این کار مخالفت کرد. امام در پاسخ مأمون گفت: «اگر حکومت حق توست، نمی‌تـوانی به کس دیگر ببخشی و اگر متعلق به تو نیست، شایستگی بخشـش آن را نـداری»[۴۲] محققان معتقدند این پاسخ امام اساس مشروعیت خلافت مأمون را زیر سوال برد.[۴۳] سید جعفر مرتضی عاملی نیز معتقد است اساسا مأمون جدیتی در پیشنهاد خلافت به امام رضا (ع) نداشت. وی مباحث گسترده‌ای را مطرح ساخته و در نهایت این پیشنهاد مأمون را تلاشی برای تثبیت خلافت خود وی ارزیابی می‌کند.[۴۴] پس از این، مأمون خواست که ولایت عهدی پس از خودش را به امام واگذار نماید. باز با مخالفت شدید امام مواجه شد. در این هنگام مأمون سخنی با شائبه تهدید به زبان آورد و در این میان گفت: عمر بن خطاب، شورا را در شش نفر قرار داد (ر.ک: شورای شش نفره) که یکی از آنان جد تو امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب بود. عمر شرط کرد هرکدام از آنان مخالفت کرد گردنش زده شود. چاره‌ای نیست جز اینکه آنچه از تو می‌خواهم بپذیری که من گزیری از آن نمی‌یابم. امام (ع) پاسخ داد: پس من می‌پذیرم بدین شرط که نه فرمان دهم و نه بازدارم، نه فتوا دهم و نه قضاوت کنم، نه کسی را به کاری گمارم و نه عزل کنم و نه چیزی را از جایگاهش تغییر دهم. مأمون، شرط او را پذیرفت.[۴۵]
بدین طریق، مأمون در روز دوشنبه هفتم رمضان سال ۲۰۱ق. با امام رضا به عنوان ولیعهد پس از خود بیعت کرد و مردم را به جای لباس سیاه[یادداشت ۱]، سبزپوش کرد و فرمان آن را به اطراف و نواحی نوشت و برای امام رضا (ع) بیعت گرفت و به نام وی بر منبرها خطبه خواندند و دینار و درهم به نامش سکه زدند و کسی نماند که لباس سبز نپوشد مگر اسماعیل بن جعفر بن سلیمان بن علی هاشمی.[۴۶]مناظرات
مأمون پس از آوردن امام رضا(ع) به مرو، جلسات علمی متعددی با حضور علمای گوناگون تشکیل داد. در این جلسات، مذکرات زیادی میان امام و دیگران صورت می‌گرفت که به طور عمده درباره مسائل اعتقادی و فقهی بود. بخشی از این مذاکرات را طبرسی در کتاب احتجاج فراهم آورده است.[۴۷] برخی از این مناظرات [یا احتجاجات] از این قرارند:[۴۸]مناظره امام رضا در باب توحیداحتجاج در باب امامتمناظره امام رضا با سلیمان مروزیمناظره امام رضا با ابو قرةمناظره امام رضا با جاثلیقمناظره امام رضا با رأس الجالوتمناظره امام رضا با عالم زرتشتیمناظره امام رضا(ع) با عمران صابی
مأمون می‌خواست با کشاندن امام به بحث، تصوری را که عامه مردم درباره ائمه اهل بیت علیهم السلام داشتند و آنان را صاحب علم خاص مثلاً «‌علم لدنّی‌» می‌دانستند، از بین ببرد.[۴۹] صدوق در این باره می‌گوید: مأمون اندیشمندان سطح بالای هر فرقه را در مقابل امام قرار می‌داد تا حجت آن حضرت را به وسیله آنان از اعتبار بیندازد و این به جهت حسد او نسبت به امام و منزلت علمی و اجتماعی او بود. اما هیچ کس با آن حضرت روبه رو نمی‌شد جز آن که به فضل او اقرار کرده و به حجتی که از طرف امام علیه او اقامه می‌شود، ملتزم می‌گردید.[۵۰]
این مجالس به تدریج مشکلاتی را برای مأمون درست کرد. زمانی که وی متوجه شد، تشکیل چنین جلساتی برای وی خطرناک است، اقدام به محدود کردن امام کرد. از عبدالسلام هروی نقل شده که به مأمون اطلاع دادند: امام رضا علیه‌السلام مجالس کلامی تشکیل داده و بدین وسیله مردم شیفته وی می‌شوند. مأمون به محمد بن عمرو طوسی مأموریت داد تا مردم را از مجلس آن حضرت طرد نماید. پس از آن امام در حق مأمون نفرین کرد.[۵۱]نماز عیدروزشمار حرکت امام رضااز مدینه تا مرو۲۰۰ق۱۵ محرمحرکت از مدینه۳ صفرورود به بصره۸ صفرحرکت از بصره۱۶ صفرورود به اهواز۱۶ ربیع‌الاولحرکت از اهواز۲۶ ربیع‌الاولورود به فارس (شیراز)۱ ربیع‌الثانیحرکت از فارس (شیراز)۱۵ ربیع‌الثانیورود به یزد۲۰ ربیع‌الثانیحرکت از یزد۷ جمادی‌الاولورود به نیشابور۱ جمادی‌الثانیحرکت از نیشابور۳ جمادی‌الثانیورود به طوس۸ جمادی‌الثانیورود به سرخس۲۳ جمادی‌الثانیحرکت از سرخس۲۹ جمادی‌الثانیورود به مرو۷ رمضاناعلام ولایتعهدی
پس از عقد ولایتعهدی (در ۷ رمضان سال ۲۰۱) چون عید (ظاهراً عید فطر سال ۲۰۱ق) رسید مأمون از امام خواست تا نماز عید بخواند، اما امام بر مبنای شرایطی که در ابتدای ولایتعهدی با مأمون ذکر کرده بود از پذیرش اقامه نماز عید عذر خواست. مأمون اصرار کرد و امام ناچار قبول کرد و فرمود: پس من همچون رسول خدا(ص) به نماز خواهم رفت. مأمون نیز پذیرفت. مردم انتظار داشتند که امام رضا (ع) مانند خلفا با آداب و رسوم خاصی از خانه خارج شود، اما دیدند که ایشان با پای برهنه در حالی‌که تکبیر می‌گوید به راه افتاد. امیران که با لباس رسمی و معمولِ این‌گونه مراسم آمده بودند، با دیدن این وضع، یک‌باره از اسب‌ها فرود آمده و کفش‌ها را از پا درآوردند و با گریه و تکبیرگویان پشت سر امام به راه افتادند. امام در هر قدم که می‌رفت سه بار تکبیر می‌گفت.
گفته‌اند که فضل به مأمون گفت: اگر امام رضا بدین صورت به مصلّا(محل برپایی نماز) برسد، مردم فریفته او می‌شوند، بهتر آن است که از او بخواهی برگردد. پس مأمون فردی را فرستاد و از امام خواست که برگردد. آن حضرت کفش خود را به پا کرد و سوار بر مرکب شد و بازگشت.[۵۲]شهادت
شهادت علی‌بن‌موسی(ع) را جمعه یا دوشنبه آخر ماه صفر، یا ۱۷ صفر، یا ۲۱ رمضان، یا ۱۸ جمادی‌الاولی، یا ۲۳ ذی‌القعده، یا آخر آن، در سال ۲۰۲، یا ۲۰۳، یا ۲۰۶ نقل کرده‌اند.[۵۳] کلینی، وفات او را در ماه صفر سال ۲۰۳ق. در ۵۵ سالگی ذکر می‌کند.[۵۴] طبق نظر بیشتر علماء و مورخین سال شهادت امام رضا، ۲۰۳ق. بوده است.[۵۵] طبرسی روز شهادت را در آخر ماه صفر نقل می‌کند.[۵۶]
در تعداد سال‌های زندگی علی بن‌موسی نیز با توجه به اختلاف در تاریخ ولادت و شهادت او، از ۴۷ سال تا ۵۷ سال گفته شده است.[۵۷] طبق قول مشهور در تاریخ ولادت و وفات وی، سن امام رضا در هنگام شهادت ۵۵ سال بوده است.
هم‌چنین نقل قول‌های متفاوتی در چگونگی شهادت امام رضا(ع) ذکر شده است:در تاریخ یعقوبی آمده است، مأمون در سال ۲۰۲ق از مرو رهسپار عراق شد و ولیعهدش رضا(ع) و وزیرش فضل بن سهل ذوالریاستین همراه وی بودند.[۵۸] چون به طوس رسیدند، امام رضا(ع) در قریه‌ای که به آن نوقان‌ گفته می‌شود، در اول سال ۲۰۳ق وفات کرد و بیماری آن حضرت بیش از سه روز نبود و گفته شده که علی بن هشام انار مسمومی به او خورانید و مأمون بر وی سخت بی‌تابی نشان داد. یعقوبی در ادامه می‌نویسد: «‌خبر داد مرا ابوالحسن بن ابی عباد و گفت: مأمون را دیدم که قبایی سفید در برداشت و در (تشییع) جنازه رضا سربرهنه میان دو قائمه نعش پیاده می‌رفت و می‌گفت؛ یا اباالحسن پس از تو به که دلخوش باشم؟ و سه روز نزد قبرش اقامت گزید و هر روز قرصی نان و مقداری نمک برای او می‌آوردند و خوراکش همان بود، سپس در روز چهارم بازگشت».[۵۹]شیخ مفید نقل می‌کند مأمون، عبدالله بن بشیر را امر کرد که ناخن‌هایش را نگیرد تا درازتر از حد معمول شود و سپس چیزی شبیه تمر هندی بدو داده تا با دستانش خمیر کند. آنگاه مأمون پیش امام رضا(ع) رفته و عبدالله را صدا زده و از او خواسته است که با دستانش آب انار بگیرد و سپس آن را به امام رضا(ع) نوشانید و این سبب وفات حضرت پس از دو روز شده است.[۶۰]شیخ صدوق روایاتی را بدین مضمون نقل می‌کند که در بعضی از آنها سم در انگور ذکر شده است و در بعضی، هم در انگور و هم در انار آمده است.[۶۱] سید جعفر مرتضی عاملی، شش نظر را درباره درگذشت امام رضا(ع) ذکر می‌کند.[۶۲]ابن حِبّان از محدثان و رجال شناسان قرن چهارم هجری، ذیل نام «‌علی بن موسی الرضا‌» می‌نویسد: علی بن موسی الرضا به وسیله سمی که مأمون به وی خوراند، رحلت یافت. این حادثه در روز شنبه سال ۲۰۳ق. بود.[۶۳]
در مورد علت قتل امام رضا(ع) توسط مأمون، دلایل مختلفی ذکر شده است: غلبه امام بر علمای مختلف در جلسات مناظره،[۶۴] استقبال پرشور مردم از امامت امام در مراسم نماز عید مأمون از این حادثه احساس خطر کرد و متوجه شد دادن ولایت عهدی به امام، اوضاع را علیه وی سخت‌تر کرده است. از این رو، مراقبانی برای آن حضرت گمارد تا مبادا اقدامی بر ضد مأمون انجام دهد.[۶۵] امام از مأمون وحشتی نداشت و در اکثر اوقات به او چنان جواب می‌داد که ناراحتش می‌کرد. این وضع نیز باعث خشم مأمون و زیادتر شدن دشمنی وی نسبت به حضرت می‌شد، هرچند آشکار نمی‌کرد.[۶۶] چنانکه نقل شده هنگامی که مأمون از خبر یکی از فتوحات نظامی‌اش خوشحالی می‌کرد، امام رضا(ع) به او گفت:‌ «ای امیر مؤمنان، از خدا بترس درباره امت محمد(ص) و آنچه که خدا به تو واگذار کرده است. تو امور مسلمین را تضییع کرده‌ای و...»[۶۷]

ایران، مشهد، حرم امام رضا(ع)حرم امام رضا (ع)
نوشتار اصلی: حرم امام رضا
پس از شهادت امام رضا(ع)، مأمون، او را در خانه حمید بن قحطبه طائی (بقعه هارونیه) در روستای سناباد، دفن کرد.[۶۸] امروزه حرم رضوی، در ایران و در شهر مشهد مقدس واقع است و سالانه زیارتگاه میلیون‌ها مسلمان از کشورهای مختلف است.[۶۹]سیره رضوی
سیره عبادی: در سیره عملی امام رضا(ع) آمده است که آن حضرت در مناظرات علمی که بزرگان ادیان و فرق در آن حضور داشتند، به مجرد شنیدن صدای اذان، جلسه را ترک می‌کرد و در پاسخ به درخواست حاضران برای ادامه بحث علمی، فرمود: نماز می‌گزاریم و بازمی‌گردیم.[۷۰] گزارش‌هایی از عبادت‌های شبانه و شب زنده‌داری ایشان نقل شده است.[۷۱] هنگامی که امام رضا(ع) پیراهن خود را به دعبل خزاعی هدیه داد به او فرمود: از این پیراهن محافظت کن که من با آن، هزار شب، در هر شب هزار رکعت نماز خوانده‌ام و با آن هزار بار قرآن را ختم کرده‌ام.[۷۲] سجده‌های طولانی آن حضرت نیز گزارش شده است.[۷۳]
سیره اخلاقی: نمونه‌های فراوانی از برخورد نیک امام در معاشرت با دیگران نقل شده است. رفتار محبت‌آمیز و همسفره شدن امام با بردگان و زیردستان حتی پس از ولیعهدی[۷۴] نمونه‌ای از این گزارش‌ها است. ابن شهرآشوب نقل کرده است که روزی امام به حمام رفت و یکی از حاضران که امام را نمی‌شناخت از ایشان خواست دلاکی او را انجام دهد. امام پذیرفت و شروع به دلاکی کرد. دیگران با مشاهده این ماجرا امام را به آن مرد معرفی کردند و وقتی آن مرد شرمسار شد و عذرخواهی کرد، امام او را آرام کرد و به دلاکی ادامه داد.[۷۵]
سیره تربیتی: در سیره رضوی بر نقش خانواده در تربیت فرزند تاکید شده و مواردی همچون لزوم ازدواج با همسر صالح،[۷۶] اهتمام به ایام بارداری،[۷۷] نامگذاری نیک،[۷۸] و تکریم کودک[۷۹] گوشزد شده است. در مورد اهتمام امام رضا(ع‏) به انس گرفتن با نزدیکان نیز نقل شده است که هرگاه امام فراغتی پیدا می‌کرد، نزدیکان و اطرافیانش از کوچک و بزرگ را جمع می‌کرد و به گفتگو با آنان می‌پرداخت.[۸۰]قال الرضا (ع):
لَا تَدَعُوا الْعَمَلَ الصَّالِحَ وَ الِاجْتِهَادَ فِي الْعِبَادَةِ اتِّكَالًا عَلَى حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ (ع‏)؛ لَا تَدَعُوا حُبَّ آلِ مُحَمَّدٍ (ع) وَ التَّسْلِيمَ لِأَمْرِهِمْ اتِّكَالًا عَلَى الْعِبَادَةِ فَإِنَّهُ لَا يُقْبَلُ أَحَدُهُمَا دُونَ الْآخَر
 
انجام کار نیک و کوشش در عبادت را با تکیه بر دوستی آل‌محمد (ص) رها نکنید؛ دوستی آل‌محمد (ص) و تسلیم بودن در برابر دستورات‌شان را نیز با تکیه بر عبادت وانگذارید، چراکه هیچ‌یک از این دو بدون دیگری پذیرفته نمی‌شود.
 بحار الأنوار، ج۷۵، ص۳۴۸
سیره علمی: امام رضا(ع‏) وقتی در مدینه حضور داشت در روضه نبوی می‌نشست و دانشمندانی که از پاسخ سؤالات درمی‌ماندند، از امام یاری می‌خواستند.[۸۱] پس از حضور در مرو نیز از رهگذر مناظراتی که برپا می‌شد، به بسیاری از شبهات و سؤالات پاسخ می‌گفت. افزون بر آن امام در منزل خود و در مسجد مرو حوزه علمی تشکیل داد ولی وقتی مجلس درس امام بالا گرفت مامون دستور تعطیلی آن را صادر کرد و امام او را نفرین کرد.[۸۲]
نوشتار اصلی: طب الرضا
اهتمام به تندرستی و طب در روایات امام رضا(ع‏) نمود روشنی دارد. در این روایات ضمن تبیین برخی مفاهیم مرتبط با این زمینه، به امر پیشگیری، تغذیه صحیح، بهداشت فردی و درمان نیز پرداخته شده است. کتاب طب الرضا معروف به رساله ذهبیه منسوب به امام رضا(ع‏) است و دربردارنده توصیه‌هایی در این زمینه است.
تقیه نکردن در بحث امامت: دوره امامت امام رضا(ع) تا حدی تقیه را برنمی‌تافت؛ زیرا وقایع مربوط به پیدایش جریان واقفیه، جامعه امامیه را با خطری جدی روبرو ساخته بود. به‌علاوه برخی بازماندگان فرقه فطحیه نیز در زمان امام رضا(ع‏) فعال بودند. با توجه به این شرایط، امام تا حدی از سیاست تقیه فاصله گرفت و با صراحت بیشتری به تبیین ابعاد امامت پرداخت. برای نمونه بحث مفترض الطاعه بودن امام، از زمان امام صادق(ع) در محافل دینی و کلامی مطرح شده بود ولی امامان در این مسئله با تقیه برخورد می‌کردند. امام رضا بدون آنکه به تعبیر روایات «ترسی از طغیانگر به خود راه دهد» خود را امام مفترض الطاعه معرفی می‌نمود.[۸۳][یادداشت ۲] در عین حال امام از شیعیان می‌خواست که «از خدا تقوا پیشه کنید و سخن ما را برای همگان پخش نکنید.»[۸۴]
همچنین امام در پاسخ نامه مأمون که از ایشان خواسته بود درباره محض اسلام برای او بنویسد، پس از اشاره به توحید و نبوت پیامبر اسلام، امامت و جانشینی امام علی(ع) و یازده امام پس از وی را مطرح می‌کند و عبارت «القائم بامر المسلمین: کسی که امور مسلمانان را بر عهده دارد» را در مورد امام به کار می‌برد.[۸۵]آثار منسوب

رساله ذهبیه یا طب الرضا از آثار منسوب به امام رضا (ع)
نوشتار‌های اصلی: عیون اخبار الرضا و رساله ذهبیه
برخی از نویسندگان، از امام رضا(ع) به جز احادیث و اخباری که از آن حضرت نقل کرده‌اند و یا پاسخ کسانی که برای فهم مسائل علوم و معارف به آن بزرگوار مراجعه کرده‌اند (مثلاً کتاب عیون اخبار الرضا بسیاری از این مسائل را نقل کرده است.)، تألیفاتی نیز ذکر کرده‌اند که صحت انتساب آنها نیازمند ادله کافی است و استناد برخی از آنها قابل اثبات نیست. از جمله این تألیفات کتاب «‌الفقه الرضوی‌» است که محققین از علماء، نپذیرفته‌اند که این کتاب نوشته امام رضا (ع) باشد.[۸۶] اثر دیگری که به امام رضا(ع) نسبت داده شده است، «‌رساله ذهبیه‌» در پزشکی است. گفته شده است که امام این رساله را در حدود سال ۲۰۱ق. برای مأمون فرستاد و مأمون برای نشان دادن اهمیت آن دستور می‌دهد که با طلا نوشته و پس از آن در خزانه دارالحکمه نگهداری شود و به همین مناسبت است که آن را رساله ذهبیه نامیده‌اند. بسیاری از علماء بر این رساله شرح نوشته‌اند.[۸۷]
از دیگر آثار نسبت داده شده به امام رضا(ع) «‌صحیفة الرضا‌» در فقه است که انتساب آن به ایشان ثابت نشده است.[۸۸] کتاب دیگری که به امام رضا (ع) نسبت داده شده است، کتاب «‌محض الاسلام و شرایع الدین‌» است که ظاهراً اطمینانی به صدور این کتاب از امام نیست.[۸۹]اصحاب
نوشتار اصلی: فهرست اصحاب امام رضا

تابلوی ضامن آهو اثر استاد فرشچیان
برخی از نویسندگان، ۳۶۷ نفر را در زمره اصحاب و راویان حدیث امام رضا (ع) ذکر می‌کنند.[۹۰]برخی از اصحاب حضرت عبارتند از:یونس بن عبدالرحمنموفق (خادم امام رضا)علی بن مهزیار اهوازیصفوان بن یحییمحمد بن سنانعلی بن اسماعیل میثمیزکریا بن آدمریان بن صلتدعبل بن علیجایگاه نزد اهل‌سنت
برخی بزرگان اهل‌سنت در سخنانی نسب، علم، فضل امام رضا(ع) را ستوده[۹۱] و به زیارت حرم امام رضا (ع) می‌رفته‌اند. ابن حِبّان، محدث اهل سنت در قرن سوم و چهارم هجری، گفته است که به زیارت قبر علی بن موسی در مشهد می‌رفته و با توسل به آن حضرت برخی مشکلاتش برطرف شده است.[۹۲] همچنین ابن حجر عسقلانی نقل کرده که ابوبکر محمد بن خُزَیْمه، فقیه، مفسر و محدث اهل سنت در قرن سوم و چهارم هجری، و ابوعلی ثقفی به همراه دیگرانی از اهل سنت به زیارت قبر امام رضا(ع) رفته‌اند. راوی این حکایت (که خودش آن را برای ابن حجر نقل کرده است) گفته است: «ابوبکر بن خزیمه چنان به بزرگداشت این بقعه، و فروتنی و زاری نزد آن پرداخت که ما متحیر شدیم.»[۹۳] ابن نجار از جایگاه امام در علم و دین سخن به میان آورده و گفته است: «وی در علم و دین چنان جایگاهی داشت که در بیست و چند سالگی، در مسجدالنبی فتوا می‌داد.»[۹۴]جستارهای وابستهولایتعهدی امام رضا (ع)حرم امام رضا (ع)ضریح امام رضا (ع)آستان قدس رضویمسند الامام الرضامطالعه بیشترصدوق، عیون اخبار الرضا (ع)، ترجمه علی اکبر غفاری، تهران: نشر صدوق، ۱۳۷۳ش.سید محمدجواد فضل الله ، تحلیلی از زندگانی امام رضا (ع)، ترجمه محمدصادق عارف، مشهد: آستان قدس رضوی، بنیاد پژوهش‌های اسلامی، ۱۳۷۷ش.سید جعفر مرتضی عاملی، زندگی سیاسی هشتمین امام، ترجمه سید خلیل خلیلیان، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۱ش.رسول جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، قم، انصاریان، ۱۳۸۱ش.پانویسپرش به بالا↑ صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۱۳پرش به بالا↑ مفید، الارشاد، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۲۶۱؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۳۶۳.پرش به بالا↑ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۳۶۶و۳۶۷؛ امین، سیدمحسن، اعیان الشیعة، ۱۴۱۸ق، ج۲، ص۵۴۵.پرش به بالا↑ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۹، ص۱۰۰.پرش به بالا↑ طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۶۴پرش به بالا↑ مجلسی، بحارالانوار، ج۹۹، ص۵۵.پرش به بالا↑ «چرا علی بن موسی الرضا را امام رئوف می‌نامند.»؛ «چرا امام رضا را رئوف می‌نامند؟ توضیحات آیت الله شبیری زنجانی»پرش به بالا↑ فضل الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا (ع)، ۱۳۷۷ش، ص۴۳.پرش به بالا↑ کلینی، الکافی، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۴۸۶.پرش به بالا↑ نگاه کنید به: مفید، الارشاد، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۲۴۷؛ عاملی، الحیاة السیاسیة للامام الرضا، ۱۴۳۰ق، ص۱۶۸؛ طبرسی، اعلام الوری، ۱۴۱۷ق، ج۲،‌ ص۴۰.پرش به بالا↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۱ش، ص۴۲۵.پرش به بالا↑ صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۱۴.پرش به بالا↑ صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۱۵.پرش به بالا↑ صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۱۶.پرش به بالا↑ صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۴۱.پرش به بالا↑ طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۹۱.پرش به بالا↑ کلینی، الکافی، دارالکتب الاسلامیه، ج۱، ص۴۹۲.پرش به بالا↑ یافعی، مرآة الجنان، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۱۰.پرش به بالا↑ طبری، تاریخ الطبری، ج۷، ص۱۴۹.پرش به بالا↑ القرشی، حیاة الامام علی بن موسی الرضا، ۱۴۲۹ق، ج۲، ص۴۰۸.پرش به بالا↑ سیوطی، تاریخ الخلفاء، ۱۴۲۵ق، ص۲۲۶.پرش به بالا↑ مفید، الارشاد، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۲۷۱.پرش به بالا↑ ر.ک: فضل الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا (ع)، ۱۳۷۷ش، ص۴۴.پرش به بالا↑ ر.ک: قمی، منتهی الآمال، ۱۳۷۹ش، ص۱۷۲۵-۱۷۲۶.پرش به بالا↑ فضل الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا (ع)، ۱۳۷۷ش، ص۴۴.پرش به بالا↑ سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص، منشورات الشریف الرضی، ص۱۲۳.پرش به بالا↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۱ش، ص۴۲۶.پرش به بالا↑ طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۴۱-۴۲.پرش به بالا↑ مفید، الارشاد، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۲۴۸.پرش به بالا↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۱ش، ص۴۲۷.پرش به بالا↑ نوبختی، فرق الشیعه، ۱۳۵۵ق، ص۷۹.پرش به بالا↑ كلينی، الكافى، ۱۳۶۳ش، ج۸، ص۱۵۱پرش به بالا↑ طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۶۴.پرش به بالا↑ عرفان‌منش، جغرافیای تاریخی هجرت امام رضا علیه‌السلام از مدینه تا مرو، ص۱۸.پرش به بالا↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۱ش، ص۴۲۶.پرش به بالا↑ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۴۶۵.پرش به بالا↑ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱۳۸۱ش، ج۱۸، ص۱۲۴.پرش به بالا↑ جعفریان، اطلس شیعه، ۱۳۸۷، ص۹۵.پرش به بالا↑ مفید، الارشاد، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۲۵۹.پرش به بالا↑ صدوق، معانی الاخبار‏،۱۴۰۳ق، ص۳۷۱.پرش به بالا↑ فضل الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا (ع)، ۱۳۷۷ش، ص۱۳۳.پرش به بالا↑ مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳، ج۴۹، ص۱۲۹.پرش به بالا↑ رک: درخشه، حسینی فائق، «سیره سیاسی امام رضا (ع) در برخورد با حکومت جور»، ص۲۱.پرش به بالا↑ رک: عاملی، الحیاة السیاسیه للامام الرضا (ع)، ۱۴۱۶ق، ص۲۸۶.پرش به بالا↑ مفید، الارشاد، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۲۵۹.پرش به بالا↑ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۴۶۵.پرش به بالا↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۱ش، ص۴۴۲.پرش به بالا↑ ر.ک: طبرسی، الاحتجاج، ۱۴۰۳ق، ج۲، ص۳۹۶ به بعد.پرش به بالا↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۱ش، ص۴۴۲.پرش به بالا↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۱ش، ص۴۴۲ به نقل از صدوق در عیون اخبار الرضا، اعلمی، ج۱، ص۱۵۲.پرش به بالا↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۱ش، ص۴۴۲-۴۴۳؛ نیز نگاه کنید به: صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۱۷۲.پرش به بالا↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۱ش، ص۴۴۳-۴۴۴.پرش به بالا↑ فضل الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا (ع)، ۱۳۷۷ش، ص۴۳.پرش به بالا↑ کلینی، الکافی، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۴۸۶.پرش به بالا↑ عاملی، الحیاة السیاسیة للامام الرضا، ۱۴۳۰ق، ص۱۶۹.پرش به بالا↑ طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۴۱.پرش به بالا↑ ر.ک: القرشی، حیاة الامام علی بن موسی الرضا، ۱۴۲۹ق، ج۲، ص۵۰۳-۵۰۴.پرش به بالا↑ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۴۶۹.پرش به بالا↑ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۴۷۱.پرش به بالا↑ مفید، الارشاد، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۲۷۰.پرش به بالا↑ ر.ک: صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۲۴۵.پرش به بالا↑ ر.ک: عاملی، زندگی سیاسی هشتمین امام، ۱۳۸۱ش، ص۲۰۲-۲۱۲.پرش به بالا↑ ابن حبان، الثقات، ۱۴۰۲ق، ج۸، ص۴۵۶-۴۵۷؛ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۷۶ش، ص۴۶۰.پرش به بالا↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۷۶ش، ص۴۴۳.پرش به بالا↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۷۶ش، ص۴۴۴.پرش به بالا↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۷۶ش، ص۴۴۴-۴۴۵.پرش به بالا↑ عطاردی، مسند الامام الرضا، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۸۴-۸۵.پرش به بالا↑ مفید، الارشاد، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۲۷۱.پرش به بالا↑ دخیل، ائمتنا: سیرة الائمة الاثنی عشر، ۱۴۲۹ق، ج۲، ص۷۶-۷۷.پرش به بالا↑ صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۱۷۲.پرش به بالا↑ صدوق، عيون أخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۱۸۴.پرش به بالا↑ طوسی، الامالی، ۱۴۱۴ق، ص۳۵۹.پرش به بالا↑ صدوق، عيون أخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۱۷.پرش به بالا↑ صدوق، عيون أخبار الرضا(ع)، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۱۵۹.پرش به بالا↑ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، نشر علامه، ج۴، ص۳۶۲پرش به بالا↑ کلینی، الکافی، ۱۳۶۳ش، ج۵، ص۳۲۷.پرش به بالا↑ کلینی، الکافی، ۱۳۶۳ش، ج۶، ص۲۳پرش به بالا↑ کلینی، الکافی، ۱۳۶۳ش، ج۶، ص۱۹پرش به بالا↑ نوری، مستدرک الوسائل، ۱۴۰۸ق، ج۱۵، ص۱۷۰.پرش به بالا↑ شيخ صدوق، عيون أخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۱۵۹.پرش به بالا↑ طبرسی، اعلام الوری، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۶۴.پرش به بالا↑ صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۱۷۲.پرش به بالا↑ کلینی، الکافی، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۱۸۷.پرش به بالا↑ کلینی، الکافی، ۱۳۶۳ش، ج۲، ص۲۲۴پرش به بالا↑ صدوق، عيون أخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج‏۲، ص۱۲۲.پرش به بالا↑ فضل الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا (ع)، ۱۳۷۷ش، ص۱۸۷.پرش به بالا↑ فضل الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا (ع)، ۱۳۷۷ش، ص۱۹۱-۱۹۶.پرش به بالا↑ فضل الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا (ع)، ۱۳۷۷ش، ص۱۹۶.پرش به بالا↑ فضل الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا (ع)، ۱۳۷۷ش، ص۱۹۷-۱۹۸.پرش به بالا↑ ر.ک: القرشی، حیاة الامام علی بن موسی الرضا، ۱۴۲۹ق.پرش به بالا↑ عسقلانی، تهذیب التهذیب، دار صادر، ج۷، ص۳۸۹؛ یافعی، مرآة الجنان، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۱۰.پرش به بالا↑ ابن حبان، الثقات، ۱۴۰۲ق، ج۸، ص۴۵۷.پرش به بالا↑ عسقلانی، تهذیب التهذیب، دار صادر، ج۷، ص۳۸۸.پرش به بالا↑ ابن النجار، ذیل تاریخ بغداد، ۱۴۱۷ق، ج۴، ص۱۳۵؛ نیز ر.ک: عسقلانی، تهذیب التهذیب، دار صادر، ج۷، ص۳۸۷.یادداشت‌هاپرش به بالا↑ لباسی که ابومسلم خراسانی و یارانش می‌پوشیدند که شاید به تقلید از رنگ پرچم پیامبر(ص) یا به نشانه سوگ شهدای اهل بیت پیامبر (ص) بوده است.(دائرة المعارف تشیع، ج۱، ۱۳۶۶، صص۴۴۰-۴۳۹)پرش به بالا↑ برای نمونه در پاسخ علی بن ابی حمزه بطائنی (از سران واقفیه)‌ که از ایشان پرسید: آیا تو امام مفترض الطاعه هستی؟ فرمود: آری (کشی، ۱۳۴۸، ص۴۶۳) و در پاسخ فرد دیگری که همین سؤال را پرسید و سپس گفت: آیا مانند اطاعت از علی بن ابی طالب؟ نیز پاسخ آری داد.(کلینی، (۱۳۶۳ش)، ج۱، ص۱۸۷)منابعابن النجار البغدادی، محب الدین، ذیل تاریخ بغداد، دراسة وتحقیق مصطفی عبدالقادر یحیی، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۷ق.ابن حبان، الثقات، حیدر آباد، مطبعة مجلس دائرة المعارف العثمانیة، ۱۴۰۲ق.ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، قم، نشر علامه‏، بی تا.امین، سیدمحسن، اعیان الشیعة، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، ۱۴۱۸ق.جعفریان، رسول، اطلس شیعه، تهران، سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح، ۱۳۸۷ش.جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه (علیهم السلام)، قم، انصاریان، ۱۳۸۱ش.جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، قم، انصاریان، ۱۳۷۶ش.دخیل، علی محمد علی، ائمتنا: سیرة الائمة الاثنی عشر، قم، مؤسسة دار الکتاب الاسلامی، ۱۴۲۹ق.درخشه، جلال، حسینی فائق، سید محمد مهدی، «سیره سیاسی امام رضا (ع) در برخورد با حکومت جور»، در فصلنامه فرهنگ رضوی، شماره۱، سال اول، ۱۳۹۲ش.سبط ابن جوزی، یوسف بن قزاوغلی، تذکرة الخواص من الامة فی ذکر خصائص الائمة، قم، منشورات الشریف الرضی، بی‌تا.سیوطی، عبدالرحمن بن ابی بکر، تاریخ الخلفاء، تحقیق حمدی الدمرداش، ریاض، مكتبة نزار مصطفى الباز، ۱۴۲۵ق.صدوق، محمد بن على‏، معانی الاخبار‏، تحقیق علی اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم‏‏، ۱۴۰۳ق.صدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا(ع)، تهران، نشر جهان، ۱۳۷۸ق.طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، تحقیق السیدمحمدباقر الموسوی الخرسان، مشهد، نشر سعید، ۱۴۰۳ق.طبرسی، فضل بن الحسن، اعلام الوری باعلام الهدی، قم، مؤسسه آل البیت لأحیاء التراث، ۱۴۱۷ق.طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بی‌تا.طوسی، محمد بن الحسن، الامالی، قم، دارالثقافة، ۱۴۱۴ق.عاملی، السید جعفر مرتضی، الحیاة السیاسیة للامام الرضا (ع): دراسة و تحلیل، بیروت، المرکز الاسلامی للدراسات، ۱۴۳۰ق.عاملی، سید جعفر مرتضی، الحیاة السیاسیة للإمام الرضا (ع)، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۴۱۶ق.عاملی، سید جعفر مرتضی، زندگی سیاسی هشتمین امام، ترجمه سید خلیل خلیلیان، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۱ش.عرفان منش، جلیل، جغرافیای تاریخی هجرت امام رضا علیه‌السلام از مدینه تا مرو، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۴ش.عسقلانی، ابن حجر، تهذیب التهذیب، بیروت، دار صادر، بی تا.عطاردی، عزیز الله، مسند الامام الرضا، بیروت، دار الصفوة، ۱۴۱۳ق.فضل الله، محمدجواد، تحلیلی از زندگانی امام رضا (ع)، ترجمه محمدصادق عارف، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۷ش.قرشی، باقر شریف، حیاة الامام علی بن موسی الرضا: دراسة و تحلیل، قم، مهر دلدار، ۱۴۲۹ق./۲۰۰۸م.قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، تحقیق ناصر باقری بیدهندی، قم، انتشارات دلیل ما، ۱۳۷۹ش.کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تصحیح علی اکبر غفاری، تهران، اسلامیه، چاپ پنجم، ۱۳۶۳ش.کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، مصحح محمد آخوندی و علی اکبر غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، بی‌تا.مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، تهران، انتشارات صدرا، ۱۳۸۱ش.مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، قم، المؤتمر العاملی لألفية الشیخ المفید، ۱۳۷۲ش.نوبختی، حسن بن موسی، فرق الشیعه، نجف، حیدریه، ۱۳۵۵ق.نوری، حسین بن محمد تقی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، بیروت، موسسة آل بیت لاحیاء التراث، ۱۴۰۸ق.یافعی، عبدالله بن اسعد، مرآة الجنان و عبرة الیقضان فی معرفة ما یعتبر من حوادث الزمان، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۷ق.یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۷۸ش.«چرا علی بن موسی الرضا را امام رئوف می‌نامند.»؛ خبرگزاری مهر، تاریخ درج مطلب: ۲۳ مرداد ۱۳۹۵ش، تاریخ بازدید: ۵ مرداد ۱۳۹۸ش.«چرا امام رضا را رئوف می‌نامند؟ توضیحات آیت الله شبیری زنجانی»، سایت خبرآنلاین، تاریخ درج مطلب: ۲۸ آذر ۱۳۹۳ش، تاریخ بازدید: ۵ مرداد ۱۳۹۸ش.پیوند به بیروندانشنامه جهان اسلامصلوات خاصه امام رضا (ع) با صدای انصاریانپورتال جامع آستان قدس رضویروزشمار حركت امام رضا علیه‌السلام از مدینه تا مروپیشین:امام موسی کاظمامام هشتم شیعیان دوازده‌امامی۱۸۳-۲۰۳ هجری قمریپسین:امام جواد[نمایش]نبو
امام رضا علیه‌السلام[نمایش]نبو
اصحاب امام رضا علیه‌السلام[نمایش]نبو
کتاب‌شناسی امام رضا (ع)[نمایش]نبو
امام جواد علیه‌السلام[نمایش]نبو
امامت[نمایش]نبو
مشهد
 
آنچه را که دنبالش بودید را یافتید؟
بله
خیر
رده‌ها: امامان شیعهامام رضافرزندان امام کاظممدفونان در مشهدچهارده معصومامامان مدفون در ایرانمدفونان در حرم امام رضاشهدای بنی‌هاشم
+ نوشته شده در  شنبه نهم فروردین ۱۳۹۹ساعت 12:17  توسط hasan gholami  | 

موسوی خمینی، سید روح‌الله

موسوی خمینی، سید روح‌الله

نامموسوی خمینی، سید روح‌الله
نام‎های دیگرآی‍ت‌ال‍ل‍ه‌ خ‍م‍ی‍ن‍ی

ام‍ام‌ خ‍م‍ی‍ن‍ی

روح ‌ال‍ل‍ه‌ ال‍م‍وس‍وی‌ ال‍خ‍م‍ی‍ن‍ی

م‍وس‍وی‌ ال‍خ‍م‍ی‍ن‍ی‌، روح ‌ال‍ل‍ه‌

م‍وس‍وی‌ خ‍م‍ی‍ن‍ی‌، روح ‌ال‍ل‍ه

نام پدرسید مصطفی
متولد1320ق مطابق با اول مهر 1281ش برابر با 24 سپتامبر 1902م
محل تولدخمين
رحلت1368 ش یا 1409 ق یا 1989 م
اساتیدميرزا رضا نجفى خمينى؛ آيت‌الله پسنديده؛ حاج شيخ محمد گلپايگانى؛ آقا ميرزا محمدعلى بروجردى؛ آقا عباس اراكى
برخی آثارتحریر الوسیلة، كتاب البيع (موسوعه جلد 12)، شرح حدیث «جنود عقل و جهل»

سید روح‌الله موسوی خمینی (1281-1368ش)، معروف به امام خمينى(ره)، بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، فقیه و اصولی و یکی از مراجع بزرگ تقلید شیعه معاصر

در روز بيستم جمادى الآخره (روز ولادت فاطمه زهرا(س)) 1320ق، مطابق با اول مهر 1281ش و 24 سپتامپر 1902م ديده به جهان گشود. جد اعلاى او، «سيد حيدر موسوى اردبيلى»، همراه با پدرزن خويش، «مير سيد على همدانى» براى تبليغ دين اسلام و آئين تشيع، در قرن هشتم هجرى از ايران به كشمير هجرت كرد.[۱]

پدربزرگ او «سيد احمد» كه براى كسب علم به نجف مشرف شده بود، به دعوت اهالى خمين، وارد ايران شد و در خمين ساكن گرديد.[۲]

پدر بزرگوار امام، «آقا مصطفى» از علما و چهره‌هاى درخشان منطقه خمين بود. او تحصيلات عاليه علوم دينى را در نجف و سامرا به انجام رسانده و پس از بازگشت به خمين، به نشر احكام اسلام، رسيدگى به خواسته‌هاى مردم و حمايت از مظلومان در برابر برخى خوانين ستمگر مى‌پرداخت. وى سرانجام در زمستان 1281ش12/ ذى‌القعده 1320ق، در راه «خمين - اراك» به دست اشرار محلى به شهادت رسيد.[۳]بدن مطهر او به نجف اشرف برده شد و در جوار حرم مطهر اميرمؤمنان على(ع) آرام گرفت. روح‌الله كوچك (حضرت امام) كه در آن زمان، تنها پنج ماه از بهار زندگى‌اش گذشته بود، بعدها با شنيدن ماجراى پدر، شيفته او گرديد و همواره از او ياد مى‌كرد؛ به‌گونه‌اى كه در بزرگ‌سالى براى خود نام خانوادگى «مصطفوى» را برگزيد[۴]و در جوانى بعضى نوشته‌هايش را با نام «ابن الشهيد» تمام مى‌كرد.[۵]

از آقا مصطفى شش فرزند به يادگار ماند كه به ترتيب سن عبارتند از:

  1. مولود آغاخانم؛
  2. آقا سيد مرتضى (پسنديده)؛
  3. آقا نورالدين (هندى)؛
  4. فاطمه خانم؛
  5. آغازاده خانم؛
  6. آقا روح‌الله (مصطفوى).

 

محتویات

 [نهفتن] 

دوره نخست (از 1281-1300ش)

كودكى و نوجوانى

روح‌الله با فراق پدر، در آغوش مادرى مهربان (بانو هاجر) و سرپرستى عمه‌اى دلسوز (صاحب خانم) و دايه‌اى پرهيزگار پرورش يافت. دوران كودكى و نوجوانى روح‌الله هم‌زمان با بحران‌هاى سياسى و اجتماعى ايران سپرى شد. وى از همان ابتداى زندگى، با درد و رنج مردم و مشكلات جامعه آشنا مى‌شد و تأثر خود را با ترسيم خطوطى به‌صورت نقاشى بروز مى‌داد. شخصيت او در كنار خانواده و اطرافيان در سنگر دفاع، ساخته و پرداخته مى‌گرديد و آموزش‌هاى اوليه سواركارى، تفنگ‌دارى و تيراندازى را مى‌گذراند و در كوران حوادث به مجاهدى تمام‌عيار تبديل مى‌گشت.[۶]برخى از حوادث متأثركننده اين دوران، مثل بمب‌باران مجلس، در نقاشى‌ها[۷]و مشق‌هاى خوشنويسى[۸]دوران كودكى و نوجوانى او منعكس شده و در دسترس است.[۹]كه نمونه آن، قطعه شعرى است در دفترچه يادداشت دوران نوجوانى (9-10 سالگى) با عنوان «غيرت اسلام كو جنبش ملى كجاست»، خطاب به ملت ايران.[۱۰]

مى‌توان از آن نوشته، به‌عنوان اولين بيانيه سياسى دوران نوجوانى روح‌الله ياد كرد و دغدغه ذهنى او را راجع به مسائل مملكتى فهميد. تمايلات روح‌الله نسبت به قهرمانان و مبارزان تا حدى بود كه در نهضت جنگل، پا از حد بيان و سرودن شعر در وصف ميرزا، فراتر نهاده، مى‌خواست به نهضت جنگل بپيوندد و چون براى او ميسر نشد، به درخواست او، مقدارى آذوقه به نام خود و برادرانش راهى جنگل شد.[۱۱]يك زمان نيز، مجالى پيدا كرده در راه بازگشت از مشهد به جنگل سفر مى‌كند و پايگاه ميرزا را از نزدیک مى‌بيند.[۱۲]

تحصيلات روح‌الله

سيد روح‌الله از همان كودكى تحصيلات خود را آغاز نمود. در آغاز، معلمانى به نام‌هاى «ميرزا محمود» و «ميرزا محمدمهدى» به خانه آمده و او را درس مى‌دادند. پس از آن نزد معلم ديگرى به نام ملا ابوالقاسم، «عم جزء»، «گلستان» و «بوستان سعدى» را فراگرفت. سپس به مدرسه رفت تا از علوم جديد نيز بهره‌مند گردد. مدتى نيز نزد برادر بزرگش «آقامرتضى» به فراگيرى «خوشنويسى» و علوم مقدماتى (سيوطى، منطق و مطوّل) پرداخت.[۱۳]

آغاز جوانى و هجرت

در سال 1300ش (1339ق)، در 19 سالگى به اراك رفت تا از حوزه علميّه «سپهدار» كه زير نظر حضرت آيت‌الله عبدالكريم حائرى يزدى اداره مى‌شد، بهره‌مند گردد. علومى چون «منطق» (در محضر آقا شيخ محمد گلپايگانى)، «مطول» (در محضر آقا ميرزا محمدعلى بروجردى)[۱۴]و «شرح لمعه» (در محضر آقا عباس اراكى)[۱۵]را در آنجا آموخت.

اولين خطابه رسمى روح‌الله

روح‌الله ضمن تحصيل در اراك در مراسم بزرگداشت «ركن اعظم مشروطه»، آيت‌الله سيد محمد طباطبائى، اولين خطابه خود را قرائت كرد و تحسين حاضران را برانگيخت. اين خطابه در واقع بيانيه‌اى سياسى بود كه به جهت قدردانى از زحمات و خدمات علمدار مشروطيت از جانب حوزه علميه اراك از زبان يك طلبه جوان قرائت مى‌شد. از قول وى نقل شده: «... پيشنهاد شد منبر بروم، استقبال كردم. آن شب، كم خوابيدم؛ نه از ترس مواجه شدن با مردم، بلكه به خود فكر مى‌كردم فردا بايد روى منبرى بنشينم كه متعلق به رسول‌الله است. از خدا خواستم مدد كند كه از اولين تا آخرين منبرى كه خواهم رفت، هرگز سخنى نگويم كه جمله‌اى از آن را باور نداشته باشم و اين خواستن، عهدى بود كه با خدا بستم. اولين منبرم طولانى شد، اما كسى را خسته نكرد... و عده‌اى احسنت گفتند. وقتى به دل مراجعه كردم، از احسنت‌گويى‌ها خوشم آمده بود؛ به همين خاطر دعوت دوم و سوم را رد كردم و چهار سال هرگز به هيچ منبرى پا نگذاردم».[۱۶]

دوره دوم زندگى روح‌الله (از 1300ش-1320)

اين دوره از زندگى روح‌الله با هجرت او به قم آغاز شد و با سياست‌هاى دين‌زدايى دوره رضاخانى (1304-1320ش) هم‌زمانى داشت. اين زمان، روح‌الله مشغول تحصيل، تدريس، تأليف كتاب و آشنايى با علماى برجسته مبارزى، همچون: «حاج آقا نورالله اصفهانى»[۱۷]، «مدرّس»[۱۸]و برخى ديگر بود. هدف عُلما در اين دوره اختناق رضاخانى، حفظ حوزه علميه قم بود كه ثمره آن در راهبرى مردم و تأسيس حكومت اسلامى به سال 57 نمايان شد. بااين‌همه، نقش بى‌بديل آيت‌الله سيد حسن مدرس در تكوين شخصيت سياسى و دميدن روح مقاومت در روح‌الله جوان شايان توجه است. آقا سيد روح‌الله در سال 1301ش (1340ق)، در سن 20 سالگى همراه استادش «حضرت آيت‌الله عبدالكريم حائرى يزدى»، مؤسّس حوزه علميّه قم به اين شهر هجرت كرد. دروس سطح را نزد «آيت‌الله سيد على يثربى كاشانى» به پايان رساند و پس از آن در درس خارج حضرت آيت‌الله حائرى شركت كرده تا به درجه اجتهاد نائل آمد.

ازدواج

آقا روح‌الله در سال 1308ش، در27 سالگى، «خديجه ثقفى»، دختر «ميرزا محمد ثقفى تهرانى» را به همسرى برگزيد. ثمره اين پيوند، فرزندانى به نام‌هاى «سيد مصطفى» (1309ش)، «سيد احمد» (1324ش)، «سيده فريده»، «سيده زهرا» و «سيده صديقه» بود.

شخصيت علمى

آقا سيد روح‌الله با بهره‌ورى از استعداد فوق‌العاده، رشته‌هاى مختلف علوم را به‌سرعت طى كرد. علاوه بر فقه و اصول، فلسفه و عرفان را نيز در عالى‌ترين سطح نزد اساتيد برجسته آن زمان (آيت‌الله حاج سيد ابوالحسن رفيعى قزوينى و آيت‌الله ميرزا محمدعلى شاه‌آبادى) در قم فراگرفت و در مدت 6 سال، جهش فوق‌العاده‌اى در اين علوم داشت. در سال 1315ش (1355ق) كه حضرت آيت‌الله حائرى درگذشت، حاج آقا روح‌الله از چهره‌هاى سرشناس علمى حوزه علميّه قم بشمار مى‌آمد.

تدريس فلسفه

درس فلسفه او پيش از 28 سالگى، در سال 1308ش (1348ق) شروع شده بود. وى در آن زمان در مدرسه «دارالشفا» سكونت داشت و از اساتيد بزرگ فلسفه و حكمت الهى بشمار مى‌آمد. شاگردان او از چهره‌هاى فاضل و انديشمند حوزه علميّه قم بودند. حاج آقا روح‌الله خود، آنان را انتخاب مى‌كرد و مرتّب به‌گونه كتبى و شفاهى، ايشان را مى‌آزمود.

تدريس عرفان

يكى ديگر از مجالس درس حضرت امام، درس عرفان بود. اين درس، ويژه شاگردان خاص و مورد اعتمادش بود. عرفان براى او جزو علايق اصلى بود؛ به‌گونه‌اى كه در سال 1307ش، كتاب شرح دعاى سحر را - كه تفسير جامعى بود بر دعایى كه امام محمد باقردر ماه رمضان مى‌خواند - نوشت. او دو سال بعد، «مصباح الهداية إلى الخلافة و الولاية» را نوشت. اثر ديگر وى در آن سال‌ها، مجموعه‌اى از تفسيرها پيرامون «تفسير فصوص قيصرى» بود. عرفان، تأثير زيادى در شخصيت فكرى، روحى و نيز فعالیت‌های سياسى آتى او داشت.

درس اخلاق

نخستين درسى كه آقا روح‌الله پس از رحلت آيت‌الله‌ حائرى آغاز كرد و با استقبال طلاب و مردم كوچه و بازار مواجه شد، درس اخلاق بود. او در اين درس، به‌مناسبت‌هاى مختلف، اشاراتى گويا و گاه كنايه‌آميز، به وضعيت حكومت و اسلام‌زدايى پهلوى اول، مطرح مى‌كرد كه برخورد حكومت رضاخانى را با وى در پى داشت. مأموران شهربانى حكومت تازه تأسيس پهلوى در قم، از ادامه اين درس در فيضيه جلوگيرى كردند. آقا روح‌الله نيز درس خود را به مدرسه حاج ملا صادق منتقل نمود. كتاب «اربعين حديث» از نتايج اين درس اخلاقى - عرفانى است.[۱۹]

دوره سوم (از 1320-1340)

اين دوره از زندگى آيت‌الله حاج آقا روح‌الله با چهل سالگى آغاز مى‌شود. احاطه گسترده ايشان در علوم عقلى و تحقيقات فلسفى، وى را در زمره اساتيد اول فلسفه در حوزه علميّه قم قرار مى‌داد. او به شبهات عقلى و ايراداتى كه به مكتب اسلام مى‌شد، پاسخ‌گو بود؛ چنان‌كه كتاب «كشف الأسرار» را در پاسخ به كتاب «اسرار هزارساله» تأليف فرمود.

حوزه علميه قم با رحلت آيت‌الله‌ حائرى (1315ش) و فشار روزافزون حكومت پهلوى، روزهاى سختى را مى‌گذراند. با آغاز دهه 20 و سقوط رضاخان، شرايط براى تحقق مرجعيت عظمى فراهم گرديد. آيت‌الله‌ بروجردى شخصيت علمى برجسته‌اى بود كه مى‌توانست جانشين مناسبى براى مرحوم حائرى و حفظ كيان حوزه باشد. اين پيشنهاد از سوى شاگردان آيت‌الله حائرى و از جمله حاج آقا روح‌الله به‌سرعت تعقيب شد. حاج آقا روح‌الله در دعوت از آيت‌الله بروجردى براى هجرت به قم و پذيرش مسئوليت خطير زعامت حوزه بسيار تلاش كرد. او در تعقيب هدف‌هاى ارزشمند خويش در سال 1328ش، طرح «اصلاح اساس ساختار حوزه علميه» را با همكارى آيت‌الله مرتضى حائرى تهيه كرد؛ هرچند با موانعى روبه‌رو شد.

تدريس خارج فقه و اصول

آيت‌الله حاج آقا روح‌الله درس خارج فقه و اصول خود را در سن 44 سالگى (در سال 1364ق)، كه مصادف با ورود حضرت آيت‌الله‌ بروجردى به شهر قم بود، آغاز كرد. پاره‌اى از ويژگى‌ها و امتيازات درس خارج وى، طرح اشكالات هر مسئله و شرح و بسط كامل مباحث آن، مخلوط نكردن مباحث اصولى با مباحث فلسفى، طرح نظريات نو و ابتكارى و تقليد نكردن از علماى پيشين بود.

در اينجا شايسته است «اساتيد»، «مشايخ روايى» و «تأليفات» ايشان را (بيرون از زمان‌بندى دوره‌ها) برشمريم.

اساتيد

حضرت امام در رشته‌هاى مختلف علوم، همچون ادبيات فارسى و عربى، فقه و اصول، منطق، فلسفه غرب و شرق، عرفان، كلام، هيئت و... محضر اساتيد متعددى را درك نمودند. برخى از اساتيد ايشان با توجه به پاره‌اى منابع[۲۰]بدين شرح‌اند:

  1. آقا ميرزا محمود افتخار العلماء؛
  2. ميرزا رضا نجفى خمينى؛
  3. آيت‌الله پسنديده؛
  4. حاج شيخ محمد گلپايگانى؛
  5. آقا ميرزا محمدعلى بروجردى؛
  6. آقا عباس اراكى؛
  7. ميرزا محمدعلى اديب تهرانى؛
  8. آيت‌الله سيد محمدتقى خوانسارى؛
  9. آقا شيخ محمدرضا مسجدشاهى اصفهانى؛
  10. آيت‌الله سيد على يثربى كاشانى؛
  11. آيت‌الله حاج سيد ابوالحسن رفيعى قزوينى؛
  12. آيت‌الله حاج شيخ عبدالكريم حائرى؛
  13. آيت‌الله محمدحسين بروجردى؛
  14. آيت‌الله حاج ميرزا على‌اكبر حكمى يزدى؛
  15. آيت‌الله ميرزا محمدعلى شاه‌آبادى؛
  16. آيت‌الله حاج ميرزا جواد ملكى تبريزى.

مشايخ روايى

  1. شيخ محمدرضا اصفهانى نجفى، آل شيخ محمدتقى اصفهانى، از محدث نورى، از شيخ انصارى؛
  2. سيد محسن امين، از سيد محمدهاشم موسوى رضوى هندى، از شيخ انصارى؛
  3. شيخ عباس قمى، از محدث نورى، از شيخ انصارى؛
  4. سيد ابوالقاسم دهكردى اصفهانى، از ميرزا محمدهاشم اصفهانى، از شيخ انصارى.

تأليفات

  1. مصباح الهداية إلى الخلافة و الولاية؛
  2. شرح دعاى سحر؛
  3. شرح اربعين حديث؛
  4. حاشيه بر فصوص الحكم قيصرى و مصباح الأنس؛
  5. حاشيه بر مفتاح الغيب؛
  6. أسرار الصلوة يا معراج السالكين؛
  7. رساله‌اى در طلب و اراده؛
  8. حاشيه بر رساله شرح حديث رأس الجالوت، قاضى سعيد و شرح مستقلى بر حديث؛
  9. كشف الأسرار؛
  10. شرح حديث جنود عقل و جهل؛
  11. آداب الصلاة؛
  12. الرسائل؛
  13. كتاب البيع؛
  14. كتاب الطهارة؛
  15. أنوار الهداية في التعليقة على الكفاية؛
  16. مناهج الوصول إلى علم الأصول؛
  17. رسالة في الاجتهاد و التقليد؛
  18. زبدة الأحكام؛
  19. المكاسب المحرمة؛
  20. تحرير الوسيلة؛
  21. جهاد النفس يا جهاد اكبر؛
  22. حكومت اسلامى يا ولايت فقيه؛
  23. تفسير سوره حمد؛
  24. مناسك حج؛
  25. لمحات الأصول؛
  26. ديوان اشعار.

شاگردان

  1. آيت‌الله سيد جلال‌الدين آشتيانى؛
  2. آيت‌الله حسين تقوى اشتهاردى؛
  3. آيت‌الله عبدالله جوادى آملى؛
  4. آيت‌الله مرتضى حائرى يزدى؛
  5. آيت‌الله مهدى حائرى يزدى؛
  6. آيت‌الله سيد على خامنه‌اى؛
  7. آيت‌الله سيد مصطفى خمينى؛
  8. آيت‌الله جعفر سبحانى؛
  9. آيت‌الله سيد موسى شبيرى زنجانى؛
  10. آيت‌الله يوسف صانعى؛
  11. آيت‌الله حسن طاهرى خرم‌آبادى؛
  12. آيت‌الله محمد فاضل لنكرانى؛
  13. آيت‌الله محمدعلى گرامى؛
  14. آيت‌الله عباس محفوظى گيلانى؛
  15. آيت‌الله محمد محمدى گيلانى؛
  16. آيت‌الله حسين مظاهرى؛
  17. آيت‌الله محمدهادى معرفت؛
  18. آيت‌الله حسينعلى منتظرى؛
  19. آيت‌الله سيد عبدالغنى موسوى اردبيلى؛
  20. آيت‌الله سيد عبدالكريم موسوى اردبيلى؛
  21. آيت‌الله محمدرضا مهدوى كنى؛
  22. آيت‌الله حسين نورى همدانى.

توجه

گفتنى است افراد مزبور، كسانى هستند كه برخى از آنان دروس امام را تقرير نموده و برخى به درجه مرجعيت نائل آمده‌اند وگرنه از آن حضرت، شاگردان فاضل و دانشمند ديگرى نيز بهره جسته و در روند مبارزه، پيروزى و تثبيت و تداوم انقلاب اسلامى نقش داشته‌اند، همچون: آيات و حجج اسلام بهشتى، ربانى شيرازى، سعيدى، صدر (موسى)، غفارى، قدوسى، مطهرى، مفتح، هاشمى رفسنجانى و...

دوره سوم زندگى او مصادف است با دو حادثه مهم: يكى، بروز جنگ جهانى دوم و ديگرى، اشغال ايران، خروج رضاخان از ايران و آغاز سلطنت محمدرضا. بنا بر اعتقاد حاج آقا روح‌الله، اين زمان، فرصت مناسبى براى قيام اصلاحى بود. با همه اميدهاى روح‌الله، قيام مورد نظر صورت نگرفت. او در اين دوره عالمى است كامل و جامع الشرايط، مُصلحى است هوشيار با پشتوانه دانش و بينش سياسى، با كوله‌بارى از تجربه دوران 20 ساله رضاخانى، كه شناخت كاملى از اوضاع ايران و جهان دارد؛ لذا با صدور بيانيه‌اى در 1323/3/13ش (11 جمادي‌الثاني 1363ق)، زمان مناسب تحول بنيادين را يادآورى مى‌كند: «امروز، روزى است كه نسيم روحانى وزيدن گرفته و براى قيام اصلاحى بهترين روز است. اگر مجال را از دست بدهيد و قيام براى خدا نكنيد و مراسم دينى را عودت ندهيد، فرداست كه مشتى هرزه‌گرد و شهوت‌ران بر شما چيره و تمام آيين و شرف شما را دستخوش اغراض باطله خود كنند».

دوره چهارم زندگى امام (از 1340-1368)

مرجعيت

اين دوره، هم‌زمان با رحلت آيت‌الله بروجردى (10 فروردين 1340) است. در اين هنگام، جمع فراوانى از علما و فضلاى حوزه به آيت‌الله حاج آقا روح‌الله اصرار نمودند كه رساله عمليّه ايشان چاپ شود، اما او نپذيرفت؛ ازاين‌رو، فتاواى وى را از حاشيه‌اش بر كتاب «وسيلة النجاة» سيد ابوالحسن اصفهانى و نيز حاشيه بر «العروة الوثقى» به دست مى‌آوردند؛ تااينكه با وفات حضرت آيت‌الله‌ حكيم(1349ش)، بخش معتنابهى از مردم، مقلد «حضرت آيت‌الله‌ حاج آقا روح‌الله موسوى خمينى» شدند.

قيام پانزده خرداد 1342

اين دوره، آغازى براى رفع موانع براى دشمنان ايران و اسلام بود. هم‌زمان با تسلط آمريكا بر امور مملكت، فشار بر رژيم براى اجراى اصلاحات آمريكايى افزايش يافت و در قالب اصلاحات ارضى و لايحه انجمن‌هاى ايالتى و ولايتى با چشم‌اندازى ظاهراً مردم‌فريب رخ نمود؛ ولى در باطن از اتحاد شومى خبر مى‌داد و تسلط آمريكا، اسرائيل و عوامل آنها را بر كليه شئون مملكت فراهم مى‌كرد. در اين زمان، حضرت آيت‌الله‌ حاج آقا روح‌الله خمينى در برابر اصلاحات آمريكايى به‌شدت ايستاد و رژيم شاه به تلافى آن، در دوم فروردين 1342 كه مصادف بود با شهادت امام جعفر صادق(ع)، به مدرسه فيضيه يورش برد. در اين حادثه، تعدادى شهيد و مجروح شدند. حاج آقا روح‌الله در پى اين حادثه، خطاب به مردم و علماى نجف و قم فرمود: «امروز سكوت، همراهى با دستگاه جبار است» و در اعلاميه معروف خود تحت عنوان «شاه‌دوستى؛ يعنى غارتگرى»، جهت‌گيرى مبارزه را مشخص ساخت. راز تأثير شگفت پيام و كلام او را در روان مردم كه تا مرز جانبازى پيش مى‌رفت، بايد در همين اصالت انديشه، صلابت رأى و صداقت بى‌شائبه‌اش با آنان جستجو كرد.

آيت‌الله‌ خمينى در پيامى به‌مناسبت چهلم فاجعه فيضيه دست به افشاگرى زد: «من مصمم هستم كه از پاى ننشينم تا دستگاه فاسد را به جاى خود بنشانم». ايشان نطق تاريخى خود را در 13 خرداد 1342 در مدرسه فيضيه ايراد نموده، خطاب به شاه گفت: «آقا من به شما نصيحت مى‌كنم؛ اى آقاى شاه! اى جناب شاه! من به تو نصيحت مى‌كنم؛ دست بردار از اين كارها. آقا اغفال مى‌كنند تو را. من ميل ندارم كه يك روز اگر بخواهند تو بروى، همه شكر كنند». شاه فرمان خاموش كردن فريادش را صادر كرد. در شامگاه 14 خرداد آيت‌الله‌ خمينى دستگير و به زندان قصر منتقل شد. صبح روز پانزدهم خبر بازداشت ايشان، به تهران و ساير شهرها رسيد. مردم به خيابان‌ها ريخته، با شعار «يا مرگ يا خمينى» به‌سوى كاخ شاه به حركت درآمدند. قيام، با شدت سركوب شد و به خون نشست. حكومت تصميم داشت او را پس از محاكمه اعدام كند؛ تااينكه اعلاميه‌اى به امضاى علما و مراجع منتشر شد كه در آن به‌صراحت، مرجعيت وى را تأييد كرده، خواهان آزادى او شدند. سرانجام حاج آقا روح‌الله پس از اعتراضات زياد، صبح روز 19 فروردين 1343، پس از ده ماه زندان و مراقبت، به قم برگردانده شد. قيام 15 خرداد 1342 على‌الظاهر از جوشش و جنبش افتاد؛ اما افشاگرى او عليه تصويب لايحه كاپيتولاسيون (مصونيت قضايى كارمندان آمريكايى)، ايران را در آبان سال 43 در آستانه قيامى دوباره قرار داد. حاج آقا روح‌الله در روز 4 آبان 1343 بيانيه‌اى انقلابى صادر كرد و در آن نوشت: «دنيا بداند كه هر گرفتارى كه ملت ايران و ملل مسلمين دارند از اجانب است، از آمريكاست. ملل اسلام از اجانب عموماًو از آمريكا خصوصا متنفر است... آمريكاست كه از اسرائيل و هواداران آن پشتيبانى مى‌كند...». سحرگاه 13 آبان 1343 او را بازداشت كرده و با يك فروند هواپيماى نظامى به تركيه انتقال دادند و بار ديگر پس از يك سال او را به عراق (نجف) تبعيد كردند. انتقال او به نجف به اين منظور بود كه شخصيت وى تحت‌الشعاع ديگر علماى حوزه بزرگ نجف قرار گيرد؛ اما ايشان ستاره‌اى درخشان در آسمان فقاهت آن حوزه هزار ساله شد و مورد احترام علماى آن شهر قرار گرفت.

اقامت در نجف

ايشان در نجف، درس خارج فقه خود را از سال 1344 در مسجد شيخ انصارى شروع كردند كه از پربارترين درس‌هاى آن حوزه بشمار مى‌آمد. كتاب حكومت اسلامى يا ولايت فقيه ايشان نيز متن يكى از درس‌هاى خارج فقه آن دوران است. ايشان همواره رخدادهاى ايران را پيگيرى كرده و در برابر رژيم شاه موضع انقلابى داشتند. همچنين با تدريس نظريه «ولايت فقيه»، طرح بزرگشان را براى ايجاد حكومت اسلامى ارائه دادند. حاج آقا روح‌الله در مدت سيزده سال تبعيد خود در نجف، شاگردان فراوانى تربيت كرده كه استوانه‌هاى محكمى براى انقلاب اسلامى ايران شدند. ايشان از بدو ورود به نجف با ارسال نامه‌ها و پيك‌هايى به ايران، ارتباط خويش را با مبارزان حفظ نموده و آنان را در هر مناسبتى به پايدارى در پيگيرى اهداف قيام فرامى‌خواندند. واكنش تند ايشان در برابر برنامه‌هاى فرهنگى، اجتماعى، اقتصادى، نظامى و سياسى رژيم، همچون: «جشن‌هاى 2500 ساله شاهنشاهى»، «جشن هنر شيراز»، «ديكتاتورى حزبى رستاخيز»، «تغيير تاريخ رسمى كشور از مبدأ هجرت پيامبر اسلام به مبدأ سلطنت شاهان هخامنشى»، «تخريب معيشت فرودستان و گسترش حلبى‌آبادها»، «خريد بى‌رويه تسليحات نظامى از غرب»، «حركت ايران همسو با اهداف آمريكا در خاور ميانه» و «سركوب مبارزان سياسى» تنور مبارزه را گرم نگاه مى‌داشت.

اوج‌گيرى انقلاب اسلامى در سال 1356 و قيام مردم

هرچند رژيم شاه در سال 1355ش، در اوج اقتدار خود به سر مى‌برد، اما با بحران مشروعيت روبه‌رو شده بود. سركوبى مخالفان كار را بدانجا رساند كه آن رژيم از بيرون مرزها، به نقض حقوق بشر متهم شد. شاه براى رفع اين اتهام و به خيال اينكه خطرى براى تداوم و ثبات رژيمش ندارد، سياست «فضاى باز سياسى» را آغاز كرد. «حضرت آيت‌الله‌ خمينى» با رصد رخدادها و وضعيت ايران، در مرداد 1356 طى پيامى اعلام كردند: «اكنون به‌واسطه اوضاع داخلى و خارجى و انعكاس جنايات رژيم در مجامع و مطبوعات خارجى، فرصتى است كه بايد مجامع علمى و فرهنگى و رجال وطن‌خواه و دانشجويان خارج و داخل و انجمن‌هاى اسلامى در هر جا بى‌درنگ از آن استفاده كنند و بى‌پرده به‌پا خيزند». گروه‌هاى مبارز و مردمى كه شخص شاه را عامل استبداد و وابستگى مى‌دانستند، به استقبال پيام ايشان برآمده و منتظر فرصت براى اعتراضات اجتماعى بودند. درگذشت مشکوک آيت‌الله حاج آقا مصطفى خمينى، در اول آبان 1356 و مراسم پرشكوهى كه در ايران برگزار شد، نقطه آغازى بر خيزش دوباره روحانیت و قيام جامعه مذهبى ايران بود. ايشان اين واقعه را از الطاف خفيه الهى ناميدند. رژيم شاه با درج مقاله‌اى توهين‌آميز عليه ايشان در روزنامه اطلاعات، انتقام گرفت. اعتراض مردمى به اين مقاله، به قيام 19 دى‌ماه 1356 قم و ادامه اعتراضات در سال 57 منجر شد. رژيم، به كارهاى مردم‌فريب، مانند بستن مراكز فساد و آزادى مطبوعات دست زد؛ اما اراده مردم، با فرمان مقاومت از سوى امام، تغيير نيافت. سركوب راهپيمايى 17 شهريور، نقطه عطفى در اوج‌گيرى مبارزه بود. امام مبارزان ميانه‌رو را از شعار «الزام شاه براى عمل به قانون اساسى با حفظ سلطنت مشروطه» برحذر داشتند كه پيامد آن، تلاش رژيم براى فشار وارد آوردن به امام و اخراج ايشان از عراق بود. رفتن امام به‌سوى كويت و ممانعت از پذيرش ايشان، پرواز به فرانسه و اقامت در «نوفل لوشاتو» را براى رهبر انقلاب رقم زد. ايشان توانست صداى انقلاب را رساتر به مردم ايران و جهان برسانند. بازتاب سركوب دانشجوها و اقشار ديگر مردم در روز 13 آبان و راهپيمايى روز عاشورا در 20 آذر، كار را بر شاه و حاميان غربى او سخت‌تر كرد. تغيير پى‌درپى كابينه‌ها و حكومت نظامى هم بر اراده امام و مردم بى‌تأثير بود. سران چهار كشور غربى (آمريكا، فرانسه، آلمان و بريتانيا) در نشست «گوادلوپ» به اين نتيجه رسيدند كه اميدى به بقاى نظام سلطنتى در ايران نيست و خروج شاه و روى كار آمدن يك دولت غير نظامى مى‌تواند از شدت بحران بكاهد. امام با رفتن شاه، دستور تشكيل «شوراى انقلاب» را صادر كرده و با استقبال بى‌نظير مردم در روز 12 بهمن به وطن بازگشتند. انقلاب مردم با سخنرانى تاريخى در بهشت زهراى تهران و سپس تعيين دولت از سوى ايشان به سرانجام خوش پيروزى نزدیک شد. يوم الله 22 بهمن 1357ش، تنفس صبحى دوباره در جان ملت، روز پيروزى انقلاب و نقطه آغاز تحولات بزرگ تاريخى براى سرزمين ايران، آئين تشيع و جهان اسلام بود.[۲۱]

درايت، هوشمندى و اقتدار رهبرى حضرت امام خمينى، به‌ويژه در سال‌هاى نخست پس از پيروزى، بسيار درخشان و ممتاز است.

رهبر و بنيان‌گذار جمهورى اسلامى ايران

دوره رهبرى ده سال و چهار ماه ايشان رسما از 22 بهمن 1357ش، تا 14 خرداد 1368ش، ادامه داشت. حضرت امام خمينى ابتدا به تثبيت نظام سياسى جديد پرداخت و «جمهورى اسلامى» را با توجه به مبانى «اسلام سياسى شيعى» و مقتضيات دنياى جديد طراحى كردند. بلافاصله پس از پيروزى، با فراخوانى مردم به رفراندم براى تعيين نظام سياسى و تشكيل مجلس خبرگان و همه‌پرسى قانون اساسى، الگوى جديدى از حكومت اسلامى را به جهان نشان دادند. با فروپاشى استبداد پهلوى و رواج گسترده آزادى‌هاى اجتماعى، گروه‌هاى مختلف توانستند با برگزارى نشست‌ها و انتشار انديشه‌هاى خود به رقابت بپردازند؛ اما به دليل نبود تجربه زندگى در فضاى باز سياسى و نبود نكات مورد اتفاق همه نيروهاى اجتماعى، اين فضا به‌زودى به منازعه‌اى دامن‌گير تبديل شد. آرايش نيروهاى اجتماعى، به‌ويژه برخى گروه‌ها و احزاب سياسى كه متأثر از مكاتب سياسى غرب و شرق (ليبراليسم و كمونيسم) بودند و صف‌بندى آن‌ها در برابر «مكتب انقلاب اسلامى» كه برگرفته از انديشه سياسى حضرت امام و خواسته مردم ولايت‌مدار بود، رخدادهاى تلخ بى‌شمارى را در تاريخ انقلاب رقم زد. اين رخدادها همگام با رويكرد خصمانه استكبار جهانى به سركردگى آمريكا و حمايت غرب و شرق از گروه‌هاى معارض داخلى در كنار تهاجم نظامى رژيم بعثى عراق به نمايندگى از حاكمان مرتجع جهان عرب، شرايطى را رقم زد كه مى‌توان گفت هركدام از آن‌ها مى‌توانست مسير انقلاب را تغيير داده، به شكست بكشاند؛ اما دست خداوند، هوشمندى و رهبرى مقتدرانه امام، جان‌فشانى، وفادارى و آگاهى مردم ايران، راه انقلاب را هموار كرد. حضرت امام خمينى در بهمن‌ماه 1358، پس از عارضه قلبى، به تهران آمدند و با اقامت در آنجا سكان كشتى انقلاب را به دست گرفتند. بحران‌هايى چون تغيير دولت‌ها، اختلاف‌هاى قواى سه‌گانه، شهادت جمع بسيارى از كارگزاران نظام، مشكلات ناشى از جنگ تحميلى و... با دست باكفايت ايشان فرومى‌نشست. درايت ايشان در ارائه نظريه «ولايت مطلقه فقيه» و تشكيل نهادهايى همچون «مجمع تشخيص مصلحت نظام»، راه برون‌رفت از بحران‌ها را فراروى انقلاب نهاد. ملت ايران نيز پاسدار ميراث بزرگ امام خويش بود و ايشان را در رواق چشمانش مى‌نشاند. علاقه مردم ولايت‌مدار به امام به‌گونه‌اى بود كه در سال 1368، در حالى با پيكر پاک ايشان پس از سال‌ها تحمل سختى‌ها و مشكلات، وداع مى‌كرد كه حضور جمعيت، چندين برابر بيشتر از لحظه ورود وى به خاک وطن بود و عشق و پايدارى آنان عميق‌تر و قصدشان بر ادامه راه امام و انقلاب، جدى‌تر و نظامشان على‌رغم همه توطئه‌ها و حوادث، پرثبات‌تر از هر زمان ديگر شد. «جمهورى اسلامى»، بارزترين ثمره عمر حضرت امام است. ايشان اين نظام سياسى را به‌گونه‌اى طراحى كردند كه به هيچ فردى تكيه نداشته و در وصيت‌نامه خودشان به ملت چنين سفارش مى‌كنند كه: «با قدرت و تصميم اراده به پيش روند و بدانند كه با رفتن يك خدمت‌گزار، در سدّ آهنين ملت خللى حاصل نخواهد شد؛ كه خدمت‌گزاران بالا و والاتر در خدمتند و اللَّه نگهدار اين ملت و مظلومان جهان است».

رحلت

حضرت امام خمينى به دنبال بروز مشكل دستگاه گوارش در 28 ارديبهشت 1368، از روز دوم خرداد تحت عمل پزشکى قرار گرفتند. به دنبال مشكل اساسى كه در ساعت سه بعد ظهر 13 خرداد در روند بيمارى ايشان به وجود آمده بود، در شامگاه شنبه، ساعت 22 و 20 دقيقه 13 خرداد سال 1368 خورشيدى (3 ژوئن 1989م) برابر با 24 شوال 1409ق، در 87 سالگى، روحشان از اين دنيا رحلت كرده، به ملكوت اعلا پيوست.

آنچه پس از ايشان از متاع مادى به‌جا ماند، به گزارش ديوان عالى كشور - كه مطابق اصل 142 قانون اساسى موظف بود دارایى رهبر و مسئولان رده‌بالاى نظام را قبل و بعد از مسئوليت، رسيدگى و بررسى كند و حضرت امام نخستين كسى بود كه صورت دارایى خود را در تاريخ 24 دى‌ماه 1359 براى ديوان عالى ارسال نمود - بدين شرح است: «نه‌تنها به اموال امام چيزى اضافه نشده، بلكه قطعه زمين ارث‌رسيده به امام در خمين نيز پس از انقلاب، در زمان حيات ايشان بين مستمندان محل، تقسيم شده است. تنها ملك غير منقول امام، منزل قديمى ايشان در قم بود كه از زمان تبعيد در سال 1343، عملاً در اختيار اهداف نهضت و محل تجمع مردم بوده است. مختصر وسايل اوليه زندگى در منزل، متعلق به همسرشان بوده و دو قطعه قالى مستعمل موجود، ملك كسى نيست و بايد به سادات نيازمند داده شود. از آن حضرت هيچ وجه نقدى باقى نمانده و هرچه هست، وجوهات است كه ورثه، حقى در آن ندارند». بدين ترتيب، دارایى برجامانده از مردى كه قريب به نود سال عمر كرد و بر قلوب مردم حكومت داشت، عينك، ناخن‌گير، شانه، تسبيح، قرآن، سجاده نماز، عمامه، لباس روحانى او و كتب دينى بود.

مراسم تشييع در روز 16 خرداد با حضور ميليون‌ها نفر برگزار شد و پيكر ايشان همان روز در بهشت زهراى تهران، در جايى كه اكنون «حرم امام خمينى» است، به خاک سپرده شد. او با «دلى آرام و قلبى مطمئن و روحى شاد و ضميرى اميدوار به فضل خدا»، به ديدار معبود شتافت.

پانویس

  1. پرش به بالا↑ على قادرى، «خمينى روح‌الله: زندگى‌نامه امام خمينى بر اساس اسناد و خاطرات و خيال»، چاپ دوم، تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى(ره)، ص78
  2. پرش به بالا↑ همان، ص79 و 9
  3. پرش به بالا↑ همان، ص88، 90 و 122
  4. پرش به بالا↑ همان، ص105
  5. پرش به بالا↑ خاطرات آيت‌اللّه پسنديده (گفته‌ها و نوشته‌ها) - يادها، 9
  6. پرش به بالا↑ على قادرى، «خمينى روح‌الله: زندگى‌نامه امام خمينى بر اساس اسناد و خاطرات و خيال»، چاپ دوم، تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى(ره)،، ص131
  7. پرش به بالا↑ همان، ص150
  8. پرش به بالا↑ همان، ص193
  9. پرش به بالا↑ همان، ص153
  10. پرش به بالا↑ كوثر(مجموعه سخنرانى‌هاى حضرت امام...)، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام...، چاپ اول: 1371، جلد اول، ص615
  11. پرش به بالا↑ على قادرى، «خمينى روح‌الله: زندگى‌نامه امام خمينى بر اساس اسناد و خاطرات و خيال»، چاپ دوم، تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى(ره)، ص232.
  12. پرش به بالا↑ همان، ص237.
  13. پرش به بالا↑ همان، ص192 و 193
  14. پرش به بالا↑ همان، ص 246
  15. پرش به بالا↑ همان، ص259
  16. پرش به بالا↑ همان
  17. پرش به بالا↑ آيت‌الله پسنديده و آيت‌الله مظاهرى، خبرنامه نخستين همايش حاج آقا نورالله اصفهانى، شماره اول، ص16-17 و شماره دوم، ص13-12
  18. پرش به بالا↑ على قادرى، «خمينى روح‌الله: زندگى‌نامه امام خمينى بر اساس اسناد و خاطرات و خيال»، چاپ دوم، تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى(ره)، ص376 و صحيفه نور، جلد 1، ص255 تا 266
  19. پرش به بالا↑ برگرفته از پايگاه اطلاع‌رسانى حوزه‌نت، مجله: حضور - شماره 38، زمستان 1380، «ديدگاه‌هاى مقام معظم رهبرى»، نویسنده: نامشخص، ص3، برگرفته در تاريخ 2 خردادماه 1394،
  20. پرش به بالا↑ على قادرى، «خمينى روح‌الله: زندگى‌نامه امام خمينى بر اساس اسناد و خاطرات و خيال»، چاپ دوم، تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى(ره)، ص143، 180، 190، 192، 246، 259، 384، 385، 388 و 393؛ زمزم نور: زندگى‌نامه، آثار و... امام خمينى، مؤسسه فرهنگى قدر ولايت، تهران، چاپ نهم، ص9 و 10؛ رضا بابايى، كارنامه نور (زندگى‌نامه امام خمينى)
  21. پرش به بالا↑ انقلاب اسلامى ايران، جمعى از نويسندگان، نهاد نمايندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاه‌ها، 1384، ص94 تا 111.
[نمایش]

فقیهان شیعه

 

وابسته‌ها

 

دیوان امام

دیوان امام (نسخه دیگر)

وسيلة النجاة مع تعاليق الإمام الخميني (موسوعه جلد 26 و 27)

وسيلة النجاة مع تعاليق الإمام الخميني(ره)

تحریر الوسیلة

ترجمه تحرير الوسيلة

تحریر الوسیلة (ترجمه)

تحریر الوسیله (چاپ جامعه مدرسین)

تحریر الوسیله (چاپ دار العلم)

تفصیل الشریعة في شرح تحریر الوسیلة (الاجتهاد و التقلید)

تفصیل الشریعه فی شرح تحریر الوسیله (کتاب الطهاره النجا

+ نوشته شده در  شنبه نهم فروردین ۱۳۹۹ساعت 12:16  توسط hasan gholami  | 

موسوی خمینی، سید روح‌الله

موسوی خمینی، سید روح‌الله

نامموسوی خمینی، سید روح‌الله
نام‎های دیگرآی‍ت‌ال‍ل‍ه‌ خ‍م‍ی‍ن‍ی

ام‍ام‌ خ‍م‍ی‍ن‍ی

روح ‌ال‍ل‍ه‌ ال‍م‍وس‍وی‌ ال‍خ‍م‍ی‍ن‍ی

م‍وس‍وی‌ ال‍خ‍م‍ی‍ن‍ی‌، روح ‌ال‍ل‍ه‌

م‍وس‍وی‌ خ‍م‍ی‍ن‍ی‌، روح ‌ال‍ل‍ه

نام پدرسید مصطفی
متولد1320ق مطابق با اول مهر 1281ش برابر با 24 سپتامبر 1902م
محل تولدخمين
رحلت1368 ش یا 1409 ق یا 1989 م
اساتیدميرزا رضا نجفى خمينى؛ آيت‌الله پسنديده؛ حاج شيخ محمد گلپايگانى؛ آقا ميرزا محمدعلى بروجردى؛ آقا عباس اراكى
برخی آثارتحریر الوسیلة، كتاب البيع (موسوعه جلد 12)، شرح حدیث «جنود عقل و جهل»

سید روح‌الله موسوی خمینی (1281-1368ش)، معروف به امام خمينى(ره)، بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، فقیه و اصولی و یکی از مراجع بزرگ تقلید شیعه معاصر

در روز بيستم جمادى الآخره (روز ولادت فاطمه زهرا(س)) 1320ق، مطابق با اول مهر 1281ش و 24 سپتامپر 1902م ديده به جهان گشود. جد اعلاى او، «سيد حيدر موسوى اردبيلى»، همراه با پدرزن خويش، «مير سيد على همدانى» براى تبليغ دين اسلام و آئين تشيع، در قرن هشتم هجرى از ايران به كشمير هجرت كرد.[۱]

پدربزرگ او «سيد احمد» كه براى كسب علم به نجف مشرف شده بود، به دعوت اهالى خمين، وارد ايران شد و در خمين ساكن گرديد.[۲]

پدر بزرگوار امام، «آقا مصطفى» از علما و چهره‌هاى درخشان منطقه خمين بود. او تحصيلات عاليه علوم دينى را در نجف و سامرا به انجام رسانده و پس از بازگشت به خمين، به نشر احكام اسلام، رسيدگى به خواسته‌هاى مردم و حمايت از مظلومان در برابر برخى خوانين ستمگر مى‌پرداخت. وى سرانجام در زمستان 1281ش12/ ذى‌القعده 1320ق، در راه «خمين - اراك» به دست اشرار محلى به شهادت رسيد.[۳]بدن مطهر او به نجف اشرف برده شد و در جوار حرم مطهر اميرمؤمنان على(ع) آرام گرفت. روح‌الله كوچك (حضرت امام) كه در آن زمان، تنها پنج ماه از بهار زندگى‌اش گذشته بود، بعدها با شنيدن ماجراى پدر، شيفته او گرديد و همواره از او ياد مى‌كرد؛ به‌گونه‌اى كه در بزرگ‌سالى براى خود نام خانوادگى «مصطفوى» را برگزيد[۴]و در جوانى بعضى نوشته‌هايش را با نام «ابن الشهيد» تمام مى‌كرد.[۵]

از آقا مصطفى شش فرزند به يادگار ماند كه به ترتيب سن عبارتند از:

  1. مولود آغاخانم؛
  2. آقا سيد مرتضى (پسنديده)؛
  3. آقا نورالدين (هندى)؛
  4. فاطمه خانم؛
  5. آغازاده خانم؛
  6. آقا روح‌الله (مصطفوى).

 

محتویات

 [نهفتن] 

دوره نخست (از 1281-1300ش)

كودكى و نوجوانى

روح‌الله با فراق پدر، در آغوش مادرى مهربان (بانو هاجر) و سرپرستى عمه‌اى دلسوز (صاحب خانم) و دايه‌اى پرهيزگار پرورش يافت. دوران كودكى و نوجوانى روح‌الله هم‌زمان با بحران‌هاى سياسى و اجتماعى ايران سپرى شد. وى از همان ابتداى زندگى، با درد و رنج مردم و مشكلات جامعه آشنا مى‌شد و تأثر خود را با ترسيم خطوطى به‌صورت نقاشى بروز مى‌داد. شخصيت او در كنار خانواده و اطرافيان در سنگر دفاع، ساخته و پرداخته مى‌گرديد و آموزش‌هاى اوليه سواركارى، تفنگ‌دارى و تيراندازى را مى‌گذراند و در كوران حوادث به مجاهدى تمام‌عيار تبديل مى‌گشت.[۶]برخى از حوادث متأثركننده اين دوران، مثل بمب‌باران مجلس، در نقاشى‌ها[۷]و مشق‌هاى خوشنويسى[۸]دوران كودكى و نوجوانى او منعكس شده و در دسترس است.[۹]كه نمونه آن، قطعه شعرى است در دفترچه يادداشت دوران نوجوانى (9-10 سالگى) با عنوان «غيرت اسلام كو جنبش ملى كجاست»، خطاب به ملت ايران.[۱۰]

مى‌توان از آن نوشته، به‌عنوان اولين بيانيه سياسى دوران نوجوانى روح‌الله ياد كرد و دغدغه ذهنى او را راجع به مسائل مملكتى فهميد. تمايلات روح‌الله نسبت به قهرمانان و مبارزان تا حدى بود كه در نهضت جنگل، پا از حد بيان و سرودن شعر در وصف ميرزا، فراتر نهاده، مى‌خواست به نهضت جنگل بپيوندد و چون براى او ميسر نشد، به درخواست او، مقدارى آذوقه به نام خود و برادرانش راهى جنگل شد.[۱۱]يك زمان نيز، مجالى پيدا كرده در راه بازگشت از مشهد به جنگل سفر مى‌كند و پايگاه ميرزا را از نزدیک مى‌بيند.[۱۲]

تحصيلات روح‌الله

سيد روح‌الله از همان كودكى تحصيلات خود را آغاز نمود. در آغاز، معلمانى به نام‌هاى «ميرزا محمود» و «ميرزا محمدمهدى» به خانه آمده و او را درس مى‌دادند. پس از آن نزد معلم ديگرى به نام ملا ابوالقاسم، «عم جزء»، «گلستان» و «بوستان سعدى» را فراگرفت. سپس به مدرسه رفت تا از علوم جديد نيز بهره‌مند گردد. مدتى نيز نزد برادر بزرگش «آقامرتضى» به فراگيرى «خوشنويسى» و علوم مقدماتى (سيوطى، منطق و مطوّل) پرداخت.[۱۳]

آغاز جوانى و هجرت

در سال 1300ش (1339ق)، در 19 سالگى به اراك رفت تا از حوزه علميّه «سپهدار» كه زير نظر حضرت آيت‌الله عبدالكريم حائرى يزدى اداره مى‌شد، بهره‌مند گردد. علومى چون «منطق» (در محضر آقا شيخ محمد گلپايگانى)، «مطول» (در محضر آقا ميرزا محمدعلى بروجردى)[۱۴]و «شرح لمعه» (در محضر آقا عباس اراكى)[۱۵]را در آنجا آموخت.

اولين خطابه رسمى روح‌الله

روح‌الله ضمن تحصيل در اراك در مراسم بزرگداشت «ركن اعظم مشروطه»، آيت‌الله سيد محمد طباطبائى، اولين خطابه خود را قرائت كرد و تحسين حاضران را برانگيخت. اين خطابه در واقع بيانيه‌اى سياسى بود كه به جهت قدردانى از زحمات و خدمات علمدار مشروطيت از جانب حوزه علميه اراك از زبان يك طلبه جوان قرائت مى‌شد. از قول وى نقل شده: «... پيشنهاد شد منبر بروم، استقبال كردم. آن شب، كم خوابيدم؛ نه از ترس مواجه شدن با مردم، بلكه به خود فكر مى‌كردم فردا بايد روى منبرى بنشينم كه متعلق به رسول‌الله است. از خدا خواستم مدد كند كه از اولين تا آخرين منبرى كه خواهم رفت، هرگز سخنى نگويم كه جمله‌اى از آن را باور نداشته باشم و اين خواستن، عهدى بود كه با خدا بستم. اولين منبرم طولانى شد، اما كسى را خسته نكرد... و عده‌اى احسنت گفتند. وقتى به دل مراجعه كردم، از احسنت‌گويى‌ها خوشم آمده بود؛ به همين خاطر دعوت دوم و سوم را رد كردم و چهار سال هرگز به هيچ منبرى پا نگذاردم».[۱۶]

دوره دوم زندگى روح‌الله (از 1300ش-1320)

اين دوره از زندگى روح‌الله با هجرت او به قم آغاز شد و با سياست‌هاى دين‌زدايى دوره رضاخانى (1304-1320ش) هم‌زمانى داشت. اين زمان، روح‌الله مشغول تحصيل، تدريس، تأليف كتاب و آشنايى با علماى برجسته مبارزى، همچون: «حاج آقا نورالله اصفهانى»[۱۷]، «مدرّس»[۱۸]و برخى ديگر بود. هدف عُلما در اين دوره اختناق رضاخانى، حفظ حوزه علميه قم بود كه ثمره آن در راهبرى مردم و تأسيس حكومت اسلامى به سال 57 نمايان شد. بااين‌همه، نقش بى‌بديل آيت‌الله سيد حسن مدرس در تكوين شخصيت سياسى و دميدن روح مقاومت در روح‌الله جوان شايان توجه است. آقا سيد روح‌الله در سال 1301ش (1340ق)، در سن 20 سالگى همراه استادش «حضرت آيت‌الله عبدالكريم حائرى يزدى»، مؤسّس حوزه علميّه قم به اين شهر هجرت كرد. دروس سطح را نزد «آيت‌الله سيد على يثربى كاشانى» به پايان رساند و پس از آن در درس خارج حضرت آيت‌الله حائرى شركت كرده تا به درجه اجتهاد نائل آمد.

ازدواج

آقا روح‌الله در سال 1308ش، در27 سالگى، «خديجه ثقفى»، دختر «ميرزا محمد ثقفى تهرانى» را به همسرى برگزيد. ثمره اين پيوند، فرزندانى به نام‌هاى «سيد مصطفى» (1309ش)، «سيد احمد» (1324ش)، «سيده فريده»، «سيده زهرا» و «سيده صديقه» بود.

شخصيت علمى

آقا سيد روح‌الله با بهره‌ورى از استعداد فوق‌العاده، رشته‌هاى مختلف علوم را به‌سرعت طى كرد. علاوه بر فقه و اصول، فلسفه و عرفان را نيز در عالى‌ترين سطح نزد اساتيد برجسته آن زمان (آيت‌الله حاج سيد ابوالحسن رفيعى قزوينى و آيت‌الله ميرزا محمدعلى شاه‌آبادى) در قم فراگرفت و در مدت 6 سال، جهش فوق‌العاده‌اى در اين علوم داشت. در سال 1315ش (1355ق) كه حضرت آيت‌الله حائرى درگذشت، حاج آقا روح‌الله از چهره‌هاى سرشناس علمى حوزه علميّه قم بشمار مى‌آمد.

تدريس فلسفه

درس فلسفه او پيش از 28 سالگى، در سال 1308ش (1348ق) شروع شده بود. وى در آن زمان در مدرسه «دارالشفا» سكونت داشت و از اساتيد بزرگ فلسفه و حكمت الهى بشمار مى‌آمد. شاگردان او از چهره‌هاى فاضل و انديشمند حوزه علميّه قم بودند. حاج آقا روح‌الله خود، آنان را انتخاب مى‌كرد و مرتّب به‌گونه كتبى و شفاهى، ايشان را مى‌آزمود.

تدريس عرفان

يكى ديگر از مجالس درس حضرت امام، درس عرفان بود. اين درس، ويژه شاگردان خاص و مورد اعتمادش بود. عرفان براى او جزو علايق اصلى بود؛ به‌گونه‌اى كه در سال 1307ش، كتاب شرح دعاى سحر را - كه تفسير جامعى بود بر دعایى كه امام محمد باقردر ماه رمضان مى‌خواند - نوشت. او دو سال بعد، «مصباح الهداية إلى الخلافة و الولاية» را نوشت. اثر ديگر وى در آن سال‌ها، مجموعه‌اى از تفسيرها پيرامون «تفسير فصوص قيصرى» بود. عرفان، تأثير زيادى در شخصيت فكرى، روحى و نيز فعالیت‌های سياسى آتى او داشت.

درس اخلاق

نخستين درسى كه آقا روح‌الله پس از رحلت آيت‌الله‌ حائرى آغاز كرد و با استقبال طلاب و مردم كوچه و بازار مواجه شد، درس اخلاق بود. او در اين درس، به‌مناسبت‌هاى مختلف، اشاراتى گويا و گاه كنايه‌آميز، به وضعيت حكومت و اسلام‌زدايى پهلوى اول، مطرح مى‌كرد كه برخورد حكومت رضاخانى را با وى در پى داشت. مأموران شهربانى حكومت تازه تأسيس پهلوى در قم، از ادامه اين درس در فيضيه جلوگيرى كردند. آقا روح‌الله نيز درس خود را به مدرسه حاج ملا صادق منتقل نمود. كتاب «اربعين حديث» از نتايج اين درس اخلاقى - عرفانى است.[۱۹]

دوره سوم (از 1320-1340)

اين دوره از زندگى آيت‌الله حاج آقا روح‌الله با چهل سالگى آغاز مى‌شود. احاطه گسترده ايشان در علوم عقلى و تحقيقات فلسفى، وى را در زمره اساتيد اول فلسفه در حوزه علميّه قم قرار مى‌داد. او به شبهات عقلى و ايراداتى كه به مكتب اسلام مى‌شد، پاسخ‌گو بود؛ چنان‌كه كتاب «كشف الأسرار» را در پاسخ به كتاب «اسرار هزارساله» تأليف فرمود.

حوزه علميه قم با رحلت آيت‌الله‌ حائرى (1315ش) و فشار روزافزون حكومت پهلوى، روزهاى سختى را مى‌گذراند. با آغاز دهه 20 و سقوط رضاخان، شرايط براى تحقق مرجعيت عظمى فراهم گرديد. آيت‌الله‌ بروجردى شخصيت علمى برجسته‌اى بود كه مى‌توانست جانشين مناسبى براى مرحوم حائرى و حفظ كيان حوزه باشد. اين پيشنهاد از سوى شاگردان آيت‌الله حائرى و از جمله حاج آقا روح‌الله به‌سرعت تعقيب شد. حاج آقا روح‌الله در دعوت از آيت‌الله بروجردى براى هجرت به قم و پذيرش مسئوليت خطير زعامت حوزه بسيار تلاش كرد. او در تعقيب هدف‌هاى ارزشمند خويش در سال 1328ش، طرح «اصلاح اساس ساختار حوزه علميه» را با همكارى آيت‌الله مرتضى حائرى تهيه كرد؛ هرچند با موانعى روبه‌رو شد.

تدريس خارج فقه و اصول

آيت‌الله حاج آقا روح‌الله درس خارج فقه و اصول خود را در سن 44 سالگى (در سال 1364ق)، كه مصادف با ورود حضرت آيت‌الله‌ بروجردى به شهر قم بود، آغاز كرد. پاره‌اى از ويژگى‌ها و امتيازات درس خارج وى، طرح اشكالات هر مسئله و شرح و بسط كامل مباحث آن، مخلوط نكردن مباحث اصولى با مباحث فلسفى، طرح نظريات نو و ابتكارى و تقليد نكردن از علماى پيشين بود.

در اينجا شايسته است «اساتيد»، «مشايخ روايى» و «تأليفات» ايشان را (بيرون از زمان‌بندى دوره‌ها) برشمريم.

اساتيد

حضرت امام در رشته‌هاى مختلف علوم، همچون ادبيات فارسى و عربى، فقه و اصول، منطق، فلسفه غرب و شرق، عرفان، كلام، هيئت و... محضر اساتيد متعددى را درك نمودند. برخى از اساتيد ايشان با توجه به پاره‌اى منابع[۲۰]بدين شرح‌اند:

  1. آقا ميرزا محمود افتخار العلماء؛
  2. ميرزا رضا نجفى خمينى؛
  3. آيت‌الله پسنديده؛
  4. حاج شيخ محمد گلپايگانى؛
  5. آقا ميرزا محمدعلى بروجردى؛
  6. آقا عباس اراكى؛
  7. ميرزا محمدعلى اديب تهرانى؛
  8. آيت‌الله سيد محمدتقى خوانسارى؛
  9. آقا شيخ محمدرضا مسجدشاهى اصفهانى؛
  10. آيت‌الله سيد على يثربى كاشانى؛
  11. آيت‌الله حاج سيد ابوالحسن رفيعى قزوينى؛
  12. آيت‌الله حاج شيخ عبدالكريم حائرى؛
  13. آيت‌الله محمدحسين بروجردى؛
  14. آيت‌الله حاج ميرزا على‌اكبر حكمى يزدى؛
  15. آيت‌الله ميرزا محمدعلى شاه‌آبادى؛
  16. آيت‌الله حاج ميرزا جواد ملكى تبريزى.

مشايخ روايى

  1. شيخ محمدرضا اصفهانى نجفى، آل شيخ محمدتقى اصفهانى، از محدث نورى، از شيخ انصارى؛
  2. سيد محسن امين، از سيد محمدهاشم موسوى رضوى هندى، از شيخ انصارى؛
  3. شيخ عباس قمى، از محدث نورى، از شيخ انصارى؛
  4. سيد ابوالقاسم دهكردى اصفهانى، از ميرزا محمدهاشم اصفهانى، از شيخ انصارى.

تأليفات

  1. مصباح الهداية إلى الخلافة و الولاية؛
  2. شرح دعاى سحر؛
  3. شرح اربعين حديث؛
  4. حاشيه بر فصوص الحكم قيصرى و مصباح الأنس؛
  5. حاشيه بر مفتاح الغيب؛
  6. أسرار الصلوة يا معراج السالكين؛
  7. رساله‌اى در طلب و اراده؛
  8. حاشيه بر رساله شرح حديث رأس الجالوت، قاضى سعيد و شرح مستقلى بر حديث؛
  9. كشف الأسرار؛
  10. شرح حديث جنود عقل و جهل؛
  11. آداب الصلاة؛
  12. الرسائل؛
  13. كتاب البيع؛
  14. كتاب الطهارة؛
  15. أنوار الهداية في التعليقة على الكفاية؛
  16. مناهج الوصول إلى علم الأصول؛
  17. رسالة في الاجتهاد و التقليد؛
  18. زبدة الأحكام؛
  19. المكاسب المحرمة؛
  20. تحرير الوسيلة؛
  21. جهاد النفس يا جهاد اكبر؛
  22. حكومت اسلامى يا ولايت فقيه؛
  23. تفسير سوره حمد؛
  24. مناسك حج؛
  25. لمحات الأصول؛
  26. ديوان اشعار.

شاگردان

  1. آيت‌الله سيد جلال‌الدين آشتيانى؛
  2. آيت‌الله حسين تقوى اشتهاردى؛
  3. آيت‌الله عبدالله جوادى آملى؛
  4. آيت‌الله مرتضى حائرى يزدى؛
  5. آيت‌الله مهدى حائرى يزدى؛
  6. آيت‌الله سيد على خامنه‌اى؛
  7. آيت‌الله سيد مصطفى خمينى؛
  8. آيت‌الله جعفر سبحانى؛
  9. آيت‌الله سيد موسى شبيرى زنجانى؛
  10. آيت‌الله يوسف صانعى؛
  11. آيت‌الله حسن طاهرى خرم‌آبادى؛
  12. آيت‌الله محمد فاضل لنكرانى؛
  13. آيت‌الله محمدعلى گرامى؛
  14. آيت‌الله عباس محفوظى گيلانى؛
  15. آيت‌الله محمد محمدى گيلانى؛
  16. آيت‌الله حسين مظاهرى؛
  17. آيت‌الله محمدهادى معرفت؛
  18. آيت‌الله حسينعلى منتظرى؛
  19. آيت‌الله سيد عبدالغنى موسوى اردبيلى؛
  20. آيت‌الله سيد عبدالكريم موسوى اردبيلى؛
  21. آيت‌الله محمدرضا مهدوى كنى؛
  22. آيت‌الله حسين نورى همدانى.

توجه

گفتنى است افراد مزبور، كسانى هستند كه برخى از آنان دروس امام را تقرير نموده و برخى به درجه مرجعيت نائل آمده‌اند وگرنه از آن حضرت، شاگردان فاضل و دانشمند ديگرى نيز بهره جسته و در روند مبارزه، پيروزى و تثبيت و تداوم انقلاب اسلامى نقش داشته‌اند، همچون: آيات و حجج اسلام بهشتى، ربانى شيرازى، سعيدى، صدر (موسى)، غفارى، قدوسى، مطهرى، مفتح، هاشمى رفسنجانى و...

دوره سوم زندگى او مصادف است با دو حادثه مهم: يكى، بروز جنگ جهانى دوم و ديگرى، اشغال ايران، خروج رضاخان از ايران و آغاز سلطنت محمدرضا. بنا بر اعتقاد حاج آقا روح‌الله، اين زمان، فرصت مناسبى براى قيام اصلاحى بود. با همه اميدهاى روح‌الله، قيام مورد نظر صورت نگرفت. او در اين دوره عالمى است كامل و جامع الشرايط، مُصلحى است هوشيار با پشتوانه دانش و بينش سياسى، با كوله‌بارى از تجربه دوران 20 ساله رضاخانى، كه شناخت كاملى از اوضاع ايران و جهان دارد؛ لذا با صدور بيانيه‌اى در 1323/3/13ش (11 جمادي‌الثاني 1363ق)، زمان مناسب تحول بنيادين را يادآورى مى‌كند: «امروز، روزى است كه نسيم روحانى وزيدن گرفته و براى قيام اصلاحى بهترين روز است. اگر مجال را از دست بدهيد و قيام براى خدا نكنيد و مراسم دينى را عودت ندهيد، فرداست كه مشتى هرزه‌گرد و شهوت‌ران بر شما چيره و تمام آيين و شرف شما را دستخوش اغراض باطله خود كنند».

دوره چهارم زندگى امام (از 1340-1368)

مرجعيت

اين دوره، هم‌زمان با رحلت آيت‌الله بروجردى (10 فروردين 1340) است. در اين هنگام، جمع فراوانى از علما و فضلاى حوزه به آيت‌الله حاج آقا روح‌الله اصرار نمودند كه رساله عمليّه ايشان چاپ شود، اما او نپذيرفت؛ ازاين‌رو، فتاواى وى را از حاشيه‌اش بر كتاب «وسيلة النجاة» سيد ابوالحسن اصفهانى و نيز حاشيه بر «العروة الوثقى» به دست مى‌آوردند؛ تااينكه با وفات حضرت آيت‌الله‌ حكيم(1349ش)، بخش معتنابهى از مردم، مقلد «حضرت آيت‌الله‌ حاج آقا روح‌الله موسوى خمينى» شدند.

قيام پانزده خرداد 1342

اين دوره، آغازى براى رفع موانع براى دشمنان ايران و اسلام بود. هم‌زمان با تسلط آمريكا بر امور مملكت، فشار بر رژيم براى اجراى اصلاحات آمريكايى افزايش يافت و در قالب اصلاحات ارضى و لايحه انجمن‌هاى ايالتى و ولايتى با چشم‌اندازى ظاهراً مردم‌فريب رخ نمود؛ ولى در باطن از اتحاد شومى خبر مى‌داد و تسلط آمريكا، اسرائيل و عوامل آنها را بر كليه شئون مملكت فراهم مى‌كرد. در اين زمان، حضرت آيت‌الله‌ حاج آقا روح‌الله خمينى در برابر اصلاحات آمريكايى به‌شدت ايستاد و رژيم شاه به تلافى آن، در دوم فروردين 1342 كه مصادف بود با شهادت امام جعفر صادق(ع)، به مدرسه فيضيه يورش برد. در اين حادثه، تعدادى شهيد و مجروح شدند. حاج آقا روح‌الله در پى اين حادثه، خطاب به مردم و علماى نجف و قم فرمود: «امروز سكوت، همراهى با دستگاه جبار است» و در اعلاميه معروف خود تحت عنوان «شاه‌دوستى؛ يعنى غارتگرى»، جهت‌گيرى مبارزه را مشخص ساخت. راز تأثير شگفت پيام و كلام او را در روان مردم كه تا مرز جانبازى پيش مى‌رفت، بايد در همين اصالت انديشه، صلابت رأى و صداقت بى‌شائبه‌اش با آنان جستجو كرد.

آيت‌الله‌ خمينى در پيامى به‌مناسبت چهلم فاجعه فيضيه دست به افشاگرى زد: «من مصمم هستم كه از پاى ننشينم تا دستگاه فاسد را به جاى خود بنشانم». ايشان نطق تاريخى خود را در 13 خرداد 1342 در مدرسه فيضيه ايراد نموده، خطاب به شاه گفت: «آقا من به شما نصيحت مى‌كنم؛ اى آقاى شاه! اى جناب شاه! من به تو نصيحت مى‌كنم؛ دست بردار از اين كارها. آقا اغفال مى‌كنند تو را. من ميل ندارم كه يك روز اگر بخواهند تو بروى، همه شكر كنند». شاه فرمان خاموش كردن فريادش را صادر كرد. در شامگاه 14 خرداد آيت‌الله‌ خمينى دستگير و به زندان قصر منتقل شد. صبح روز پانزدهم خبر بازداشت ايشان، به تهران و ساير شهرها رسيد. مردم به خيابان‌ها ريخته، با شعار «يا مرگ يا خمينى» به‌سوى كاخ شاه به حركت درآمدند. قيام، با شدت سركوب شد و به خون نشست. حكومت تصميم داشت او را پس از محاكمه اعدام كند؛ تااينكه اعلاميه‌اى به امضاى علما و مراجع منتشر شد كه در آن به‌صراحت، مرجعيت وى را تأييد كرده، خواهان آزادى او شدند. سرانجام حاج آقا روح‌الله پس از اعتراضات زياد، صبح روز 19 فروردين 1343، پس از ده ماه زندان و مراقبت، به قم برگردانده شد. قيام 15 خرداد 1342 على‌الظاهر از جوشش و جنبش افتاد؛ اما افشاگرى او عليه تصويب لايحه كاپيتولاسيون (مصونيت قضايى كارمندان آمريكايى)، ايران را در آبان سال 43 در آستانه قيامى دوباره قرار داد. حاج آقا روح‌الله در روز 4 آبان 1343 بيانيه‌اى انقلابى صادر كرد و در آن نوشت: «دنيا بداند كه هر گرفتارى كه ملت ايران و ملل مسلمين دارند از اجانب است، از آمريكاست. ملل اسلام از اجانب عموماًو از آمريكا خصوصا متنفر است... آمريكاست كه از اسرائيل و هواداران آن پشتيبانى مى‌كند...». سحرگاه 13 آبان 1343 او را بازداشت كرده و با يك فروند هواپيماى نظامى به تركيه انتقال دادند و بار ديگر پس از يك سال او را به عراق (نجف) تبعيد كردند. انتقال او به نجف به اين منظور بود كه شخصيت وى تحت‌الشعاع ديگر علماى حوزه بزرگ نجف قرار گيرد؛ اما ايشان ستاره‌اى درخشان در آسمان فقاهت آن حوزه هزار ساله شد و مورد احترام علماى آن شهر قرار گرفت.

اقامت در نجف

ايشان در نجف، درس خارج فقه خود را از سال 1344 در مسجد شيخ انصارى شروع كردند كه از پربارترين درس‌هاى آن حوزه بشمار مى‌آمد. كتاب حكومت اسلامى يا ولايت فقيه ايشان نيز متن يكى از درس‌هاى خارج فقه آن دوران است. ايشان همواره رخدادهاى ايران را پيگيرى كرده و در برابر رژيم شاه موضع انقلابى داشتند. همچنين با تدريس نظريه «ولايت فقيه»، طرح بزرگشان را براى ايجاد حكومت اسلامى ارائه دادند. حاج آقا روح‌الله در مدت سيزده سال تبعيد خود در نجف، شاگردان فراوانى تربيت كرده كه استوانه‌هاى محكمى براى انقلاب اسلامى ايران شدند. ايشان از بدو ورود به نجف با ارسال نامه‌ها و پيك‌هايى به ايران، ارتباط خويش را با مبارزان حفظ نموده و آنان را در هر مناسبتى به پايدارى در پيگيرى اهداف قيام فرامى‌خواندند. واكنش تند ايشان در برابر برنامه‌هاى فرهنگى، اجتماعى، اقتصادى، نظامى و سياسى رژيم، همچون: «جشن‌هاى 2500 ساله شاهنشاهى»، «جشن هنر شيراز»، «ديكتاتورى حزبى رستاخيز»، «تغيير تاريخ رسمى كشور از مبدأ هجرت پيامبر اسلام به مبدأ سلطنت شاهان هخامنشى»، «تخريب معيشت فرودستان و گسترش حلبى‌آبادها»، «خريد بى‌رويه تسليحات نظامى از غرب»، «حركت ايران همسو با اهداف آمريكا در خاور ميانه» و «سركوب مبارزان سياسى» تنور مبارزه را گرم نگاه مى‌داشت.

اوج‌گيرى انقلاب اسلامى در سال 1356 و قيام مردم

هرچند رژيم شاه در سال 1355ش، در اوج اقتدار خود به سر مى‌برد، اما با بحران مشروعيت روبه‌رو شده بود. سركوبى مخالفان كار را بدانجا رساند كه آن رژيم از بيرون مرزها، به نقض حقوق بشر متهم شد. شاه براى رفع اين اتهام و به خيال اينكه خطرى براى تداوم و ثبات رژيمش ندارد، سياست «فضاى باز سياسى» را آغاز كرد. «حضرت آيت‌الله‌ خمينى» با رصد رخدادها و وضعيت ايران، در مرداد 1356 طى پيامى اعلام كردند: «اكنون به‌واسطه اوضاع داخلى و خارجى و انعكاس جنايات رژيم در مجامع و مطبوعات خارجى، فرصتى است كه بايد مجامع علمى و فرهنگى و رجال وطن‌خواه و دانشجويان خارج و داخل و انجمن‌هاى اسلامى در هر جا بى‌درنگ از آن استفاده كنند و بى‌پرده به‌پا خيزند». گروه‌هاى مبارز و مردمى كه شخص شاه را عامل استبداد و وابستگى مى‌دانستند، به استقبال پيام ايشان برآمده و منتظر فرصت براى اعتراضات اجتماعى بودند. درگذشت مشکوک آيت‌الله حاج آقا مصطفى خمينى، در اول آبان 1356 و مراسم پرشكوهى كه در ايران برگزار شد، نقطه آغازى بر خيزش دوباره روحانیت و قيام جامعه مذهبى ايران بود. ايشان اين واقعه را از الطاف خفيه الهى ناميدند. رژيم شاه با درج مقاله‌اى توهين‌آميز عليه ايشان در روزنامه اطلاعات، انتقام گرفت. اعتراض مردمى به اين مقاله، به قيام 19 دى‌ماه 1356 قم و ادامه اعتراضات در سال 57 منجر شد. رژيم، به كارهاى مردم‌فريب، مانند بستن مراكز فساد و آزادى مطبوعات دست زد؛ اما اراده مردم، با فرمان مقاومت از سوى امام، تغيير نيافت. سركوب راهپيمايى 17 شهريور، نقطه عطفى در اوج‌گيرى مبارزه بود. امام مبارزان ميانه‌رو را از شعار «الزام شاه براى عمل به قانون اساسى با حفظ سلطنت مشروطه» برحذر داشتند كه پيامد آن، تلاش رژيم براى فشار وارد آوردن به امام و اخراج ايشان از عراق بود. رفتن امام به‌سوى كويت و ممانعت از پذيرش ايشان، پرواز به فرانسه و اقامت در «نوفل لوشاتو» را براى رهبر انقلاب رقم زد. ايشان توانست صداى انقلاب را رساتر به مردم ايران و جهان برسانند. بازتاب سركوب دانشجوها و اقشار ديگر مردم در روز 13 آبان و راهپيمايى روز عاشورا در 20 آذر، كار را بر شاه و حاميان غربى او سخت‌تر كرد. تغيير پى‌درپى كابينه‌ها و حكومت نظامى هم بر اراده امام و مردم بى‌تأثير بود. سران چهار كشور غربى (آمريكا، فرانسه، آلمان و بريتانيا) در نشست «گوادلوپ» به اين نتيجه رسيدند كه اميدى به بقاى نظام سلطنتى در ايران نيست و خروج شاه و روى كار آمدن يك دولت غير نظامى مى‌تواند از شدت بحران بكاهد. امام با رفتن شاه، دستور تشكيل «شوراى انقلاب» را صادر كرده و با استقبال بى‌نظير مردم در روز 12 بهمن به وطن بازگشتند. انقلاب مردم با سخنرانى تاريخى در بهشت زهراى تهران و سپس تعيين دولت از سوى ايشان به سرانجام خوش پيروزى نزدیک شد. يوم الله 22 بهمن 1357ش، تنفس صبحى دوباره در جان ملت، روز پيروزى انقلاب و نقطه آغاز تحولات بزرگ تاريخى براى سرزمين ايران، آئين تشيع و جهان اسلام بود.[۲۱]

درايت، هوشمندى و اقتدار رهبرى حضرت امام خمينى، به‌ويژه در سال‌هاى نخست پس از پيروزى، بسيار درخشان و ممتاز است.

رهبر و بنيان‌گذار جمهورى اسلامى ايران

دوره رهبرى ده سال و چهار ماه ايشان رسما از 22 بهمن 1357ش، تا 14 خرداد 1368ش، ادامه داشت. حضرت امام خمينى ابتدا به تثبيت نظام سياسى جديد پرداخت و «جمهورى اسلامى» را با توجه به مبانى «اسلام سياسى شيعى» و مقتضيات دنياى جديد طراحى كردند. بلافاصله پس از پيروزى، با فراخوانى مردم به رفراندم براى تعيين نظام سياسى و تشكيل مجلس خبرگان و همه‌پرسى قانون اساسى، الگوى جديدى از حكومت اسلامى را به جهان نشان دادند. با فروپاشى استبداد پهلوى و رواج گسترده آزادى‌هاى اجتماعى، گروه‌هاى مختلف توانستند با برگزارى نشست‌ها و انتشار انديشه‌هاى خود به رقابت بپردازند؛ اما به دليل نبود تجربه زندگى در فضاى باز سياسى و نبود نكات مورد اتفاق همه نيروهاى اجتماعى، اين فضا به‌زودى به منازعه‌اى دامن‌گير تبديل شد. آرايش نيروهاى اجتماعى، به‌ويژه برخى گروه‌ها و احزاب سياسى كه متأثر از مكاتب سياسى غرب و شرق (ليبراليسم و كمونيسم) بودند و صف‌بندى آن‌ها در برابر «مكتب انقلاب اسلامى» كه برگرفته از انديشه سياسى حضرت امام و خواسته مردم ولايت‌مدار بود، رخدادهاى تلخ بى‌شمارى را در تاريخ انقلاب رقم زد. اين رخدادها همگام با رويكرد خصمانه استكبار جهانى به سركردگى آمريكا و حمايت غرب و شرق از گروه‌هاى معارض داخلى در كنار تهاجم نظامى رژيم بعثى عراق به نمايندگى از حاكمان مرتجع جهان عرب، شرايطى را رقم زد كه مى‌توان گفت هركدام از آن‌ها مى‌توانست مسير انقلاب را تغيير داده، به شكست بكشاند؛ اما دست خداوند، هوشمندى و رهبرى مقتدرانه امام، جان‌فشانى، وفادارى و آگاهى مردم ايران، راه انقلاب را هموار كرد. حضرت امام خمينى در بهمن‌ماه 1358، پس از عارضه قلبى، به تهران آمدند و با اقامت در آنجا سكان كشتى انقلاب را به دست گرفتند. بحران‌هايى چون تغيير دولت‌ها، اختلاف‌هاى قواى سه‌گانه، شهادت جمع بسيارى از كارگزاران نظام، مشكلات ناشى از جنگ تحميلى و... با دست باكفايت ايشان فرومى‌نشست. درايت ايشان در ارائه نظريه «ولايت مطلقه فقيه» و تشكيل نهادهايى همچون «مجمع تشخيص مصلحت نظام»، راه برون‌رفت از بحران‌ها را فراروى انقلاب نهاد. ملت ايران نيز پاسدار ميراث بزرگ امام خويش بود و ايشان را در رواق چشمانش مى‌نشاند. علاقه مردم ولايت‌مدار به امام به‌گونه‌اى بود كه در سال 1368، در حالى با پيكر پاک ايشان پس از سال‌ها تحمل سختى‌ها و مشكلات، وداع مى‌كرد كه حضور جمعيت، چندين برابر بيشتر از لحظه ورود وى به خاک وطن بود و عشق و پايدارى آنان عميق‌تر و قصدشان بر ادامه راه امام و انقلاب، جدى‌تر و نظامشان على‌رغم همه توطئه‌ها و حوادث، پرثبات‌تر از هر زمان ديگر شد. «جمهورى اسلامى»، بارزترين ثمره عمر حضرت امام است. ايشان اين نظام سياسى را به‌گونه‌اى طراحى كردند كه به هيچ فردى تكيه نداشته و در وصيت‌نامه خودشان به ملت چنين سفارش مى‌كنند كه: «با قدرت و تصميم اراده به پيش روند و بدانند كه با رفتن يك خدمت‌گزار، در سدّ آهنين ملت خللى حاصل نخواهد شد؛ كه خدمت‌گزاران بالا و والاتر در خدمتند و اللَّه نگهدار اين ملت و مظلومان جهان است».

رحلت

حضرت امام خمينى به دنبال بروز مشكل دستگاه گوارش در 28 ارديبهشت 1368، از روز دوم خرداد تحت عمل پزشکى قرار گرفتند. به دنبال مشكل اساسى كه در ساعت سه بعد ظهر 13 خرداد در روند بيمارى ايشان به وجود آمده بود، در شامگاه شنبه، ساعت 22 و 20 دقيقه 13 خرداد سال 1368 خورشيدى (3 ژوئن 1989م) برابر با 24 شوال 1409ق، در 87 سالگى، روحشان از اين دنيا رحلت كرده، به ملكوت اعلا پيوست.

آنچه پس از ايشان از متاع مادى به‌جا ماند، به گزارش ديوان عالى كشور - كه مطابق اصل 142 قانون اساسى موظف بود دارایى رهبر و مسئولان رده‌بالاى نظام را قبل و بعد از مسئوليت، رسيدگى و بررسى كند و حضرت امام نخستين كسى بود كه صورت دارایى خود را در تاريخ 24 دى‌ماه 1359 براى ديوان عالى ارسال نمود - بدين شرح است: «نه‌تنها به اموال امام چيزى اضافه نشده، بلكه قطعه زمين ارث‌رسيده به امام در خمين نيز پس از انقلاب، در زمان حيات ايشان بين مستمندان محل، تقسيم شده است. تنها ملك غير منقول امام، منزل قديمى ايشان در قم بود كه از زمان تبعيد در سال 1343، عملاً در اختيار اهداف نهضت و محل تجمع مردم بوده است. مختصر وسايل اوليه زندگى در منزل، متعلق به همسرشان بوده و دو قطعه قالى مستعمل موجود، ملك كسى نيست و بايد به سادات نيازمند داده شود. از آن حضرت هيچ وجه نقدى باقى نمانده و هرچه هست، وجوهات است كه ورثه، حقى در آن ندارند». بدين ترتيب، دارایى برجامانده از مردى كه قريب به نود سال عمر كرد و بر قلوب مردم حكومت داشت، عينك، ناخن‌گير، شانه، تسبيح، قرآن، سجاده نماز، عمامه، لباس روحانى او و كتب دينى بود.

مراسم تشييع در روز 16 خرداد با حضور ميليون‌ها نفر برگزار شد و پيكر ايشان همان روز در بهشت زهراى تهران، در جايى كه اكنون «حرم امام خمينى» است، به خاک سپرده شد. او با «دلى آرام و قلبى مطمئن و روحى شاد و ضميرى اميدوار به فضل خدا»، به ديدار معبود شتافت.

پانویس

  1. پرش به بالا↑ على قادرى، «خمينى روح‌الله: زندگى‌نامه امام خمينى بر اساس اسناد و خاطرات و خيال»، چاپ دوم، تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى(ره)، ص78
  2. پرش به بالا↑ همان، ص79 و 9
  3. پرش به بالا↑ همان، ص88، 90 و 122
  4. پرش به بالا↑ همان، ص105
  5. پرش به بالا↑ خاطرات آيت‌اللّه پسنديده (گفته‌ها و نوشته‌ها) - يادها، 9
  6. پرش به بالا↑ على قادرى، «خمينى روح‌الله: زندگى‌نامه امام خمينى بر اساس اسناد و خاطرات و خيال»، چاپ دوم، تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى(ره)،، ص131
  7. پرش به بالا↑ همان، ص150
  8. پرش به بالا↑ همان، ص193
  9. پرش به بالا↑ همان، ص153
  10. پرش به بالا↑ كوثر(مجموعه سخنرانى‌هاى حضرت امام...)، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام...، چاپ اول: 1371، جلد اول، ص615
  11. پرش به بالا↑ على قادرى، «خمينى روح‌الله: زندگى‌نامه امام خمينى بر اساس اسناد و خاطرات و خيال»، چاپ دوم، تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى(ره)، ص232.
  12. پرش به بالا↑ همان، ص237.
  13. پرش به بالا↑ همان، ص192 و 193
  14. پرش به بالا↑ همان، ص 246
  15. پرش به بالا↑ همان، ص259
  16. پرش به بالا↑ همان
  17. پرش به بالا↑ آيت‌الله پسنديده و آيت‌الله مظاهرى، خبرنامه نخستين همايش حاج آقا نورالله اصفهانى، شماره اول، ص16-17 و شماره دوم، ص13-12
  18. پرش به بالا↑ على قادرى، «خمينى روح‌الله: زندگى‌نامه امام خمينى بر اساس اسناد و خاطرات و خيال»، چاپ دوم، تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى(ره)، ص376 و صحيفه نور، جلد 1، ص255 تا 266
  19. پرش به بالا↑ برگرفته از پايگاه اطلاع‌رسانى حوزه‌نت، مجله: حضور - شماره 38، زمستان 1380، «ديدگاه‌هاى مقام معظم رهبرى»، نویسنده: نامشخص، ص3، برگرفته در تاريخ 2 خردادماه 1394،
  20. پرش به بالا↑ على قادرى، «خمينى روح‌الله: زندگى‌نامه امام خمينى بر اساس اسناد و خاطرات و خيال»، چاپ دوم، تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى(ره)، ص143، 180، 190، 192، 246، 259، 384، 385، 388 و 393؛ زمزم نور: زندگى‌نامه، آثار و... امام خمينى، مؤسسه فرهنگى قدر ولايت، تهران، چاپ نهم، ص9 و 10؛ رضا بابايى، كارنامه نور (زندگى‌نامه امام خمينى)
  21. پرش به بالا↑ انقلاب اسلامى ايران، جمعى از نويسندگان، نهاد نمايندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاه‌ها، 1384، ص94 تا 111.
[نمایش]

فقیهان شیعه

 

وابسته‌ها

 

دیوان امام

دیوان امام (نسخه دیگر)

وسيلة النجاة مع تعاليق الإمام الخميني (موسوعه جلد 26 و 27)

وسيلة النجاة مع تعاليق الإمام الخميني(ره)

تحریر الوسیلة

ترجمه تحرير الوسيلة

تحریر الوسیلة (ترجمه)

تحریر الوسیله (چاپ جامعه مدرسین)

تحریر الوسیله (چاپ دار العلم)

تفصیل الشریعة في شرح تحریر الوسیلة (الاجتهاد و التقلید)

تفصیل الشریعه فی شرح تحریر الوسیله (کتاب الطهاره النجا

+ نوشته شده در  شنبه نهم فروردین ۱۳۹۹ساعت 12:15  توسط hasan gholami  | 

درباره امام خمینی(ره) | نظریه‌پرداز و معمار بزرگ نهضت اسلامی

بخش اول

درباره امام خمینی(ره) | نظریه‌پرداز و معمار بزرگ نهضت اسلامی

تهران- ایرنا- یکم مهر برابر با میلاد امام خمینی(ره) است. بزرگمردی که توانستند در پرتو بینش آزادی خواهانه خویش، خیزش‌ و جنبشی دینی را در ایران اسلامی پایه گذاری کنند و اینک با گذشت چند دهه از این رخداد بزرگ همچنان پیامدها و تأثیر شگرف آن در سطح منطقه و جهان هویدا است.

به گزارش گروه اطلاع رسانی ایرنا، سید روح ‌الله موسوی خمینی در نخستین روز از فصل پاییز ۱۲۸۱ خورشیدی در خانواده‌ ای روحانی و اهل دانش چشم به جهان گشود. ایشان تحصیلات ابتدایی و مقدماتی را در مکتب محلی و مدرسه‌ ای در خمین گذراندند. جوانی امام(ره) را می‌ توان از زمان مهاجرت او به حوزه علمیه اراک برای تحصیلات تکمیلی تا ۴۰ سالگی ایشان دانست. ایشان پس از تحصیلات مقدماتی خود در خمین، برای تکمیل تحصیلات خود راهی اراک شدند و در آنجا منطق را از محمد گلپایگانی، اصول را از محمدعلی بروجردی و فقه را از عباس اراکی آموختند. یکسال بعد به دنبال مهاجرت آیت الله عبدالکریم حائری یزدی برای تأسیس حوزه علمیه قم، امام(ره) نیز راهی این شهر شدند و در حوزه علمیه به تحصیل فقه، فلسفه اسلامی و عرفان پرداختند و در ۱۳۱۳ خورشیدی به درجه اجتهاد رسیدند. سپس ایشان سیاست‌ های محمدرضا پهلوی به خصوص انقلاب سفید را مورد نقد قرار دادند و به دلیل اعتراض به تبعیت محمدرضا پهلوی از سیاست رژیم صهیونیستی و آمریکا در عاشورای ۱۳۴۲ خورشیدی، ۱۰ ماه زندانی و سپس در ۱۳۴۳ خورشیدی به دلیل سخنرانی علیه اعطای کاپیتولاسیون به مستشاران نظامی آمریکایی، تبعید شدند. ایشان ۱۴ سال در تبعید بودند که حدود یک سال در ترکیه، سپس عراق و در پایان چند ماه در فرانسه اقامت داشتند. در این مدت همواره پیگیر اوضاع سیاسی ایران بودند و با ارسال پیام و اعلامیه، اسلام ‌گرایان و مخالفان را رهبری و به تدوین نظریه ولایت فقیه پرداختند. امام خمینی(ره) در سال های اقامت خود در نجف، ‌نوفل لوشاتو و قم و پس از آن با خبرنگاران و رسانه های خارجی مختلفی مصاحبه هایی پیرامون مسایل سیاسی، اجتماعی ایران کردند که در تاریخ مطبوعات این مصاحبه ها به عنوان ماندگارترین و اثرگذارترین گفت وگوهای تاریخ باقی مانده است. در همین راستا پژوهشگر گروه اطلاع رسانی ایرنا در این نوشتار سعی کرده تا با ارایه برخی مصاحبه های امام خمینی(ره) درایت و هوشمندی سیاسی ایشان را که با صداقت و روشنگری همراه بود را نشان دهد. ایشان در تمامی گفت وگوهای خود با رعایت وحدت کلمه و دوری از طرح موضوعات مناقشه بر انگیز، توجه همگان را به اصل مردم سالاری و آزادی بیان جلب می کردند.

 

 

نگاهی به مهم ترین مصاحبه های امام(ره)

نخستین گفت وگوی امام (ره) با خبرنگاران و رسانه های خارجی مصاحبه با لوسین ژرژ خبرنگار فرانسوی بود که در اردیبهشت ۱۳۵۷ خورشیدی اتفاق افتاد. این مصاحبه در روزنامه لوموند به چاپ رسید. ژرژ درباره این گفت وگو نوشته است:‌ «از آغاز سال جاری مسیحی، قیام های بزرگی مرتب در ایران، از قم گرفته تا تبریز، به وقوع پیوسته و شهرهای متعددی را زیر آتش خود گرفته است. در همین هفته نیز کار درس و بحث در چند دانشگاه واقع در تهران به هم خورده است. گرچه بعضی مخالفان چپ و چپ افراطی، در این جنبش ها که بر ضد رژیم شاه است شرکت دارند ولی به نظر می‌رسد که الهام دهندگان عمده و اصلی این جنبش ها رهبران مذهبی‌اند ... به هر حال به طور منظم و مرتب، تظاهرکنندگان نام رهبر مذهبی شیعیان جهان یعنی آیت اللَّه خمینی را تکرار می‌کنند. » امام(ره) که تا آن زمان با مطبوعات خارجی مصاحبه ای به عمل نیاورده بودند لوموند را در نجف تبعیدگاه خود به حضور پذیرفتند. ژرژ از وی پرسید: «شاه شما را متهم می‌کند که مخالف تمدن و گذشته‌گرا هستید؛ جواب شما به این مطلب چیست؟» امام(ره) در جواب فرمودند: «این خود شاه است که عین مخالفت با تمدن است و گذشته‌گراست. مدت پانزده سال است که من در اعلامیه‌ها و بیانیه‌هایم خطاب به مردم ایران مُصراً خواستار رشد و توسعه اقتصادی و اجتماعی مملکتم بوده‌ام. اما شاه سیاست امپریالیست ها را اجرا می‌کند و کوشش دارد که ایران را در وضع عقب‌ماندگی و واپسگرایی نگاه دارد. رژیم شاه رژیمی دیکتاتوری است. استقلال قضایی و آزادی فرهنگی به هیچ وجه وجود ندارد.»

ژرژ در سوال دیگر از برنامه های سیاسی امام(ره) و بازگشت به قانون اساسی ۱۹۰۶ به عنوان یک راه حل ‌پرسید و ایشان جواب دادند: «کمال مطلوب ما ایجاد یک دولت و حکومت اسلامی است؛ مع ذلک نخستین اشتغال حاضر ما سرنگون کردن این رژیم خودسر و خودکامه است. در مرحله نخست بایستی قدرتی به وجود آوریم که به احتیاجات اساسی مردم پاسخ دهد. قوانین اساسی و متمم آن به شرط آنکه مورد اصلاح قرار گیرد، می‌تواند مبنای دولت و حکومتی باشد که ما توصیه می‌کنیم؛ این حکومت در خدمت آرمان اسلامی قرار می‌گیرد.» لوسین در سوالی دیگر پرسید: «شما همواره در مقابل درخواست های مطبوعات بین المللی سکوت را حفظ کرده‌اید؛ چرا؟» و جواب گرفت:‌ «مطبوعات بین المللی بیشتر به دبدبه و کبکبه و طمطراق و تشریفات رسمی توجه دارند: تخت جمشید، تاجگذاری شاه و ... یا در حد اعلا توجه شان معطوف به قیمت نفت است، نه به بدبختی های مردم ایران و یا فشاری که تحمل می‌کنند. ظاهراً شاه هر سال صد میلیون دلار برای تبلیغاتش در خارج پول خرج می‌کند. از این جهت من در طول پانزده سال گذشته خصوصاً به من گفته‌اند روزنامه شما مستقل است و به مسائل واقعی ایران از قبیل شکنجه‌ها، کشتارها و بی‌عدالتی ها می‌پردازد من امیدوارم که این مصاحبه به آشنا ساختن‌ آرمان مردم من کمک کند حرف های خود را خطاب به مردم ایران زده‌ام و همین کار را ادامه خواهم داد.»

 

گفت وگو با شبکه تلویزیونی SBC

خبرنگار شبکه تلویزیونی SBC آمریکا در ۲۲ دی ۱۳۵۷ خورشیدی در سوالی از امام(ره) ‌خواست تا درباره ابهامات نقش ایشان در آینده ایران‌ توضیح دهد؟ امام پاسخ دادند: «من در آینده هم همین نقشی را که الان دارم خواهم داشت، نقش هـدایت و راهنمایی و در صورتی که مصلحتی در کار باشد اعلام می‌کنم و اگر خیانتکاری در کار باشد با او مبارزه می‌کنم، لکن در خود دولت هیچ نقشی ندارم.» ایشان سن، موقعیت و رغبت خود را منافی حکومت دانسته‌اند و از سویی فرموده‌اند که شخصاً مقام رهبری و مسئولیت خاصی را در این تشکیلات نمی‌پذیرند و اساساً مردم باید مسئولین خود را انتخاب کنند.

 

مصاحبه امام (ره) با کانال ۲ فرانسه

کانال ۲ فرانسه در دی ۱۳۵۷ خورشیدی از امام خمینی(ره) ‌ در خصوص حکومت ایشان پرسید: «آیا شما بر ایران حکومت خـواهید کرد؟» امام نیز پاسخ دادند: «نـخیر من نخواهم‌ بود، ما شورایی تأسیس می‌کنیم که در آن شورا مجلس تشکیل بشود، بعد مجلس با اتکا به ملت‌ ترتیب کارها را می‌دهد.»

 

روزنامه انگلیسی اکونومیست

روزنامه انگلیسی اکونومیست از امام(ره) ‌ در خصوص نقش روحـانیت و رهـبران مذهبی را در آیـنده کشور پرسیدند «که این نقش را چگونه می‌بینید؟» ایشان پاسخ دادند: «روحانیون‌ در حکومت آینده نقش ارشاد و هدایت دولت را دارا خواهند بود. »

 

مصاحبه با خبرگزاری رویتر

خبرگزاری رویتر نیز در آبان ۱۳۵۷ خورشیدی از امام سوال کرده که آیا علما، خـود حکومت خواهند کرد؟ ایشان گفتند: «علما خود حکومت نخواهند کرد، آنان ناظر و هـادی مـجریان امـور هستند، این حکومت در همه مراتب خود متکی به آرای مردم و تحت نظارت وارزیابی و انتقاد عمومی خواهد بود.»

 

گفت وگوی امام خمینی با رادیو مونت کارلو

رادیو مونت کارلو در بهمن ۱۳۵۷ خورشیدی با این سوال اگر خود امام مسوولیت جمهوری اسلامی را بر عهده بگیرد چه شرط و حدودی دارد مصاحبه خود را آغاز کرد. امام(ره) در پاسخ گفتند: «خیر، من مسئولیت ریاست جمهوری را بر عهده نمی‌گیرم. کار من‌ هدایت است.»

 

مصاحبه حسنین هیکل با امام(ره)

حسنین هیکل، خبرنگار معروف مصری در آبان ۱۳۵۷ خورشیدی در گفت وگویی با امام(ره) از ایشان سوال کردند: «به نظر حضرت آیت‌ اللّه، کیفیت‌ و ماهیت حکومت اسلامی که طرح فرموده‌اید، چیست؟ و وجه تمایز آن با اسلامی که در قانون اساسی‌ منظور شده اسـت، چیست؟ آیا در طـرح مسئله حکومت اسلامی بیشتر نظر به مسایل اجتماعی اسلام است‌ یا مسایل‌ سیاسی اسلام؟ آیا منظور ازاجرای دقیق احکام اسلام این است که فی المثل دست دزد را از این به بعد قطع کنید؟ چگونه برداشتی دارید؟»

امام(ره) در جواب او پاسخ دادند: «مـطلب مـورد نظر، این است که نظامی که‌ مخالف‌ نظام‌ اسلام است در همه چیز، هم فرهنگش برخلاف اسلام است، هم ارتشش و هم اقتصادش و هم سیاستش، بایستی‌ منقلب‌ شود و نظام اسلام تحقق پیدا کـند. پس از ایـنکه نـظام اسلامی تحقق‌ پیدا کند آن ‌وقت مـجلس هـست، آرای وکلای مجلس هست، تمام اینها هست...ما می‌خواهیم همه احکام اسلامی را جاری‌ کنیم‌ و عملا ثابت خواهیم کرد که احکام اسلام مترقی اسـت و بـهتر از ایـن است که‌ دزد را ببرند و دزد بیرون بیاورند.»

هیکل پرسش دیگری را با عنوان آیا شما برنامه اقتصادی‌ معینی‌ دارید؟ آغاز کرد: «فعلا خیر، باید بروید مطالعه کنید و خطوط‌ اصلی‌ را دریـابید. در آیـنده مـاتمام‌ خطوط‌ سیاسی، اقتصادی و فرهنگی خود را بیان می‌کنیم.»

ادامه دارد...

 

منابع:

۱. اخوان‌کاظمی، بهرام، ۱۳۷۸، «نـظریه احتیاطی امام خمینی دربـاره نـقش مردم درحکومت اسلامی»، اندیشه حکومت(نشریه‌ کنگره امام خمینی و حکومت اسلامی)

۲. اخوان کاظمی، ۱۳۷۸، مردم در اندیشه امام‌ قدس‌ سره و نقش آنها در تحقق ولایت فقیه، تهران، مؤسسه تـنظیم و نـشر آثار امام خمینی.

۳.اخوان کاظمی، ۱۳۸۵، نقد و ارزیابی نظریه کاریزمایی در تبیین رهبری امام خمینی قدس سره، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

۵.امام خمینی، سید روح اللّه، ۱۳۲۲، کشف الاسرار، بی‌جا، نشر ظفر.

۶.امام‌ خمینی، ۱۳۶۵، شؤون و اختیارات ولی فـقیه، ترجمه مباحث ولایت فقیه ازکتاب البیع، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چـاپ اول. مطالعات انقلاب اسلامی» بهار ۱۳۹۰ - شماره ۲۴ (صفحه ۷۲)

۷. امام خـمینی، ‌۱۳۶۱، صـحیفه نور، مجموعه رهنمودهای امام خمینی مدظله العالی، ج ۱، ۲، ۱۱، تهران، مرکز مدارک فرهنگی انقلاب اسـلامی وزارت فـرهنگ و ارشـاد اسلامی.

۸. صحیفه نور، جموعه رهنمودهای امـام خمینی مدظله العالی، ج ۲۰ و ۲۱، تهران، سازمان مرکز مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی وزارت فرهنگ‌ و ارشاد اسلامی.

۹.بی‌نا، ۱۳۶۶، در جستجوی راه از کلام‌ امام، (دفتر ششم) رهبری انقلاب اسلامی، تهران، امیر کبیر، چاپ دوم.

۱۰.بی‌نا، ۱۳۶۹، صورت مشروح‌ مذاکرات‌ بازنگری‌ قانون اساسی جمهوری اسـلامی، چـهار جلدی، تهران، اداره تبلیغات و انتشارات مجلس شورای‌ اسلامی، چاپ‌ اول.

+ نوشته شده در  شنبه نهم فروردین ۱۳۹۹ساعت 12:14  توسط hasan gholami  | 

 امام خمینی

سید احمد،‏‎ ‎‏معروف به سید هندی فرزند دین علی شاه در بین سالهای 1240 تا 1250 ه . ق. از کشمیر‏‎ ‎‏راهی سفر عتبات عالیه می شود و در مدت اقامت در آنجا با شخصی از اهالی خمین به‏‎ ‎‏نام یوسف خان فرفهانی‏[1]‎‏، از اعیان توابع خمین، آشنا می شود.‏‎[2]‏ پس از تعمیق این‏‎ ‎‏آشنایی، شخص یاد شده از سید احمد دعوت می کند که به خمین بیاید. ایشان نیز این‏‎ ‎‏دعوت را پذیرفته، در سال 1254 ه . ق. (1217 ه . ش.) به منظور ارشاد اهالی خمین به‏‎ ‎‏آن سامان می رود و در هفدهم رمضان سال 1257 ه . ق. (آبان 1220) با دختر‏‎ ‎‏محمدحسین بیگ که خواهر یوسف خان است، ازدواج می کند. سید احمد در اواخر سال‏‎ ‎‏1285 تا 1286 ه . ق. درگذشت و پیکرش به کربلا منتقل شد و در آنجا دفن‏‎ ‎گردید.‏‎[3]‎‏ ‏

‏‏حاصل ازدواج سید احمد، سه دختر به نامهای: سلطان خانم، صاحبه خانم و آغابانو‏‎ ‎‏خانم و یک پسر به نام سید مصطفی بود. تاریخ ولادت سید مصطفی 29 رجب‏‎ ‎‏1278 ه . ق. (29 بهمن 1241 ه . ش.) می باشد. وی پس از فراگیری تحصیلات اولیه در‏‎ ‎‏مکتبخانه های خمین و فراگیری زبان عربی نزد آقا میرزا احمد، برای ادامه تحصیل ابتدا‏‎ ‎‏به اصفهان و سپس عازم نجف اشرف گردید. در نجف اشرف و سامرا که عهد میرزای‏‎ ‎‏شیرازی بود، تحصیلات خود را دنبال کرد و در زمرۀ علما و مجتهدین عصر خود قرار‏‎ ‎‏گرفت.‏‎[4]

‏‏سید مصطفی تا سال 1312 ه . ق. (1273 ه . ش.) در نجف توقف نمود و در این سال‏‎ ‎‏به خمین بازگشت. زعامت میرزای شیرازی، تأثیر زیادی در افکار و اندیشه های وی‏‎ ‎‏برجای گذاشته بود؛ بنابراین پس از بازگشت به خمین، زعامت و رهبری مردم منطقۀ‏‎ ‎‏خمین را بر عهده گرفت و ضمن هدایت معنوی، مذهبی و دینی مردم، با ظلم و ستم‏‎ ‎‏خوانین و متنفذین محلی بر مردم آن منطقه، به مقابله و مبارزه پرداخت.‏‎[5]‏ آقا مصطفی‏‎ ‎‏اجازۀ اجتهاد داشت و ملقب به ‏‏فخرالمجتهدین‏‏ بود.‏‎[6]

‏‏سید مصطفی، قبل از رفتن به نجف با هاجر آغا خانم، دختر میرزا احمد مجتهد‏‎ ‎‏ازدواج کرده بود و در سفر به نجف، همسرش نیز همراه او بود. حاصل این ازدواج سه‏‎ ‎‏دختر و سه پسر به نامهای مولودآغا، فاطمه، سیدمرتضی، سیدنورالدین، آغازاده خانم،‏‎ ‎‏و سیدروح الله بود.‏[7]‎

‏خاندان امام خمینی(س) در طول حیات آقا مصطفی، به جایگاه و منزلت بالایی در‏‎ ‎‏خمین دست یافت. ایشان با سعی در جلوگیری از تعدیّات و مظالم خوانین و مأموران‏‎ دولتی نسبت به مردم در عمل مقابل آنها قرار گرفت و آنها، سید مصطفی را سدّ راه خود‏‎ ‎‏برای رسیدن به اهداف و مقاصد خود دیدند. یکبار در جریان برخورد و ایستادگی در‏‎ ‎‏مقابل یکی از خوانین با نفوذ و قدرتمند خمین به نام حشمت الدوله‏‎[8]‏، توسط وی زندانی‏‎ ‎‏شد و مدتی بعد آزاد گردید. بالأخره در سال 1320 ه . ق. (1281 ه . ش.) که تعدیّات‏‎ ‎‏خوانین بر مردم فزونی یافته بود، سید مصطفی تصمیم گرفت که این وضعیت را به اطلاع‏‎ ‎‏والی عراق (اراک کنونی) که شخصی به نام عضدالسلطان بود، برساند. شایان ذکر است‏‎ ‎‏که در این زمان، نایب الحکومۀ خمین زیر فرمان والی اراک بود. جعفرقلی خان و‏‎ ‎‏میرزاقلی سلطان که بیش از سایر خوانین از پیامدهای این گزارش بیمناک بودند، درصدد‏‎ ‎‏برآمدند که آقا مصطفی را از جلوی راهشان بردارند؛ بنابراین آن دو در میانۀ راه خمین به‏‎ ‎‏عراق (اراک) به آقا مصطفی حمله کرده، با شلیک گلوله ای بر قلب وی، ایشان را به‏‎ ‎‏شهادت رساندند.‏‎[9]‏ این رویداد در تاریخ دوازدهم ذیقعده 1320 ه . ق. (21 بهمن 1281)‏‎ ‎‏اتفاق افتاد.‏[10]‎‏ پیکر آقا مصطفی ابتدا به اراک منتقل شد و در سرقبرآقا به امانت گذاشته‏‎ ‎‏شد و سپس به نجف اشرف انتقال یافت و در آنجا دفن گردید.‏‎[11]‎

‏‏جریان قتل آقا مصطفی را فرزندان ایشان پیگیری کردند و در نهایت موجب‏‎ ‎‏دستگیری و قصاص قاتلان وی در چهارم ربیع الاول 1323 ه . ق. (28 بهمن 1284)، در‏‎ ‎‏میدان بهارستان تهران شد.‏‎[12]

1. فرفهان روستایی در دو کیلومتری شمال خمین است.

2.ستوده، امیررضا (به کوشش)؛ پا به پای آفتاب: گفته ها و ناگفته ها از زندگی امام خمینی؛ ج 1، ص 17 ؛ مرادی نیا، محمدجواد (به کوشش)؛ خاطرات آیت الله پسندیده؛ ص 12.

3.  خاطرات آیت الله پسندیده؛ ص 12ـ13.

4. روحانی، حمید؛ نهضت امام خمینی؛ ج 1، ص 36.

5. «نگرشی اجمالی بر زندگی امام خمینی»؛ پیام انقلاب؛ ش 81 (13 فروردین 1362)، ص 56.

6. پا به پای آفتاب؛ ج 1، ص 20 ؛ خاطرات آیت الله پسندیده؛ ص 15.

7. مرادی نیا، محمدجواد؛ خمین در گذر تاریخ؛ ص 235 ؛ خاطرات آیت الله پسندیده؛ ص 17ـ18 ؛ روحانی، حمید؛ نهضت امام خمینی؛ ج 1، ص 37.

8. شاهزاده عبدالله میرزا معروف به حشمت الدوله از سوی ناصرالدین شاه فرمان حکومت کمره را داشت. به دهات اطراف خمین که شامل چهار بخش بود، مجموعاً کمره می گفتند.

9. مرادی نیا، محمدجواد؛ خمین در گذر تاریخ؛ ص 240ـ247 ؛ روحانی، حمید؛ نهضت امام خمینی؛ ج 1، ص 36 ؛ رجبی، محمدحسن؛ زندگینامه سیاسی امام خمینی؛ ج 1، ص 96ـ97.

10. خاطرات آیت الله پسندیده؛ ص 23.

11. رجبی، محمدحسن؛ زندگینامه سیاسی امام خمینی؛ ج 1، ص 97 ؛ خاطرات آیت الله پسندیده؛ ص 25.

12. پا به پای آفتاب؛ ج 1، ص 21ـ23؛ برای آگاهی بیشتر به جزئیات موضوع رک: کرمانی، مجدالاسلام؛ «روح تدین و جوهر تمدن»، روزنامه ادب؛ ش 146 (10 ربیع الاول 1323 ق).


کتاب

مقاله

 

نقل قول از این سایت با ذکر منبع بلامانع است.

 

کلیه حقوق برای موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س) محفوظ است.

  • تلگرام
  •  
  • تلگرام
  •  
  • تلگرام
  •  
  • تلگرام
  •  
  • تلگرام
  •  
  • تلگرام
+ نوشته شده در  شنبه نهم فروردین ۱۳۹۹ساعت 12:12  توسط hasan gholami  | 

 

روح الله موسوی خمینی

  • تاریخ تولد: 30 شهریور 1281/ 20 جمادی‌الثانی 1320/ 21 سپتامبر 1902
  • محل تولد: خمین از توابع استان مرکزى چشم به جهان گشودند.
  • فرزند آیت‌الله سید مصطفی مصطفوی
  • موسس و اولین رهبر انقلاب اسلامی ایران

خانواده

پدر ایشان سید مصطفی موسوی فرزند علامه سید احمد موسوی در ۲۹ بهمن ۱۲۴۱ ه.ش.  در شهرستان خمین به دنیا آمد و در تاریخ اسفند ۱۲۸۱ در راه خمین به اراک مورد سوء قصداشرار قرار گرفت و بر اثر اصابت گلوله در چهل سالگی به شهادت رسید.
هاجر خانم مادر امام خمینی، زنی از خاندان علم و تقوا و فرزند آیت‌الله میرزا احمد خوانساری است. امام خمینی پنجمین ماه عمر خود را با درد یتیمی آغاز کردند و از آن پس مادر و عمه بزرگوارشان، تربیت ایشان را عهده دار بودند.
امام خمینی در سن ۲۷ سالگی ازدواج کردند. همسر ایشان، دختر حاج میرزا محمدثقفی از روحانیون تهران بود. اسامی فرزندان امام به این صورت است: مصطفی، صدیقه (خانم اشراقی)، فریده (خانم اعرابی)، زهرا (خانم بروجردی)، احمد.

شخصیت علمی و فرهنگی

تحصیل در خمین

امام خمینی در همان کودکی درس را آغاز کردند و پس از آن به مکتب رفتند. بعد از اتمام مکتب به مدرسه‌های جدید رفتند و با پایان آن، تحصیل علوم اسلامی را در محضر دایی و برادرشان آغاز کردند.

تحصیل در اراک

سال ۱۳۳۹ ه.ق امام خمینی برای تکمیل تحصیلات خود به واسطه حضور آیت‌الله عبدالکریم حائری یزدی به اراک رفتند. در این دوره در محضر اساتیدی چون شیخ محمدعلی بروجردی و شیخ محمد گلپایگانی تلمّذ کردند.

تحصیل در قم

همزمان با عزیمت آیت‌الله حائری به قم، امام نیز به قم رفتند و در ۲۵ سالگی سطوح عالیه حوزه را به پایان رسانیدند. پس از آن با شرکت در درس آیت‌الله حائری به درجه اجتهاد نائل آمدند. از میان همه اساتید امام آن که بیش از همه روح ایشان را اشباع می‌کرد، درس عرفان نظری مرحوم محمدعلی شاه‌آبادی بود. شش سال، گاه هر روز و گاه هر چند هفته یکبار، نزد او می‌رفتند تا کنار فقه و فلسفه، عرفان را نیز بیاموزدند.

تدریس

امام تدریس کتب فلسفی را در حالی که بیش از ۲۷ سال نداشتند، آغاز کردند و در کنار درس فلسفه به تدریس اخلاق همت گماردند. عمّال رضاشاه برای تعطیلی این درس فشار می‌آوردند که با مقاومت امام به نتیجه نرسیدند اما ناچار شدند برنامه درس اخلاق را از مدرسه فیضیه به مدرسه حاج ملاصادق در منطقه دوردست شهر منتقل کردند. در کنار این‌ها به تدریس دروس فقه و اصول می‌پرداختند.
تدریس علوم منقول و خارج فقه و اصول را در سال ۱۳۲۵ ه.ش. همزمان با ورود آیت‌الله بروجردی به قم آغاز کردند.
در تبعید در شهر نجف هم با اصرار طلبه‌ها درس را آغاز و بهمن‌ماه ۱۳۴۸ درس ولایت فقیه را در ۱۳ جلسه ارائه کردند.

آثار

سیر تالیفی امام از مسائل عقلی آغاز گردیده و در زمینه اخلاقیات، فقه و اصول ادامه یافته است. در حدود ۲۷ سالگی کتاب مصباح‌الهدایه را به رشته تحریر درآوردند که بعضی از علمای بزرگ معاصر بر آن حاشیه زده‌اند. در ۲۹ سالگی شرحی بر دعای ماه رمضان نگاشتند و بعد آن کتاب اربعین حدیث. علاوه بر آن ۲۱ عنوان کتاب دیگر نگارش کرده‌اند که برخی از آن‌ها عبارتند از: اسرارالصلوه کشف اسرار، شرح حدیث جنود عقل و جهل، آداب‌الصلوه، تحریرالوسیله، توضیح‌المسائل، حکومت اسلامی یا ولایت فقیه، مبارزه با نفس یا جهاد اکبر.

 

حیات سیاسی و اجتماعی

در ۱۵ اردیبهشت‌ماه ۱۳۲۳ و در اوضاع آشفته و فضای آزادی نسبی پس از رضا پهلوی، امام در پیامی به ملت، از قیام برای خدا صحبت کرده‌اند و آن را تنها راه اصلاح دو جهان نامیده‌اند. در همین سال در پاسخ به شبهات کتاب اسرار هزارساله، به رضاخان هم تاختند و در آن ایده حکومت اسلامی و ضرورت قیام برای تشکیل آن را مطرح ساختند.
در دوران مرجعیت آیت‌الله بروجردی امام از طرف ایشان عضو هیات مصلحین بودند که ماموریت اصلاح حوزه را داشت و باعث تحولاتی در حوزه شدند. در مسائل گوناگون مورد مشورت آیت‌الله بودند، مخصوصا مسائل مربوط به حکومت. یک بار در ۱۳۲۹ از طرف آیت‌الله بروجردی برای جلوگیری از اعدام عده‌ای به دیدار شاه رفتند.
در مهرماه ۱۳۴۱ لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی مورد تصویب دولت قرار گرفت که طبق آن سه شرط مسلمان بودن، سوگند به کلام‌الله مجید و مرد بودن رای‌دهندگان و انتخاب‌شوندگان حذف شده بود تا زمینه حضور بهائی‌ها فراهم شود. امام در تلگرافی به عَلَم نوشتند:"مجدداً به شما نصیحت می‌کنم که به اطاعت خداوند متعال و قانون اساسی گردن نهید، و از عواقب وخیمه تخلف از قرآن واحکام علمای ملت و زعمای مسلمین و تخلف از قانون بترسید؛ و بدون موجب، مملکت را به خطر نیندازید؛ والّا علمای اسلام درباره شما از اظهار عقیده خودداری نخواهند کرد." پیام محکم امام در شرایط آن روز بی‌نظیر بود.

قیام پانزده خرداد

اندکی پس از غائله انجمن‌های ایالتی و ولایتی، شاه برای طرحی با عنوان "انقلاب سفید" اعلام رفراندوم کرد. امام در بیانیه‌ای صریح چهار روز پیش از رفراندوم، آن را مخالف اسلام و قانون اساسی قلمداد کردند.
در فروردین ۱۳۴۲ بعد از حمله ماموران به فیضیه امام در سخنرانی خود از سکوت بزرگان گلایه می کنند:"امروز سکوت، همراهی با دستگاه جبار است". روز بعد  بیانیه‌ای را منتشر می‌کنند و به صراحت از علما می‌خواهند که تقیّه را رها کنند و می‌افزایند: "من اکنون قلب خود را برای سرنیزه‌های مامورین شما حاضر کرده‌ام."
در شرایطی که ساواک از سخنرانان برای عدم تعرّض به شاه و اسرائیل تعهّد گرفته بود، امام در عاشورای سال ۱۳۴۲ در سخنرانی خود به شدّت به شاه و دخالت‌های اسرائیل انتقاد کردند. همان شب امام دستگیر شدند و از قم به تهران اعزام شدند. با قیام مردم تهران و ورامین و فشار علما، حکومت مجبور به آزادی ایشان شد.

اعتراض به کاپیتولاسیون و تبعید به ترکیه

۲۱ مهرماه ۱۳۴۳ لایحه کاپیتولاسیون در مجلس تصویب شد. خبر که به امام رسید، پیام هشدارآمیز صادر کردند. امام در ۱۳ آبان‌ماه با چند روز تاخیر به دلیل برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا دستگیر و به ترکیه تبعید شدند. اقامت امام خمینی در ترکیه یازده ماه به درازا کشید.

سال‌های نجف

امام و فرزندشان مهرماه سال ۱۳۴۴ به نجف تبعید شدند. حکومت در نظر داشت امام در حوزه نجف و در فضای دور از سیاست آن منزوی شود. در حالی که امام در طول اقامت در نجف هر روز سه ساعت به زیارت و عبادت در حرم می‌پرداختند اما پیگیری فعالیّت‌های نهضت هم با وقفه‌ روبرو نشد. امام چهار روز پس از ورود به نجف در دیدار با آیت‌الله سید محسن حکیم، وی را به قیام فرا خواندند. فروردین ۱۳۴۶ در اعتراض به لوایحی که قوانین ضد اسلامی داشت به هویدا نامه‌ای با لحن تند نوشتند.

اوج گرفتن نهضت

اول آبان ۱۳۵۶ خبر درگذشت سید مصطفی، فرزند امام، بدون سابقه بیماری موجب حیرت شد. دکتر گفته بود که وی را مسموم کرده‌اند، امام اجازه کالبدشکافی ندادند و در پیامی شرایط کشور را مصیبت بارتر دانستند. لحن پیام امام، شاه را به خشم آورد و دستور داد در مقاله روزنامه اطلاعات به امام حمله کنند. مردم در اعتراض به جسارت به امام، در قم قیام کردند که با سرکوب مواجه شد. شهرهای ایران در چهلم شهدای شهرهای پیشین ملتهب می‌شد و امام برای هر کدام از این اتفاقات پیام می‌دادند.

انقلاب

با اوج گرفتن فعالیت‌های امام، ماموران حکومت عراق خانه امام را محاصره کردند و رفت و آمد به آن را قطع کردند. با افزوده شدن فشارها تصمیم گرفتند که به سوریه بروند. امکانش فراهم نشد، به پاریس رفتند و در پاریس به مصاحبه با رسانه‌های گروهی و تبیین دلائل و برنامه‌های انقلاب اسلامی پرداختند.
امام پس از سال‌ها دوری از وطن، سرانجام ۱۲ بهمن‌ماه ۱۳۵۷ وارد ایران شدند و در ۱۵ بهمن‌ماه بازرگان، را نخست‌وزیر دولت موقّت و مامور تشکیل کابینه کردند. ایشان با صدور اطلاعیه‌ای در مورد حکومت نظامی ۲۱ بهمن، آن را خدعه خواندند و از مردم خواستند که به آن اعتنا نکنند که این اقدام باعث به ثمر نشستن نهضت و پیروزی انقلاب اسلامی شد.

۱۰ اسفندماه، از تهران به قم رفتند تا در آن‌جا مستقر شوند، مردم تا کیلومترها به استقبال آمده بودند. از همان ابتدا بر برگزاری رفراندوم اصرار کردند تا نهایتا در ۱۰ فرودین ۱۳۵۸ مردم در رایی قاطع به جمهوری اسلامی آری گفتند.
در ۲۹ دی‌ماه وصیت‌نامه جدیدشان را نوشتند و آقایان منتظری و پسندیده را وصی خودشان قرار دادند. چند روز بعد به دلیل عارضه قلبی به بیمارستانی در تهران منتقل شدند. نظر پزشکان به جراحی بود، امام مخالفت کردند و قبول کردند که داروها را منظم استفاده کنند. پس از دو ماه، امام بهبود پيدا كردند و پزشكان صلاح نديدند كه دوباره در قم اقامت كنند و تأكيد نمودند كه در اطراف بيمارستان قلب منزلي براي امام گرفته شود و علاوه بر آن به تشخيص پزشكان الزاماً مي‌بايست در شمال تهران كه از هواي مناسب برخوردار است سكونت داشته باشند.
در فروردین ۱۳۶۵ قلب امام برای لحظاتی ایستاد، تلاش پزشکان ممکن بود که به نتیجه نرسد اما ناگهان قلب در آخرین شوک بازگشت.

در ۲۸ اردیبهشت ۱۳۶۸ پزشکان وجود سرطان معده را تایید کردند. در دوم خردادماه امام تحت عمل جراحّی قرار گرفتند. و نهایتا پس از حدود ۱۰ سال رهبری انقلاب اسلامی، شبانگاه سیزدهم خرداد روح امام برای همیشه آرام گرفت.

برای مطالعه زندگی‌نامه کامل امام خمینی رحمه الله علیه بر روی این لینک کلیک نمایید.



بيشتر بخوانيد: https://emam.com/%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%AE%D9%85%DB%8C%D9%86%DB%8C

+ نوشته شده در  شنبه نهم فروردین ۱۳۹۹ساعت 12:11  توسط hasan gholami  | 

الله موسوی خمینی (۱۲۸۱-۱۳۶۸ش) مشهور به امام خمینی، رهبر انقلاب اسلامی و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، از بزرگ‌ترین مراجع تقلید شیعه در قرن چهاردهم هجری قمری.
وی از سال ۱۳۴۱ش مبارزه علنی علیه نظام سلطنتی پهلوی در ایران را آغاز کرد. حکومت وقت دو بار او را بازداشت کرد و بار دوم به ترکیه و سپس به عراق تبعید کرد. ۱۳ سال در حوزه علمیه نجف به رهبری مبارزان انقلابی و نیز تدریس و تألیف در علوم حوزوی و دینی پرداخت. در ۱۲ بهمن سال ۱۳۵۷ شمسی با گسترش مبارزات مردم به ایران بازگشت و بعد از پیروزی انقلاب تا آخر عمر رهبر جمهوری اسلامی ایران بود.
نظریه ولایت مطلقه فقیه که نظریه‌ای فقهی ـ سیاسی مبتنی بر باورهای تشیع است، مهم‌ترین نظریه اوست. وی تلاش کرد حکومت جمهوری اسلامی و قانون اساسی آن را بر اساس همین نظریه شکل دهد. از نگاه امام خمینی حکومت، فلسفه عملی تمامی فقه است. نگاه حکومتی او به فقه باعث شد تا وی ضمن تأکید بر حفظ چارچوب فقه سنتی، به نوآوری در اجتهاد معتقد شود. نظریه نقش زمان و مکان در اجتهاد و برخی فتاوای تأثیرگذار او را می‌توان نتیجه همین نگاه دانست.
مسلمانان و به‌ویژه شیعیان جهان علاقه فراوانی به او داشتند. مراسم تشییع پیکر او با شرکت حدود ده میلیون نفر، پرجمعیت‌‌ترین مراسم تشییع جهان شمرده می‌شود و هرساله در سالروز درگذشت او، با حضور شخصیت‌های سیاسی و مذهبی مراسمی در آرامگاه او برگزار می‌شود.
او جز فقه و اصول در فلسفه اسلامی و عرفان نظری نیز صاحب‌نظر و دارای تألیفات است و جزو عالمان اهل اخلاق شمرده می‌شد. در دوران تدریس در قم در مدرسه فیضیه جلسات درس اخلاق برپا می‌کرد. در تمام عمر، زندگی ساده و زاهدانه‌ای داشت. در دوران مرجعیت که ساکن نجف بود و نیز در ده سال آخر عمر که رهبر جمهوری اسلامی بود در جماران، در خانه‌ای کوچک زندگی می‌کرد.محتویات
 [نهفتن] ۱زندگی‌نامه۱.۱همسر و فرزندان۱.۲درگذشت و تشییع۲زیست‌نامه علمی۲.۱تحصیل در اراک و قم۲.۲اساتید۲.۳تدریس۲.۴شاگردان۲.۵کتاب‌ها۳رهبری مبارزه با نظام پادشاهی پهلوی۳.۱نخستین حرکت۳.۲ادامه اعتراضات۳.۳تبعید به نجف۴رهبری نظام جمهوری اسلامی در ایران۴.۱روز قدس۴.۲نامه به گورباچف رهبر شوروی۴.۳برائت از مشرکین۴.۴فتوای قتل سلمان رشدی۴.۵ایجاد مجمع تشخیص مصلحت نظام۵آراء و اندیشه‌ها۵.۱ولایت مطلقه فقیه۵.۲نقش زمان و مکان در اجتهاد۵.۳جواز بازی با شطرنج۶دیوان شعر۷آثار درباره امام خمینی۷.۱کتاب‌ها۷.۲مقالات و پایان‌نامه‌ها۷.۳آثار چند رسانه‌ای۸پانویس۹منابع۱۰پیوند به بیرونزندگی‌نامه
سید روح‌الله موسوی خمینی در۲۰ جمادی‌الثانی سال ۱۳۲۰ هجری قمری مطابق با ۱ مهر ۱۲۸۱ هجری شمسی (۲۴ سپتامپر ۱۹۰۲ میلادی) در شهر خمین از توابع شهر اراک به دنیا آمد. پدرش سید مصطفی موسوی از معاصران میرزای شیرازی و تحصیل کرده حوزه علمیه نجف بود. او که در خمین مرجع امور دینی بود، ۵ ماه بعد از ولادت سید روح‌الله در مبارزه با حاکمان محلی به شهادت رسید. او تا ۱۵ سالگی تحت سرپرستی مادرش هاجره آغاخانم و عمه‌اش صاحبه خانم قرار گرفت.[۱]همسر و فرزندان
وی در سال ۱۳۰۸ش با خدیجه ثقفی (۱۲۹۲-۱۳۸۸ش) ازدواج کرد. فرزندان ایشان عبارتند از: دو پسر به نام‌های مصطفی و احمد و سه دختر به نام‌های زهرا، فریده و صدیقه.درگذشت و تشییع

تشییع امام خمينی
امام خمینی در شامگاه ۱۳ خرداد ۱۳۶۸ش در اثر بیماری در بیمارستان قلب شهید رجایی تهران درگذشت. در ۱۵ خرداد مراسم وداع با پیکر او در مصلای تهران برگزار شد. آیت الله سید محمدرضا گلپایگانی، نماز میت را بر پیکر او اقامه کرد و در ۱۶ خرداد با حضور حدود ۱۰ میلیون نفر، تشییع و در بهشت زهرای تهران دفن شد.[۲] مراسم تشییع جنازه او پرجمعیت‌‌ترین تشییع جنازه در تاریخ شمرده شده است.[۳]
به مناسبت درگذشت امام خمینی ۱۴ خرداد در ایران تعطیل رسمی است و مراسم مختلفی برگزار می‌شود. برنامه اصلی در کنار مرقد او با حضور سران کشور و مردم برگزار می‌شود. سخنران اصلی این برنامه رهبر جمهوری اسلامی است.زیست‌نامه علمی
تحصیلات ابتدایی مثل قسمتی از معارف متداول روز و علوم مقدماتی و سطح حوزه علمیه، از جمله ادبیات عرب، منطق و فقه و اصول را نزد معلمان و علمای خمین (نظیر آقا میرزا محمود افتخار العلماء، میرزا رضا نجفی خمینی، آقا شیخ علی محمد بروجردی، آقا شیخ محمد گلپایگانی، آقا عباس اراکی و بیش از همه نزد برادر بزرگش آیت الله سید مرتضی پسندیده) فراگرفت.[۴]تحصیل در اراک و قم
در سال  ۱۲۹۸ش عازم حوزه علمیه اراک شد و اندکی پس از هجرت عبدالکریم حائری (نوروز  ۱۳۰۱ ش/ رجب ۱۳۴۰ق) ایشان نیز به دنبال استاد و جمعی دیگر از شاگران به قم رفت.[۵]
در حوزه علمیه قم، علاوه بر مطالعه تتمّه مباحث کتاب مطوّل (در علم معانی و بیان)، تکمیل دروس سطح و دروس خارج فقه و اصول فقه به دیگر رشته‌های علمی نیز روی آورد. از این رو همزمان با فراگیری عروض و قوافی، ریاضیات، هیئت و فلسفه پرداخت و عالی‌ترین سطوح عرفان نظری و عملی را به مدت شش سال نزد آیت الله آقا میرزا محمد علی شاه آبادی فراگرفت.[نیازمند منبع]
استاد اصلی ایشان در علم فقه و اصول زعیم حوزه قم عبدالکریم حائری بود.[۶]
پس از درگذشت شیخ عبدالکریم حائری یزدی با تلاش امام خمینی به همراه جمعی دیگر از مجتهدان حوزه علمیه قم؛ آیت الله بروجردی به عنوان زعیم حوزه علمیه عازم قم گردید. در این زمان، امام خمینی به عنوان یکی از مدرسان و مجتهدان صاحب‌رأی در فقه و اصول و فلسفه و عرفان و اخلاق شناخته می‌شد.[۷]
امام خمینی از شیخ محمدرضا اصفهانی، شیخ عباس قمی، سید محسن امین عاملی و سید ابوالقاسم دهکردی اصفهانی اجازه روایت دریافت کرده است.[۸]اساتیدعبدالکریم حائری یزدی مؤسس حوزه علمیه قممحمدرضا مسجد شاهی اصفهانیصاحب وقایة الاذهانمحمدعلی شاه آبادیسید ابوالحسن رفیعی قزوینیسید علی یثربی کاشانیسید محمدتقی خوانساریمیرزا علی اکبر حکمی یزدیمیرزا محمد علی ادیب تهرانی[۹]
مشهور است که میرزا جواد ملکی تبریزی از اساتید امام خمینی بوده است اما آیت‌الله خامنه‌ای از قول امام خمینی نقل می‌کند که تنها دو جلسه در درس میرزا جواد ملکی تبریزی شرکت کرده و ازین که نتوانسته بیش از این در درس وی شرکت کند، افسوس خورده است.[۱۰]تدریس
آیت الله خمینی طی سال‌های طولانی در حوزه علمیه قم به تدریس چندین دوره فقه، اصول، فلسفه و عرفان و اخلاق اسلامی در مدرسه فیضیه، مسجد اعظم، مسجد محمدیه، مدرسه حاج ملا صادق، مسجد سلماسی و... همت گماشت و در حوزه علمیه نجف نیز قریب سیزده سال در مسجد شیخ اعظم انصاری معارف اهل بیت و فقه را در عالی‌ترین سطوح تدریس نمود و در نجف بود که برای نخستین بار مبانی نظری ولایت فقیه را در چندین جلسه تدریس نمود.[نیازمند منبع]
به گفته شاگردان ایشان، درس امام خمینی از معتبرترین کانون‌های درسی حوزه محسوب می‌شد و در برخی از دوره‌ها تعداد شاگردان به  ۱۲۰۰  نفر هم رسیده بود که در میان آنان ده‌ها تن از مجتهدان مسلّم و شناخته شده حاضر بودند.[۱۱]شاگردانعلی‌پناه اشتهاردییحیی انصاری شیرازیمجتبی تهرانیاحمد جنتیعبدالله جوادی آملیسید عارف حسین حسینیسید محمد حسینی بهشتیسید محمد علی قاضی طباطباییسید محمد عزالدین حسینی موسوی زنجانیعطاءالله اشرفی اصفهانیسید محمد رضا سعیدیسید عباس خاتم یزدیسید علی خامنه ایابوالقاسم خزعلیسید مصطفی خمینیحسین راستی کاشانیجعفر سبحانیمحمد شجاعی زنجانیمحمد شریف رازییوسف صانعیحسین غفاریمحمد فاضل لنکرانیسید جلال‌الدین آشتیانیمحمد علی گرامیفضل الله محلاتیعلی مشکینیمرتضی مطهریمحمد جواد باهنرمحمد هادی معرفتمحمد مفتحعلی قدوسیمسلم ملکوتیسید رضا صدرمحمد رضا مهدوی کنیحسینعلی منتظریحسین نوری همدانیاکبر هاشمی رفسنجانیسید محمود هاشمی شاهرودیسید عبدالکریم هاشمی نژادمحمدصادق حائری شیرازی[نیازمند منبع]محمد امامی کاشانیکتاب‌ها
نوشتار اصلی: آثار امام خمینیکشف اسرارتحریر الوسیلهچهل حدیثولایت فقیهجهاد اکبرمناسک حجآداب الصلاةسر الصلاةتفسیر سوره حمدطلب و ارادهشرح دعای سحرکتاب البیع (۵ جلد)کتاب الطهاره (۴ جلد)استفتائات (۳ جلد)رساله توضیح المسائلوصیت نامه سیاسی الهیشرح حدیث جنود عقل و جهلصحیفه امام (صحیفه نور) ۲۲ جلدمصباح الهدایه الی الخلافة و الولایةمناهج الوصول الی علم الاصول (۲ جلد)تعلیقات علی شرح فصوص الحکم ومصباح الانسانوار الهدایه فی التعلیقة علی الکفایة (۲ جلد)رسائل (شامل چند رساله در علم اصول مثل «لاضرر و لا ضرار»، استصحاب، تعادل و تراجیح، اجتهاد و تقلید، و تقیه)[۱۲]رهبری مبارزه با نظام پادشاهی پهلوی
تا پیش از انقلاب اسلامی، نظام حاکم بر ایران سلطنتی مشروطه بود که به دلیل سرپیچی‌های مداوم دو شاه پهلوی عملا به سلطنتی مطلقه تبدیل شده بود. برنامه‌های نظام حاکم‌ گاه با مبانی دین اسلام و مذهب تشیع سازگار نبود. این عامل باعث اعتراض متدینان و به ویژه علمای مذهبی به رژیم حاکم شده بود.نخستین حرکت
اعتراض رسمی و آشکار امام خمینی به نظام سلطنتی با صدور بیانیه‌ای در سال ۱۳۴۱ش آغاز شد. پس از تصویب لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی، نخست در ۱۶ مهر سال ۱۳۴۱ش جلسه‌ای با حضور امام خمینی (س) و سایر مراجع قم تشکیل شد. که منجر به صدور اعلامیه‌هایی از سوی علما و شخص امام خمینی گردید.[۱۳]
در ۱۱ آذر سال ۱۳۴۱ش تصویب‌نامه انجمن‌های ایالتی و ولایتی به دنبال مبارزات پیگیر امام خمینی لغو شد. ایشان، پیامی برای ختم این غائله صادر کرد.ادامه اعتراضات۲ بهمن ۱۳۴۱: تحریم رفراندوم غیر قانونی شاه موسوم به «انقلاب سپید»از سوی امام خمینی[۱۴]۲ فروردین ۱۳۴۲: واقعه فیضیه به دست رژیم شاه[۱۵] [۱۶]۱۵ خرداد ۱۳۴۲: دستگیری شبانه امام خمینی و قیام مردم در اعتراض به دستگیری ایشان۴ تیر ۱۳۴۲: انتقال امام از پادگان قصر به سلولی در عشرت آباد۲۱ فروردین ۱۳۴۳: سخنرانی تاریخی امام خمینی در مسجد اعظم قم پس از آزادی از حبس و حصر۴ آبان ۱۳۴۳: سخنرانی کوبنده به مناسبت طرح کاپیتولاسیون[۱۷]۱۳ آبان ۱۳۴۳: بازداشت و تبعید به ترکیه۲۱ آبان ۱۳۴۳: انتقال از آنکارا به بورسای ترکیه

نمایی از منزل امام خمینی در نجفتبعید به نجفدر تاریخ ۱۳ مهر سال ۱۳۴۴ امام خمینی از ترکیه به بغداد منتقل شد. در تاریخ ۱۶ مهر ۱۳۴۴ از سامرا به کربلا رفت و در روز ۲۳ مهر ۱۳۴۴ وارد نجف شد و بعد از دید و بازدید‌هایی که از سوی علما و مراجع نجف انجام شد در ۲۳ آبان ۱۳۴۴ دروس‌ حوزه‏ خود را شروع کرد.۱۲ اردیبهشت ۱۳۵۶ پیام ایشان به مناسبت چهلم شهدای قم۲ مهر ۱۳۵۷ محاصره منزل امام توسط نیروهای بعثی عراق۱۰ مهر ۱۳۵۷ هجرت از عراق به سوی کویت۱۳ مهر ۱۳۵۷ هجرت از عراق به فرانسه۱۲ بهمن ۱۳۵۷ بازگشت به میهن اسلامی پس از ۱۵ سال تبعیدرهبری نظام جمهوری اسلامی در ایرانگاهشمار مبارزات امام خمینی ۱۶ مهر ۱۳۴۱صدرو بیانیه علیه تصویب قانون انجمن‌های ایالتی و ولایتی۱۱ آذر ۱۳۴۱صدور بیانیه بعد از لغو قانون انجمن‌های ایالتی و ولایتی۲ بهمن ۱۳۴۱تحریم رفراندوم «انقلاب سپید»۲فروردین۱۳۴۲حمله ماموران امنیتی به مدرسه فیضیه۱۳ خرداد۱۳۴۲سخنرانی امام خمینی در مدرسه فیضیه عصر روز عاشورا۱۵ خرداد۱۳۴۲قیام ۱۵ خرداد و بازداشت امام خمینی۴ تیر۱۳۴۲انتقال امام از پادگان قصر به سلولی در عشرت آباد۲۱فروردین۱۳۴۳سخنرانی در مسجد اعظم قم پس از آزادی۴ آبان۱۳۴۳سخنرانی علیه لایحه کاپیتولاسیون۱۳ آبان ۱۳۴۳بازداشت و تبعید به ترکیه۲۱ آبان ۱۳۴۳انتقال از آنکارا به بورسا در ترکیه۱۳ مهر۱۳۴۴انتقال از ترکیه به بغداد در عراق۱۶ مهر۱۳۴۴حرکت از سامرا به کربلا۲۳ مهر۱۳۴۴ورود به نجف۲۳ آبان۱۳۴۴آغاز تدریس در حوزه علمیه نجف۱ بهمن۱۳۴۸آغاز درس‌های ولایت فقیه (حکومت اسلامی) در نجف۱ آبان۱۳۵۶درگذشت مشکوک سید مصطفی خمینی فرزند امام خمینی۱۷ دی۱۳۵۶انتشار مقاله توهین‌آمیز نسبت به امام خمینی در روزنامه اطلاعات۱۹ دی۱۳۵۶سرکوب راهپیمایی اعتراضی مردم قم۲ مهر۱۳۵۷محاصره منزل امام در نجف توسط ماموران حکومتی عراق۱۰ مهر۱۳۵۷حرکت از عراق به سمت کویت و ممانعت دولت کویت از ورود ایشان به کویت۱۳ مهر۱۳۵۷حرکت از عراق به پاریس۲۲ دی۱۳۵۷صدور دستور تشکیل شورای انقلاب۱۲ بهمن۱۳۵۷بازگشت به ایران بعد ۱۵ سال تبعید۱۵ بهمن۱۳۵۷نصب مهدی بازرگان به عنوان نخست وزیر دولت موقت۲۲ بهمن۱۳۵۷پیروزی انقلاب اسلامی در ایران۱۰ اسفند۱۳۵۷بازگشت به قم و سکونت در قم۲ بهمن۱۳۵۸انتقال از قم به تهران و زندگی در جماران به دلیل بیماری قلبی۱۴ خرداد۱۳۶۸درگذشت در بیمارستان قلب شهید رجائی در تهران۱۵خرداد۱۳۶۸وداع مردم با پیکر او در مصلی تهران۱۶ خرداد۱۳۶۸تشییع از مصلی تهران تا بهشت زهرا و دفن در بهشت زهرا [۱۸]
در سال سال ۱۳۵۷ ه‍جری شمسی حرکت انقلابی مردم ایران به پیروزی رسید. امام خمینی در ۱۲ بهمن همان سال به ایران بازگشت و در ۲۲ بهمن نظام سلطنتی رسما شکست خورد. چند ماه بعد در فروردین ۱۳۵۸ شمسی نظام جمهوری اسلامی به رفراندم گذاشته شد و مدتی بعد، قانون اساسی توسط خبرگان منتخب مردم نوشته و به رأی گذاشته شد. بر اساس این قانون نیز امام خمینی به عنوان رهبر جمهوری اسلامی معرفی شد. ایشان تا پایان عمر یعنی خرداد ماه ۱۳۶۸ رهبری این نظام را بر عهده داشتند.
تثبیت نظام جمهوری اسلامی ایران، تدوین قانون اساسی، مقابله با درگیری‌های داخلی، فرماندهی جنگ در زمان حمله هشت ساله عراق به ایران، پذیرش صلح با عراق، اصلاح قانون اساسی،... مهم‌ترین کارهای او در طول این ده سال به شمار می‌رود.روز قدس
نوشتار اصلی: روز جهانی قدس
چند ماه بعد از پیروزی انقلاب در ایران، در مرداد ماه سال ۱۳۵۸ه‍.ش که مصادف با ماه رمضان ۱۳۹۹ه.ق بود، امام خمینی آخرین جمعه ماه رمضان هر سال را به عنوان روز قدس اعلام کرد و از مسلمانان جهان خواست طى مراسمى همبستگى بين‌المللى خود را در حمايت از حقوق قانونى مردم مسلمان اعلام نمايند.[۱۹]
این روز در تقویم رسمی ایران با نام روز جهانی قدس ثبت شده است. از آن پس همه ساله در آخرین جمعه ماه رمضان، در ایران و کشورهای مختلف راهپیمایی برگزار می‌شود.نامه به گورباچف رهبر شوروی
در اولین روز سال ۱۹۸۹ میلادی برابر با یازدهم دی ماه ۱۳۶۷ش، امام خمینی نامه‌ای برای میخائیل گورباچف، صدر هیأت رئیسه اتحاد جماهیر شوروی سابق ارسال کرد. این نامه را هیئتی با عضویت آیت الله عبدالله جوادی آملی و دکتر محمد جواد لاریجانی و خانم مرضیه حدیدچی (دباغ) به گورباچف تحویل داد.
این نامه در شرایطی خطاب به رهبر شوروی سابق نگاشته شده بود که تحلیلگران سیاسی نظاره‌گر تجدید نظر طلبی و آغاز تحولات دنیای کمونیسم بودند. رهبر انقلاب اسلامی با پیش‌بینی فروپاشی نظام شوروی سابق نوشته بودند: «از این پس کمونیسم را باید در موزه‌های تاریخ سیاسی جهان جستجو کرد».
همچنین در این نامه ضمن نقد تفکر مادی و دعوت سران کمونیسم به معنویت و توجه به دین، توصیه شده بود که برای شناخت بهتر حقایق دینی دانشمندانی را به قم بفرستند.برائت از مشرکین
نوشتار اصلی: برائت از مشرکین
یکی از برنامه‌هایی که در سفر حج از سوی زائران و حج‌گزاران ایرانی انجام می‌شد مراسمی بود با عنوان برائت از مشرکین. این برنامه عبارت بود از راهپیمایی و سخنرانی علیه آمریکا، رژیم صهیونیسم و برخی دولت‌های دیگری که علیه نظام جمهوری اسلامی ایران فعالیت می‌کردند و همه ساله در روز ۷ ذی‌الحجه در مکه انجام می‌شد.فتوای قتل سلمان رشدی
نوشتار اصلی: سلمان رشدی
در سال ۱۹۸۸م/ ۱۳۶۷ ش کتابی به نام آیات شیطانی منتشر شد که به اعتقاد اکثر مسلمانان حاوی توهین‌هایی به پیامبر اسلام (ص) بود. در بهمن ماه ۱۳۶۷ امام خمینی طی فتوایی نویسنده آن کتاب را به علت توهین به پیامبر اسلام (ص)، مرتد دانسته و حکم اعدام او را صادر کرد.[۲۰] بعد از مدتی شایع شد که اگر نویسنده کتاب توبه کند حکم قتل او پس گرفته خواهد شد ولی آیت الله خمینی در پاسخ به استفتائی در همین زمینه تاکید کرد که سلمان رشدی (نویسنده کتاب) حتی اگر توبه کند و زاهد زمان هم بشود حکم او تغییر نخواهد کرد.[۲۱]ایجاد مجمع تشخیص مصلحت نظام
بنابر قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران قوانین مصوب مجلس شورای اسلامی نباید با احکام شرع و قانون اساسی مخالف باشند. تشخیص این سازگاری با شورای نگهبان قانون اساسی است. تعارض‌های متعدد دیدگاه‌ مجلس و شورای نگهبان باعث شد که امام خمینی به فکر چاره‌ای برای این معضل باشد. او نخست اعلام کرد که اگر دو سوم نمایندگان تصویب قانونی را لازم بدانند نظر آنان بر نظر شورای نگهبان مقدم است.[۲۲] پس از مدتی در بهمن ماه ۱۳۶۶ش مجمعی به نام مجمع تشخیص مصلحت نظام را تشکیل داد.[۲۳]
بر اساس اصل ۱۱۲ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، یکی از وظایف این مجمع حل اختلاف بین شورای نگهبان و مجلس شورای اسلامی است. در نتیجه تصمیم‌گیری‌های این مجمع، گاه ممکن است قوانینی تصویب شود که مخالف احکام اولیه شرع یا مخالف قانون اساسی باشد.آراء و اندیشه‌هاولایت مطلقه فقیه
نوشتار اصلی: ولایت فقیه
امام خمینی نخستین بار در نجف و در درس‌هایی که بعدها با نام حکومت اسلامی منتشر شده، نظریه ولایت فقیه را مطرح کرد.[۲۴] اساس این نظریه آن است که در اندیشه شیعی، حکومت باید زیر نظر یک مجتهد جامع الشرایط اداره شود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران این نظریه در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران گنجانده شد و نظام جمهوری اسلامی بر اساس این نظریه بنیاد نهاده شد.
امام خمینی در سال‌های پایانی عمر خود نظریه ولایت مطلقه فقیه را مطرح کرد و اختیارات حکومتی فقیه را معادل اختیارات پیامبر اسلام (ص) و امامان (ع) دانست. در این نظریه فقیه می‌تواند احکام اولیه شرع را نیز بر اساس مصلحت نظام اسلامی به طور موقت تعطیل کند.[۲۵]نقش زمان و مکان در اجتهاد
نوشتار اصلی: نقش زمان و مکان در اجتهاد
امام خمینی در اسفند سال ۱۳۶۷ش پیامی برای حوزه‌های علمیه صادر کرد که به منشور روحانیت معروف شد. او در بخشی از این پیام، اجتهاد مصطلح در حوزه‌های علمیه را برای اداره جامعه ناکافی دانست[۲۶] و تاکید کرد که زمان و مکان دو عنصر تعیین کننده در اجتهاد هستند. زمان و مکان باعث تغییر نگاه مجتهد به یک موضوع و در نتیجه تغییر حکم خواهند شد.[۲۷] او پیش‌تر نیز در نامه‌ای که به منشور برادری معروف شد بر ناکافی بودن اجتهاد مصطلح در حوزه‌ها تصریح کرده بود.[۲۸]جواز بازی با شطرنج
بازی با شطرنج از نظر بسیاری از فقیهان شیعه حرام شمرده می‌شود. امام خمینی در سال ۱۳۶۷ش در پاسخ به یک استفتاء نوشت: در صورتی که شطرنج به عنوان آلات قمار، شناخته نشود، بازی با آن بدون شر‌ط‌بندی، حرام نیست.[۲۹] این فتوا که به نوعی جدید شمرده می‌شد، واکنش‌هایی در پی داشت. یکی از شاگردان آیت الله خمینی نامه‌ای اعتراض‌آمیز نوشت. امام خمینی در پاسخ، بر فتوای خود را تأکید و از نوع نگاه رایج فقیهان به ادله فقهی انتقاد کرد.[۳۰]دیوان شعر
نخستین بار یک هفته بعد از درگذشت امام خمینی یکی از اشعار او منتشر شد. این شعر که مضمونی عرفانی داشت به زودی در بین عموم مردم معروف شد.

روی جلد دیوان امام خمینی

فرهنگ موضوعی و شرح و تفسير ديوان امام خمینیمن به خال لبت ای دوست گرفتار شدم چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدمفارغ از خود شدم و کوس انا الحق بزدم همچو منصور خریدار سر دار شدمغم دلدار فکنده است به جانم، شرری که به جان آمدم و شهره بازار شدمدر میخانه گشایید به رویم شب و روز که من از مسجد و از مدرسه بیزار شدمجامه زهد و ریا کندم و بر تن کردم خرقه پیر خراباتی و هشیار شدمواعظ شهر که از پند خود آزارم داد از دم رند می‌آلوده مددکار شدمبگذارید که از بتکده یادی بکنم من که با دست بت میکده بیدار شدم
بعد از مدتی دیوان کامل شعر امام خمینی با عنوان دیوان امام منتشر شد. دیوان شعر امام کتابی است که در ۶ فصل شامل غزلیات، رباعیات، قصاید، مسمط، ترجیع بند و اشعار پراکنده تنظیم شده و اولین بار توسط موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی در ۴۳۸ صفحه انتشار یافته است.
در این دیوان علاوه بر غزل، رباعیات فراوانی نیز منتشر شده است که تعدادی از آن‌ها خطاب به عروس امام خمینی (همسر سید احمد خمینی) سروده شده است. بسیاری از شعرای معاصر همچون حمید سبزواری، جواد محقق، عبدالجبار کاکایی، رحیم زریان، محمدعلی بهمنی، کامران شرفشاهی، سعید بیابانکی، صابر امامی، عباس چشامی و امیر مرزبان، در ارتباط با این دیوان اظهار نظرهایی کرده‌اند.
ترجمه اشعار این دیوان که عمدتا در سبک عراقی سروده شده‌اند، به هندی، عربی، انگلیسی و چندین زبان دیگر انتشار یافته است.
به جز ترجمه، کتابی نیز با عنوان فرهنگ موضوعی و شرح و تفسیر دیوان امام خمینی منتشر شده است. نویسنده این کتاب قادر فاضلی است.[نمایش]تبارنامه سید روح‌الله خمینی
 
 آثار درباره امام خمینی
به دلیل جایگاه خاص امام خمینی که بنیان‌گذار و رهبر جمهوری اسلامی ایران و یکی از بانفوذترین مراجع تقلید تاریخ شیعه بود، آثار علمی‌، هنری و چندرسانه‌ای بسیار زیادی درباره او خلق شده است. به علت گستردگی و پراکندگی این آثار گزارشی جامع از آن‌ها وجود ندارد.کتاب‌هاکتاب‌های خاطرات مرتبط به امام خمینی بخشی از آثار منتشره درباره ایشان است. این کتاب‌ها گاه به طور مستقیم به خاطرات مربوط به امام خمینی می‌پردازند و گاه در ضمن گزارش زندگی یک شاگردان و اطرافیان ایشان، خاطرات مشترک نیز نقل شده است. کتاب‌های پا به پای آفتاب، که در ۸ جلد گردآوری شده است معروف‌ترین کتاب در این زمینه است. [۳۱] امام به روایت دانشوران، پرتوی از خورشید، خاطرات سال‌های نجف در دو جلد،[۳۲] و در سایه آفتاب نوشته محمدحسن رحیمیان [۳۳] از دیگر آثار در این زمینه‌اند.مجموعه اسناد مرتبط با فعالیت‌های سیاسی او در دوران مبارزه با نظام سلطنتی پهلوی در ۲۲ جلد منتشر شده است. [۳۴]منظومه فکری امام خمینی(ع)، که دربردارنده ۲۴ مقاله از نویسندگان مختلف است. این کتاب با هدف معرفی نظام‌مند بخش‌های فکری و مبانی اندیشه ایشان تألیف شده است. [۳۵]دایرة المعارف مصوّر تاریخ زندگی امام خمینی، نویسنده: جعفر شیر علی نیا، سایان، تهران، ۱۳۹۳ش.مقالات و پایان‌نامه‌ها
مقالات منتشر شده درباره زندگی یا اندیشه‌های امام خمینی در جایی جمع‌آوری نشده است. همه ساله در سالگرد درگذشت او در نیمه خرداد روزنامه‌ها و مجلات بخشی از فضای خود را به مقاله‌هایی با محوریت امام خمینی اختصاص می‌دهند.در پایگاه اینترنتی پرتال امام خمینی چکیده بیش از ۵۵۰ پایان‌نامه دانشگاهی که موضوع آن‌ها بررسی اندیشه‌ها و زندگی امام خمینی است، منتشر شده است. [۳۶]آثار چند رسانه‌ایفیلم سینمایی فرزند صبح به کارگردانی بهروز افخمی.مجموعه تلویزیونی صنوبر به کارگردانی مجتبی راعی [۳۷]مستند امام روح الله. ساخته شبکه تلویزیونی المنار لبنان. که به زبان عربی در ده قسمت به مرور زندگی امام خمینی پرداخته است. این اثر به فارسی دوبله و پخش شد. [۳۸]پانویسپرش به بالا↑ انصاری، ص۱۴-۱۵پرش به بالا↑ عروج، ناگفته هایی از مراسم خاکسپاری امام (ره).پرش به بالا↑ سایت گینسپرش به بالا↑ انصاری، حدیث بیداری، ص۱۶پرش به بالا↑ انصاری، حدیث بیداری، ص۱۶پرش به بالا↑ انصاری، حدیث بیداری، ص۱۷-۱۸پرش به بالا↑ انصاری، حدیث بیداری، ص۱۸پرش به بالا↑ حافظیان، ابوالفضل، ۱۳۷۸، شماره ۱۲ مجله حکومت اسلامی.پرش به بالا↑ پرتال پژوهشی و اطلاع رسانی موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ره.پرش به بالا↑ «بیانات در دیدار اعضای مجمع عالی حکمت اسلامی»، تارنمای دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای.پرش به بالا↑ انصاری، حدیث بیداری، ص۱۹-۲۰پرش به بالا↑ پرتال پژوهشی و اطلاع رسانی مرکز تنظیم و نشر آثار امام خمینی ره.پرش به بالا↑ رجبی، محمد حسن، زندگی نامه سیاسی امام خمینی ره، ص۲۲۹.پرش به بالا↑ پرتال پژوهشی و اطلاع رسانی مرکز تنظیم و نشر آثار امام خمینی ره.پرش به بالا↑ رجبی، محمد حسن، زندگی نامه سیاسی امام خمینی ره، ص ۲۵۰.پرش به بالا↑ پرتال پژوهشی و اطلاع رسانی مرکز تنظیم و نشر آثار امام خمینی ره.پرش به بالا↑ صوت سخنرانی امام خمینی بمناسبت تصویب کاپیتولاسیونپرش به بالا↑ فصلنامه حضور، شماره ۳۴، زمستان ۱۳۷۹.پرش به بالا↑ صحیفه امام، ج۹، ص ۲۶۷پرش به بالا↑ صحیفه امام،‌ ج۲۱، ص۲۶۳پرش به بالا↑ صحیفه امام،‌ ج۲۱، ص۲۶۸پرش به بالا↑ صحیفه امام، ج ۱۷، ص ۳۲۱پرش به بالا↑ صحیفه امام، ج۲۰، ص۴۶۴پرش به بالا↑ رک: امام خمینی، ولایت فقیهپرش به بالا↑ صحیفه امام، ج۲۰، ص۴۵۲پرش به بالا↑ صحیفه امام،‌ ج۲۱، ص۲۹۱پرش به بالا↑ صحیفه امام، ج۲۱،‌ ص۲۸۹پرش به بالا↑ صحیفه امام، ج۲۱، ص۱۷۷پرش به بالا↑ صحیفه امام، ج۲۱، ص۱۲۹پرش به بالا↑ صحیفه امام، ج۲۱، ص۱۵۱پرش به بالا↑ خبرگزاری کتاب ایران. مرور لینک. ۹۶.۹.۲۲پرش به بالا↑ پرتال امام خمینی. مرور لینک.۹۶.۹.۲۲پرش به بالا↑ پاتوق کتاب فردا. مرور لینک. ۹۶.۹.۲۲پرش به بالا↑ پرتال امام خمینی. مرور لینک ۹۶.۹.۲۲پرش به بالا↑ خسروپناه و جمعی از نویسندگان، منظومه فکری امام خمینی، ص۳۳پرش به بالا↑ پرتال امام خمینی. مرور لینک ۹۶.۹.۲۲پرش به بالا↑ تصویر امام (ره) در تلویزیون و سینما. مرور لینک ۹۶.۹.۲۲پرش به بالا↑ سایت مبین مدیامنابعانصاری، حمید، حدیث بیداری، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، ۱۳۷۸ش.«بیانات در دیدار اعضای مجمع عالی حکمت اسلامی»، تارنمای دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای؛ تاریخ درج مطلب:۲۳ بهمن۱۳۹۱، تاریخ بازدید: ۲۲ مرداد۱۳۹۸.خمینی، سید روح الله (امام)، صحیفه امام، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.خمینی، سید روح الله (امام)، ولایت فقیه.خسروپناه، عبدالحسین، و دیگران. منظومه فکری امام خمینی(ره). پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، تهران، ۱۳۹۶ش.رجبی، محمدحسن، زندگینامه سیاسی امام خمینی: از آغاز تا تبعید، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۷۸ش.حافظیان، ابوالفضل، اجازات حسبیه امام خمینی، فصلنامه حکومت اسلامی، ۱۳۷۸، شماره۱۲.فصلنامه حضور، شماره ۳۴، زمستان ۱۳۷۹ش.عروج، خسرو، ناگفته هایی از مراسم خاکسپاری امام (ره)، سایت تابناک، تاریخ انتشار ۱۴ خرداد ۱۳۹۱، تاریخ بازدید: ۱۵ خرداد ۱۳۹۶.پیوند به بیروندائرة المعارف بزرگ اسلامیسایت امام خمینیپرتال امام خمینیايدئولوژی انقلابی امام خمینی احيای تشيعمتن صحیفه نورمؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی[نمایش]نبو
مراجع تقلید شیعه (قرن ۱۳ - ۱۵ قمری)[نمایش]نبو
عارفان شیعه[نمایش]نبو
سید روح‌الله موسوی خمینی[نمایش]نبو
جمهوری اسلامی ایران[نمایش]نبو
فقیهان شیعه (قرن ۱۵ قمری)
 
آنچه را که دنبالش بودید را یافتید؟
بله
خیر
رده‌ها: رهبران جمهوری اسلامی ایرانامام خمینیمراجع تقلید قرن ۱۴ (قمری)مدفونان در تهرانروحانیان فعال در انقلاب اسلامی ایرانمراجع تقلید ساکن نجفمراجع تقلید ساکن تهرانعارفان شیعه قرن ۱۴ (قمری)سادات موسویشاگردان آیت‌الله بروجردیشاگردان عبدالکریم حائری یزدیروحانیان تبعیدشده حکومت پهلوینویسندگان کتاب‌های اخلاقی
+ نوشته شده در  شنبه نهم فروردین ۱۳۹۹ساعت 12:11  توسط hasan gholami  | 
 

امام خمینی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
 

سید روح الله مصطفوی، مشهور به سید روح الله موسوی خمینی، آیت‌الله خمینی و «امام خمینی»، اولین رهبر و اولین ولی فقیه نظام جمهوری اسلامی ایران بود. او از مراجع تقلید شیعه بود که انقلاب ۱۳۵۷ ایران را رهبری کرد و در پی به نتیجه رسیدن آن، پس از اعلام نتیجه انتخابات تعیین نظام انقلاب، نظام جمهوری اسلامی ایران را بنیان گذارد و تا پایان عمرش رهبر ایران ماند. از او بیش از چهل کتاب در زمینه‌های اخلاق، فقه، عرفان، فلسفه، حدیث، شعر و تفسیر به جای مانده که بیش‌تر آن‌ها را پیش از انقلاب ایران نگاشته است.
تصویر امام خمینی
 

فهرست مندرجات

۱ - معرفی اجمالی
۲ - زندگی‌نامه
۳ - پدر امام خمینی
       ۳.۱ - ویژگی‌های پدر
       ۳.۲ - شهادت پدر
       ۳.۳ - مجازات قاتل
۴ - تحصیلات
۵ - هجرت به قم
۶ - مبارزه و قیام
۷ - قیام ۱۵ خرداد
۸ - تبعید امام خمینی از ترکیه به عراق
۹ - امام خمینی و استمرار مبارزه
۱۰ - اوج‌گیری انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۶
۱۱ - هجرت امام خمینی از عراق به پاریس
۱۲ - بازگشت امام خمینی به ایران
۱۳ - رحلت امام خمینی
۱۴ - استادان
۱۵ - شاگردان
۱۶ - تألیفات
۱۷ - خاطراتی از امام
       ۱۷.۱ - شوخی و مزاح با خانواده
       ۱۷.۲ - سفر به سوریه
       ۱۷.۳ - تبسم همیشگی
۱۸ - پانویس
۱۹ - منبع
 

معرفی اجمالی

[ویرایش]

این شخصیت بی نظیر عالم اسلام در خمین به عرصه این جهان گام نهاد. ایشان تا نوزده سالگی در زادگاه خود، خمین، به درس ابتدایی و تحصیل مقدّمات عربی پرداخت و در سال ۱۳۳۹ ق برای ادامه تحصیل به شهر اراک هجرت کرد. بعد از انتقال حوزه علمیه به شهر قم، امام نیز روانه این شهر می شود.
امام در فقه از آیت الله حائری تا سال ۱۳۵۵ ق بهره مند بود و برای آموختن هئیت، نجوم و فلسفه مشاء در دروس مرحوم آیت الله رفیعی قزوینی حاضر می‌شد. وی در عرفان و بالأخص عرفان آمیخته با فلسفه صدرالمتألهین از مرحوم شاه آبادی استفاده کرد. امام خمینی سالهای طولانی در حوزه علمیه قم به تدریس خارج فقه، اصول، فلسفه، عرفان و اخلاق پرداخت. وی در سال ۱۳۴۲ ش در مخالفت با دخالت آمریکا و اسراییل در امور کشور دستگیر شده و به دستور شاه به کشور ترکیه و سپس به عراق تبعید شد. امام در تبعید، رهبری انقلاب اسلامی را به عهده داشت و در سال ۱۳۵۷ ش انقلاب شکوهمند اسلامی به پیروزی رسید. امام یازده سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در خرداد ۱۳۶۸ ش وفات یافت.
 

زندگی‌نامه

[ویرایش]

در روز بیستم جمادی الثانی ۱۳۲۰ هجری قمری مطابق با ۳۰ شهریور ۱۲۸۱ هجری شمسی (۲۴ سپتامپر ۱۹۰۲ میلادی) در شهرستان خمین از توابع استان مرکزی ایران در خانواده‌ای اهل علم و هجرت و جهاد و در خاندانی از سلاله زهرای اطهر سلام‌الله‌علیها، روح الله الموسوی الخمینی پای بر خاکدان طبیعت نهاد. مولود این روز، هدیه‌ای به جهانیان بود؛ شخصی که قافلۀ بشری را به سوی نور خواهد برد. پدرش، نام «روح الله» را برایش برگزید. مادر محترمه‌اش، «هاجر احمدی» بود. 

[۱]


او وارث سجایای آباء و اجدادی بود که نسل در نسل در کار هدایت مردم وکسب معارف الهی کوشیده اند. پدر بزرگوار امام خمینی مرحوم آیه الله سیدمصطفی موسوی از معاصرین مرحوم آیه الله العظمی میرزای شیرازی (رض) که پس از آنکه سالیانی چند در نجف‌ اشرف علوم و معارف اسلامی را فرا گرفته و به درجه اجتهاد نایل آمده بود به‌ایران بازگشت و در خمین ملجاَ مردم و هادی آنان در‌امور دینی بود. در حالیکه بیش از ۵ ماه از ولادت روح الله نمی‌گذشت، طاغوتیان و خوانین تحت حمایت عمال حکومت وقت ندای حق طلبی پدر را که در برابر زورگوئی‌هایشان به مقاومت بر خاسته بود، با گلوله پاسخ گفتند و در مسیر خمین به اراک وی را به شهادت رساندند. بستگان شهید برای اجرای حکم الهی قصاص به تهران (دار الحکومه وقت) رهسپار شدند و بر اجرای عدالت اصرار ورزیدند تا قاتل قصاص گردید
بدین ترتبیب امام خمینی از اوان کودکی با رنج یتیمی آشنا و با مفهوم شهادت روبرو گردید. وی دوران کودکی و نوجوانی را تحت سرپرستی مادر مومنه اش (بانو هاجر) که خود از خاندان علم و تقوا و از نوادگان مرحوم آیه الله خوانساری (صاحب زبده التصانیف) بوده است و همچنین نزد عمه مکرمه اش (صاحبه خانم) که بانویی شجاع و حق جو بود سپری کرد اما در سن ۱۵ سالگی از نعمت وجود آن دو عزیز نیز محروم گردید.
 

پدر امام خمینی

[ویرایش]
 

← ویژگی‌های پدر


پدرش، یک روحانی شجاع و مشهور در خمین و روستاهای اطرافش بود. او نزد مردم، عالمی محترم و مقبول بود و نفوذ کلمه داشت. در روزگار ایشان، خان‌ها بر مردم حکومت می‌کردند؛ یعنی در هر منطقه، یک یا چند خان بودند که مالک آن منطقه به حساب می‌آمدند و همه کارها تحت فرمان آن‌ها انجام می‌شد. پدر "روح الله"، همواره در برابر ظلم‌ها و ستم‌های خان‌ها می‌ایستاد. قلدرها و گردن‌کلفت‌ها همیشه مراقب کارهای خود بودند، تا مبادا "سید مصطفی" را در برابر خود ببینند. "سید مصطفی" نه‌تنها از حق خود، بلکه از حقوق سایر انسان‌های ضعیف دفاع می‌کرد.
ایشان، با زبان، قلم و گلوله در برابر اشرار و بدکاران می‌ایستاد و از آنان نمی‌هراسید. شاید از این نظر، "سید روح الله" بیش‌تر از سایر برادران و خواهرهایش، خصوصیات پدر را به ارث برده بود.

[۲]

 

← شهادت پدر


ایستادگی "سید مصطفی" در برابر خان‌های کوچک و بزرگ خمین، عرصه را بر آنان تنگ کرده بود. چند ماه از تولد "روح الله" نگذشته بود که صدای شلیک گلوله‌ای در کوره‌ راه کوهستان‌های میان خمین و اراک پیچید و به دنبال آن، مردی سرفراز، بر خاک افتاد. مزدوران خان‌ها، بی‌خبر و ناجوان‌مردانه، وی را هدف قرار دادند و او را به شهادت رساندند.
وقتی خبر شهادت آن سید مبارز را همه شنیدند، "روح الله" بیش از ۵ ماه نداشت.

[۳]

 خبر شهادت پدر امام، در شهرهای اطراف پیچید و همهء مظلومان و بی‌پناهان را ناراحت کرد. علمای شهرها، بیکار ننشستند و از حاکم اراک خواستند تا هر چه زودتر، قاتل یا قاتلان او را دستگیر کند. حاکم اراک نیز، حکم بازداشت قاتل یا قاتلان را صادر کرد و بلافاصله مأمورانی را برای دست‌گیری او به منطقه فرستاد. مأموران حاکم، پس از مدتی تعقیب و گریز، قاتل را در قلعه‌ای قدیمی به دام انداختند. او تسلیم نمی‌شد؛ ولی بعد از چند ساعت تیراندازی، سرانجام، مأموران او را دستگیر کردند و به تهران فرستادند. 

[۴]

 

← مجازات قاتل


علما و برخی افراد دیگر که "سید مصطفی" را می‌شناختند، خواستار مجازات قاتل شدند و در این راه، تمام تلاش خود را به کار بستند؛ چند نفر از خانوادۀ شهید هم به تهران آمده بودند تا مجازات قاتل را از قاضی بخواهند. در مقابل حامیان قاتل و اربابان می‌کوشیدند تا او به اعدام محکوم نشود. سرانجام، تلاش‌های بسیار هواداران و خانوادۀ آن شهید، ثمر داد و حکم قاتل صادر شد. او را در مقابل مجلس شورای ملی در میدان بهارستان بر دار آویختند. 

[۵]


"سید روح الله" بزرگ و بزرگ‌تر شد، بدون خاطره‌ای از پدر، تنها چیزی که وجود او را گرم می‌کرد، آوازۀ بزرگی‌ها و شجاعت‌های پدرش از زبان اطرافیان بود. او تعریف‌های دیگران را می‌شنید و سیمای مهربان، صدای گرم و نگاه نوازشگر پدر را در ذهن خویش مجسم می‌کرد.
 

تحصیلات

[ویرایش]

او آرام‌آرام بزرگ شد و به سن تحصیل رسید. طبق رسم آن زمان، وی را به مکتب‌خانه فرستادند. او در ۷ سالگی توانست قرآن خواندن را یاد بگیرد. سپس به یادگیری ادبیات عرب پرداخت. در کنار ادبیات عرب، خوش‌نویسی را هم می‌آموخت. برادر بزرگش یعنی "آیت الله مرتضی پسندیده"، معلم خوش‌نویسی او بود. او تا ۱۹ سالگی در خمین تحصیل کرد؛ اما برای ادامۀ تحصیل به اراک رفت. او طلبه‌ای بسیار باسواد، پرتلاش و مرتب بود و با عشق و علاقه تحصیل می‌کرد. افزون بر این‌ها، اخلاق نیکویش، همه را مجذوب و علاقه‌مند او کرده بود.
"سید روح الله" در اراک با استادی بزرگ به نام "آیت الله شیخ عبدالکریم حائری" آشنا شد. آن استاد بزرگوار مدتی بعد و به دعوت علمای قم، به آن دیار رفت و در آن‌جا یکی از بزرگ‌ترین حوزه‌های علمیه جهان اسلام را تأسیس کرد.

[۶]

[۷]

 در نتیجه حضرت امام هم، همراه عده‌ای از طلاب و روحانیون جوان به قم هجرت کردند تا هم در کنار بارگاه "حضرت معصومه" «سلام‌الله‌علیها» باشند و هم از وجود استاد خویش بهره بگیرند. 

[۸]


به هر حال "آقا روح الله"، خدمت استاد بزرگوارش رشد کرد و از خرمن دانش او خوشه چید. هوش سرشار، پشتکار، نظم و سایر سجایای اخلاقی‌اش سبب شده بود، تا محبوب همگان باشد و دیگران به وی احترام بگذارند؛ ولی هیچ‌کس نمی‌دانست که دایرۀ محبوبیت وی تا به چه اندازه‌ای گسترده خواهد شد. هیچ‌کس باور نمی‌کرد که او مدتی بعد، رهبری قیامی مردمی را به به دست خواهد گرفت، رژیم منحوس پهلوی را سرنگون خواهد کرد و انقلابی را بر مبنای اسلام بنیان خواهد نهاد.
 

هجرت به قم

[ویرایش]

اندکی پس از هجرت آیه الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حایری یزدی رحمه الله علیه (نوروز ۱۳۰۰ هجری شمسی، مطابق با رجب المرجب ۱۳۴۰ هجری قمری) امام خمینی نیز رهسپار حوزه علمیه قم گردید و به سرعت مراحل تحصیلات تکمیلی علوم حوزوی را نزد اساتید حوزه قم طی کرد. که می توان از فرا گرفتن تتمه مباحث کتاب مطول (در علم معانی و بیان) نزد مرحوم آقا میرزا محمد علی ادیب تهرانی و تکمیل دروس سطح نزد مرحوم آیه الله سید محمد تقی خوانساری، و بیشتر نزد مرحوم آیه الله سید علی یثربی کاشانی و دروس فقه و اصول نزد زعیم حوزه قم آیه الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حایری یزدی رضوان الله علیهم نام برد.
پس از رحلت آیه الله العظمی حایری یزدی تلاش‌امام خمینی به همراه جمعی دیگر از مجتهدین حوزه علمیه قم به نتیجه رسید و آیه الله العظمی (رض) به عنوان زعیم حوزه علمیه عازم قم گردید. در این زمان، امام خمینی به عنوان یکی از مدرسین و مجتهدین صاحب رای در فقه و اصول و فلسفه و عرفان و اخلاق شناخته می‌شد. حضرت امام طی سالهای طولانی در حوزه علمیه قم به تدریس چندین دوره فقه، اصول، فلسفه و عرفان و اخلاق اسلامی در فیضیه، مسجد اعظم، مسجد محمدیه، مدرسه حاج ملاصادق، مسجد سلماسی و... همت گماشت و در حوزه علمیه نجف نیز قریب ۱۴ سال در مسجد شیخ اعظم انصاری رحمة‌الله‌علیه معارف اهل بیت و فقه را در عالیترین سطوح تدریس نمود و در نجف بود که برای نخستین بار. مبانی نظری حکومت اسلامی را در سلسله درسهای ولایت فقیه بازگو نمود.
 

مبارزه و قیام

[ویرایش]

روحیه مبارزه و جهاد در راه خدا ریشه در بینش اعتقادی و تربیت و محیط خانوادگی و شرایط سیاسی و اجتماعی طول دوران زندگی آن حضرت داشته است. مبارزات ‌ایشان از آغاز نوجوانی آغاز و سیر تکاملی آن به موازات تکامل ابعاد روحی و علمی‌ایشان از یکسو و اوضاع و احوال سیاسی و اجتماعی ‌ایران و جوامع اسلامی از سوی دیگر در اشکال مختلف ادامه یافته است و در سال ۴۱و۱۳۴۰ ماجرای انجمنهای ایالتی و ولایتی فرصتی پدید آورد تا‌ایشان در رهبریت قیام و روحانیت ‌ایفای نقش کند و بدین ترتیب قیام سراسری روحانیت و ملت‌ایران در ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ با دو ویژگی برجسته یعنی رهبری واحد امام خمینی و اسلامی بودن انگیزه‌ها و شعارها و هدفهای قیام، سرآغازی شد بر فصل نوین مبارزات ملت ایران که بعد‌ها تحت نام انقلاب اسلامی در جهان شناخته و معرفی گردید امام خمینی خاطره خویش از جنگ بین الملل اول را در حالیکه نوجوانی ۱۲ ساله بوده چنین یاد می کند : من هر دو جنگ بین المللی را یادم هست... من کوچک بودم لکن مدرسه می‌رفتم و سربازهای شوروی را در همان مرکزی که ما داشتیم در خمین، من آنجا آنها را می‌دیدم و ما مورد تاخت و تاز واقع می‌شدیم در جنگ بین الملل اول. حضرت امام در جایی دیگر با یاد آوری اسامی برخی از خوانین واشرار ستمگر که در پناه حکومت مرکزی به غارت اموال و نوامیس مردم می‌پرداختند می‌فرماید : من از بچگی در جنگ بودم... ما مورد زلقی ها بودیم، مورد هجوم رجبعلیها بودیم و خودمان تفنگ داشتیم و من در عین حالی که تقریبا شاید اوایل بلوغم بود، بچه بودم، دور‌این سنگرهایی که بسته بود ند در محل ما و اینها می‌خواستند هجوم کنند و غارت کنند، آنجا می‌رفتیم سنگرها را سرکشی می‌کردیم. کودتای رضا خان در سوم اسفند ۱۲۹۹ شمسی که بنابر گواهی اسناد و مدارک تاریخی و غیر قابل خدشه بوسیله انگلیس‌ها حمایت و سازماندهی شده بود هر چند که به سلطنت قاجاریه پایان بخشید و تا حدودی حکومت ملوک الطوایفی خوانین و‌اشرار پارکنده را محدود ساخت اما درعوض آنچنان دیکتاتوری پدید آورد که در سایه آن هزار فامیل بر سرنوشت ملت مظلوم‌ایران حاکم شدند ودودمان پهلوی به تنهایی عهده دار نقش سابق خوانین و اشرار گردید.
در چنین شرایطی روحانیت ایران که پس از وقایع نهضت مشروطیت در تنگنای هجوم بی وقفه دولتهای وقت و عمال انگلیسی از یکسو و دشمنی‌های غرب باختگان روشنفکر مآب از سوی دیگر قرار داشت برای دفاع از اسلام و حفظ موجودیت خویش به تکاپو افتاد. آیه الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حایری به دعوت علمای وقت قم از اراک به‌این شهر هجرت کرد واندکی پس از آن‌امام خمینی که با بهره گیری از استعداد فوق العاده خویش دروس مقدماتی و سطوح حوزه علمیه را در خمین و ارا ک با سرعت طی کرده بود به قم هجرت کرد و عملا در تحکیم موقعیت حوزه نو تاسیس قم مشارکتی فعال داشت.
زمان چندانی نگذشت که آن حضرت در اعداد فضلای برجسته این حوزه در عرفان و فلسفه و فقه و اصول شناخته شد.
پس از رحلت آیه الله العظمی حایری (۱۰ بهمن ۱۳۱۵ ه-ش) حوزه علمیه قم را خطر انحلال تهدید می‌کرد. علمای متعهد به چاره جویی برخاستند. مدت هشت سال سرپرستی حوزه علمیه قم را آیات عظام سید محمد حجت، سید صدر الدین صدر و سید محمد تقی خوانساری -رضوان الله علیهم بر عهده گرفتند. در‌این فاصله و بخصوص پس از سقوط رضاخان، شرایط برای تحقق مرجعیت عظمی فراهم گردید. آیه الله العظمی بروجردی شخصیت علمی برجسته‌ای بود که می توانست جانشین مناسبی برای مرحوم حایری و حفظ کیان حوزه باشد. ‌این پیشنهاد از سوی شاگردان آیه الله حایری و از جمله امام خمینی به سرعت تعقیب شد. شخص امام در دعوت از آیه الله بروجردی برای هجرت به قم و پذیرش مسئولیت خطیر زعامت حوزه مجدانه تلاش کرد.
امام خمینی که با دقت شرایط سیاسی جامعه و وضعیت حوزه‌ها را زیر نظر داشت و اطلاعات خویش را از طریق مطالعه مستمر کتب تاریخ معاصر و مجلات و روزنامه‌های وقت و رفت و آمد به تهران و درک محضر بزرگانی همچون آیه الله مدرس تکمیل می‌کرد دریافته بود که تنها نقطه ‌امید به رهایی و نجات از شرایط ذلت باری که پس از شکست مشروطیت و بخصوص پس از روی کار آوردن رضا خان پدید آمده است، بیداری حوزه‌های علمیه و پیش از آن تضمین حیات حوزه‌ها و ارتباط معنوی مردم با روحانیت می باشد.
امام خمینی در تعقیب هدفهای ارزشمند خویش در سال ۱۳۲۸ طرح اصلاح اساس ساختار حوزه علمیه را با همکاری آیه الله مرتضی حایری تهیه کرد و به آیه الله بروجردی پیشنهاد داد. ‌این طرح از سوی شاگردان امام و طلاب روشن ضمیر حوزه مورد استقبال و حمایت قرار گرفت.
اما رژیم در محاسباتش ‌اشتباه کرده بود. لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی که به موجب آن شرط مسلمان بودن، سوگند به قرآن کریم و مرد بودن انتخاب کنندگان و کاندیداها تغییر می یافت در ۱۶ مهر ۱۳۴۱ به تصویب کابینه امیر اسد الله علم رسید. آزادی انتخابات زنان پوششی برای مخفی نگه داشتن هدفهای دیگر بود.
حذف و تغییر دو شرط نخست دقیقا به منظور قانونی کردن حضور عناصر بهایی در مصادر کشور انتخاب شده بود. چنانکه قبلا نیز اشاره شد پشتیبانی شاه از رژیم صهیونیستی در توسعه مناسبات ایران و اسرائیل شرط حمایتهای آمریکا از شاه بود. نفوذ پیروان مسلک استعماری بهائیت در قوای سه گانه ایران‌این شرط را تحقق می بخشید. امام خمینی به همراه علمای بزرگ قم و تهران به محض انتشار خبر تصویب لایحه مزبور پس از تبادل نظر دست به اعتراضات همه جانبه زدند.
نقش حضرت امام در روشن ساختن اهداف واقعی رژیم شاه و گوشزد کردن رسالت خطیر علما و حوزه‌های علمیه در‌این شرایط بسیار موثر وکارساز بود. تلگرافها و نامه های سرگشاده اعتراض آمیز علما به شاه و اسدالله علم موجی از حمایت را در اقشار مختلف مردم برانگیخت. لحن تلگرافهای امام خمینی به شاه و نخست وزیر تند و هشدار دهنده بود. در یکی از‌این تلگرافها آمده بود :
اینجانب مجددا به شما نصیحت می‌کنم که به اطاعت خداوند متعال و قانون اساسی گردن نهید واز عواقب وخیمه تخلف از قرآن و احکام علمای ملت و زعمای مسلمین و تخلف از قانون اساسی بترسید وعمدا و بدون موجب مملکت را به خطر نیندازید و الا علمای اسلام درباره شما از اظهار عقیده خودداری نخواهند کرد.
بدین ترتیب ماجرای انجمنهای‌ایالتی و ولایتی تجربه‌ای پیروز و گرانقدر برای ملت ایران بویژه از آن جهت بود که طی آن ویژگیهای شخصیتی را شناختند که از هر جهت برای رهبری امت اسلام شایسته بود. باو جود شکست شاه در ماجرای انجمنها، فشار آمریکا برای انجام اصلاحات مورد نظر ادامه یافت. شاه در دیماه ۱۳۴۱ اصول ششگانه اصلاحات خویش را بر شمرد و خواستار رفراندوم شد. امام خمینی بار دیگر مراجع و علمای قم را به نشست و چاره جویی دوباره فراخواند.
با پیشنهاد امام خمینی عید باستانی نوروز سال ۱۳۴۲ در اعتراض به اقدامات رژیم تحریم شد. در اعلامیه حضرت امام از انقلاب سفید شاه به انقلاب سیاه تعبیر و همسویی شاه با اهداف آمریکا و اسرائیل افشا شده بود. از سوی دیگر، شاه در مورد آمادگی جامعه‌ایران برای انجام اصلاحات آمریکا به مقامات واشنگتن اطمینان داده بود و نام اصلاحات را انقلاب سفید نهاده بود. مخالفت علما برای وی بسیار گران می‌آمد.
امام خمینی در اجتماع مردم، بی پروا از شخص شاه به عنوان عامل اصلی جنایات و هم پیمان با اسرائیل یاد می کرد و مردم را به قیام فرا می خواند. او در سخنرانی خود در روز دوازده فروردین ۱۳۴۲ شدیدا از سکوت علمای قم و نجف و دیگر بلاد اسلامی در مقابل جنایات تازه رژیم انتقاد کرد و فرمود : ‌امروز سکوت همراهی با دستگاه جبار است حضرت‌امام روز بعد (۱۳ فروردین ۴۲) اعلامیه معروف خود را تحت عنوان شاه دوستی یعنی غارتگری منتشر ساخت.
راز تاثیر شگفت پیام امام و کلام‌امام در روان مخاطبینش که تا مرز جانبازی پیش می رفت را باید در همین اصالت اندیشه، صلابت رای و صداقت بی شائبه اش با مردم جستجو کرد.
سال ۱۳۴۲ با تحریم مراسم عید نوروز آغاز و با خون مظلومین فیضیه خونرنگ شد. شاه بر انجام اصلاحات مورد نظر آمریکا اصرار می ورزید و امام خمینی بر آگاه کردن مردم و قیام آنان در برابر دخالتهای آمریکا و خیانتهای شاه پافشاری داشت. در چهارده فروردین ۱۳۴۲ آیه الله العظمی حکیم از نجف طی تلگرافهایی به علما و مراجع ایران خواستار آن شد که همگی به طور دسته جمعی به نجف هجرت کنند. این پیشنهاد برای حفظ جان علما و کیان حوزه‌ها مطرح شده بود.
حضرت امام بدون اعتنا به‌این تهدیدها، پاسخ تلگراف آیه الله العظمی‌حکیم را ارسال نموده و در آن تاکید کرده بود که هجرت دسته جمعی علما و خالی کردن حوزه علمیه قم به مصلحت نیست.
امام خمینی در پیامی (به تایخ ۱۲/ ۲/ ۱۳۴۲) به مناسبت چهلم فاجعه فیضیه بر همراهی علما و ملت ایران در رویارویی سران ممالک اسلامی و دول عربی با اسرائیل غاصب تاکید ورزید وپیمانهای شاه و اسرائیل را محکوم کرد.
 

قیام ۱۵ خرداد

[ویرایش]

ماه محرم ۱۳۴۲ که مصادف با خرداد بود فرا رسید. امام خمینی از‌این فرصت نهایت استفاده را در تحریک مردم به قیام علیه رژیم مستبد شاه به عمل آورد.
امام خمینی در عصر عاشورای ۱۳ خرداد سال ۱۳۴۲شمسی در مدرسه فیضیه نطق تاریخی خویش را که آغازی بر قیام ۱۵ خرداد بود ایراد کرد.
در همین سخنرانی بود که امام خمینی با صدای بلند خطاب به شاه فرمود : آقا من به شما نصیحت می کنم، ‌ای آقای شاه! ‌ای جناب شاه! من به تو نصیحت می‌کنم دست بردار از این کارها، آقا اغفال می‌کنند تو را. من میل ندارم که یک روز اگر بخواهند تو بروی، همه شکر کنند... اگر دیکته می‌دهند دستت و می‌گویند بخوان، در اطرافش فکر کن.... نصیحت مرا بشنو... ربط ما بین شاه و اسرائیل چیست که سازمان امنیت می گوید از اسرائیل حرف نزنید... مگر شاه اسرائیلی است؟ شاه فرمان خاموش کردن قیام را صادر کرد. نخست جمع زیادی از یاران امام خمینی در شامگاه ۱۴ خرداد دستگیر و ساعت سه نیمه شب (سحرگاه پانزده خرداد ۴۲) صدها کماندوی اعزامی از مرکز، منزل حضرت ‌امام را محاصره کردند و ایشان را در حالیکه مشغول نماز شب بود دستگیر و سراسیمه به تهران برده و در بازداشتگاه باشگاه افسران زندانی کردند و غروب آنروز به زندان قصر منتقل نمودند. صبحگاه پانزده خرداد خبر دستگیری رهبر انقلاب به تهران، مشهد، شیراز ودیگر شهرها رسید و وضعیتی مشابه قم پدید آورد.
نزدیکترین ندیم همیشگی شاه، تیمسار حسین فردوست در خاطراتش از بکارگیری تجربیات و همکاری زبده‌ترین مامورین سیاسی و‌امنیتی آمریکا برای سرکوب قیام و همچنین از سراسیمگی شاه و دربار وامرای ارتش وساواک در‌این ساعات پرده برداشته و توضیح داده است که چگونه شاه و ژنرال‌هایش دیوانه وار فرمان سرکوب صادر می‌کردند.
امام خمینی، پس از ۱۹ روز حبس در زندان قصر به زندانی در پادگان نظامی عشرت آباد منتقل شد.
با دستگیری رهبر نهضت و کشتار وحشیانه مردم در روز ۱۵ خرداد ۴۲، قیام ظاهرا سرکوب شد. ‌امام خمینی در حبس از پاسخ گفتن به سئوالات بازجویان، با شهامت و اعلام‌اینکه هیئت حاکمه در‌ایران و قوه قضائیه آنرا غیر قانونی وفاقد صلاحیت می داند، اجتناب ورزید. در شامگاه ۱۸ فروردین سال ۱۳۴۳ بدون اطلاع قبلی، امام خمینی آزاد و به قم منتقل می شود. به محض اطلاع مردم، شادمانی سراسر شهر را فرا می گیرد وجشنهای باشکوهی در مدرسه فیضیه و شهر به مدت چند روز بر پا می شود. اولین سالگرد قیام ۱۵خرداد در سال ۱۳۴۳ با صدور بیانیه مشترک امام خمینی و دیگر مراجع تقلید و بیانیه‌های جداگانه حوزه‌های علمیه گرامی داشته شد و به عنوان روز عزای عمومی معرفی شد.
‌امام خمینی در ۴ آبان ۱۳۴۳ بیانیه‌ای انقلابی صادر کرد و درآن نوشت : دنیا بداند که هر گرفتاری‌ای که ملت‌ایران و ملل مسلمین دارند از اجانب است، از آمریکاست، ملل اسلام از اجانب عموما و از آمریکا خصوصا متنفر است... آمریکاست که از اسرائیل و هواداران آن پشتیبانی می کند. آمریکاست که به اسرائیل قدرت می دهد که اعراب مسلم را آواره کند. افشاگری امام علیه تصویب لایحه کاپیتولاسیون، ایران را در آبان سال ۴۳ در آستانه قیامی دوباره قرار داد.
سحرگاه ۱۳ آبان ۱۳۴۳ دوباره کماندوهای مسلح اعزامی از تهران، منزل امام خمینی در قم را محاصره کردند. شگفت آنکه وقت باز داشت، همانند سال قبل مصادف با نیایش شبانه امام خمینی بود. حضرت امام بازداشت و به همراه نیروهای‌امنیتی مستقیما به فرودگاه مهرآباد تهران اعزام و با یک فروند هواپیمای نظامی که از قبل آماده شده بود، تحت الحفظ مامورین‌امنیتی و نظامی به آنکارا پرواز کرد. عصر آنروز ساواک خبر تبعید‌امام را به اتهام اقدام علیه امنیت کشور! در روزنامه‌ها منتشر ساخت.
علی رغم فضای خفقان موجی از اعتراضها به صورت تظاهرات در بازار تهران، تعطیلی طولانی مدت دروس حوزه‌ها و ارسال طومارها و نامه‌ها به سازمانهای بین المللی و مراجع تقلید جلوه گر شد.
اقامت امام در ترکیه یازده ماه به درازا کشید در این مدت رژیم شاه با شدت عمل بی سابقه‌ای بقایای مقاومت را در ایران در هم شکست و در غیاب امام خمینی به سرعت دست به اصلاحات آمریکا پسند زد. اقامت اجباریدر ترکیه فرصتی مغتنم برای‌امام بود تا تدوین کتاب بزرگ تحریر الوسیله را آغاز کند.
 

تبعید امام خمینی از ترکیه به عراق

[ویرایش]

روز ۱۳ مهرماه ۱۳۴۳ حضرت امام به همراه فرزندشان آیه الله حاج آقا مصطفی از ترکیه به تبعیدگاه دوم، کشور عراق اعزام شدند. امام خمینی پس از ورود به بغداد برای زیارت مرقد ائمه اطهار علیه‌السّلام به شهرهای کاظمین، سامرا و کربلا شتافت ویک هفته بعد به محل اصلی اقامت خود یعنی نجف عزیمت کرد.
دوران اقامت ۱۳ ساله امام خمینی در نجف در شرایطی آغاز شد که هر چند در ظاهر فشارها و محدودیتهای مستقیم در حد‌ایران و ترکیه وجود نداشت اما مخالفتها و کارشکنیها و زخم زبانها نه از جبهه دشمن رویاروی بلکه از ناحیه روحانی نمایان و دنیا خواهان مخفی شده در لباس دین آنچنان گسترده و آزاردهنده بود که امام با همه صبر و بردباری معروفش بارها از سختی شرایط مبارزه در‌این سالها به تلخی تمام یاد کرده است. ولی هیچیک از‌این مصائب و دشواری‌ها نتوانست او را از مسیری که آگاهانه انتخاب کرده بود باز دارد.
امام خمینی سلسله درسهای خارج فقه خویش را با همه مخالفتها و کارشکنیهای عناصر مغرض در آبان ۱۳۴۴ در مسجد شیخ انصاری رحمة‌الله‌علیه نجف آغاز کرد که تا زمان هجرت از عراق به پاریس ادامه داشت. حوزه درسی ایشان به عنوان یکی از برجسته ترین حوزه‌های درسی نجف از لحاظ کیفیت و کمیت شاگردان شناخته شد.
امام خمینی از بدو ورود به نجف با ارسال نامه‌ها و پیک‌هایی به ایران، ارتباط خویش را با مبارزین حفظ نموده و آنان را در هر مناسبتی به پایداری در پیگیری اهداف قیام ۱۵ خرداد فرا می‌خواند.
امام خمینی در تمام دوران پس از تبعید، علی رغم دشواریهای پدید آمده، هیچگاه دست از مبارزه نکشید، وبا سخنرانیها و پیامهای خویش امید به پیروزی را در دلها زنده نگاه می‌داشت.
امام خمینی در گفتگویی با نمانیده سازمان الفتح فلسطین در ۱۹ مهر ۱۳۴۷ دیدگاههای خویش را درباره مسائل جهان اسلام و جهاد ملت فلسطین تشریح کرد و در همین مصاحبه بر وجوب اختصاص بخشی از وجوه شرعی زکات به مجاهدان فلسطینی فتوا داد.
اوایل سال ۱۳۴۸ اختلافات بین رژیم شاه و حزب بعث عراق بر سر مرز آبی دو کشور شدت گرفت. رژیم عراق جمع زیادی از‌ایرانیان مقیم این کشور را در بدترین شرایط اخراج کرد. حزب بعث بسیار کوشید تا از دشمنی امام خمینی با رژیم‌ایران در آن شرایط بهره گیرد.
چهار سال تدریس، تلاش و روشنگری امام خمینی توانسته بود تا حدودی فضای حوزه نجف را دگرگون سازد. اینک در سال ۱۳۴۸ علاوه بر مبارزین بیشمار داخل کشور مخاطبین زیادی در عراق، لبنان و دیگر بلاد اسلامی بودند که نهضت امام خمینی را الگوی خویش می‌دانستند.
 

امام خمینی و استمرار مبارزه

[ویرایش]

نیمه دوم سال ۱۳۵۰ اختلافات رژیم بعثی عراق و شاه بالا گرفت و به اخراج و آواره شدن بسیاری از ایرانیان مقیم عراق انجامید. امام خمینی طی تلگرافی به رئیس جمهور عراق شدیدا اقدامات ‌این رژیم را محکوم نمود. حضرت امام در اعتراض به شرایط پیش آمده تصمیم به خروج از عراق گرفت اما حکام بغداد با آگاهی از پیامدهای هجرت‌امام در آن شرایط اجازه خروج ندادند سال ۱۳۵۴ در سالگرد قیام ۱۵ خرداد، مدرسه فیضیه قم بار دیگر شاهد قیام طلاب انقلابی بود. فریادهای درود بر خمینی ومرگ بر سلسله پهلوی به مدت دو روز ادامه داشت پیش از‌این سازمانهای چریکی متلاشی شده وشخصیتهای مذهبی و سیاسی مبارز گرفتار زندانهای رژیم بودند.
شاه در ادامه سیاستهای مذهب ستیز خود در اسفند ۱۳۵۴ وقیحانه تاریخ رسمی کشور را از مبدا هجرت پیامبر اسلام به مبدا سلطنت شاهان هخامنشی تغییر داد. امام خمینی در واکنشی سخت، فتوا به حرمت استفاده از تاریخ بی پایه شاهنشاهی داد. تحریم استفاده از‌این مبدا موهوم تاریخی همانند تحریم حزب رستاخیز از سوی مردم ایران استقبال شد و هر دو مورد افتضاحی برای رژیم شاه شده و رژیم در سال ۱۳۵۷ ناگزیر از عقب نشینی و لغو تاریخ شاهنشاهی شد.
 

اوج‌گیری انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۶

[ویرایش]

امام خمینی که به دقت تحولات جاری جهان و‌ایران را زیر نظر داشت از فرصت به دست آمده نهایت بهره برداری را کرد. او در مرداد ۱۳۵۶ طی پیامی اعلام کرد : اکنون به واسطه اوضاع داخلی و خارجی و انعکاس جنایات رژیم در مجامع و مطبوعات خارجی فرصتی است که باید مجامع علمی و فرهنگی و رجال وطنخواه و دانشجویان خارج و داخل و انجمنهای اسلامی در هر جایی درنگ از آن استفاده کنند و بی پرده بپا خیزند.
شهادت آیه الله حاج آقا مصطفی خمینی در اول آبان ۱۳۵۶ و مراسم پر شکوهی که در ایران برگزار شد نقطه آغازی بر خیزش دوباره حوزه‌های علمیه و قیام جامعه مذهبی ایران بود. امام خمینی در همان زمان به گونه‌ای شگفت‌این واقعه را از الطاف خفیه الهی نامیده بود. رژیم شاه با درج مقاله‌ای توهین آمیز علیه امام در روزنامه اطلاعات انتقام گرفت. اعتراض به‌این مقاله، به قیام ۱۹ دی ماه قم در سال ۵۶ منجر شد که طی آن جمعی از طلاب انقلابی به خاک و خون کشیده شدند. شاه علی رغم دست زدن به کشتارهای جمعی نتوانست شعله‌های افروخته شده را خاموش کند.
او بسیج نطامی و جهاد مسلحانه عمومی را به عنوان تنها راه باقیمانده در شرایط دست زدن آمریکا به کودتای نظامی ارزیابی می‌کرد.
 

هجرت امام خمینی از عراق به پاریس

[ویرایش]

در دیدار وزرای خارجه ایران و عراق در نیویورک تصمیم به اخراج امام خمینی از عراق گرفته شد. روز دوم مهر ۱۳۵۷ منزل‌امام در نجف بوسیله قوای بعثی محاصره گردید انعکاس ‌این خبر با خشم گسترده مسلمانان در ایران، عراق و دیگر کشورها مواجه شد.
روز ۱۲ مهر؛ امام خمینی نجف را به قصد مرز کویت ترک گفت. دولت کویت با اشاره رژیم‌ایران از ورود‌امام به‌این کشور جلوگیری کرد. قبلا صحبت از هجرت امام به لبنان و یا سوریه بود‌اما ایشان پس از مشورت با فرزندشان (حجه الاسلام حاج سید احمد خمینی) تصمیم به هجرت به پاریس گرفت. در روز ۱۴ مهر ایشان وارد پاریس شدند.
و دو روز بعد در منزل یکی از ایرانیان در نوفل لوشاتو (حومه پاریس) مستقر شدند. مامورین کاخ الیزه نظر رئیس جمهور فرانسه را مبنی بر اجتناب از هرگونه فعالیت سیاسی به امام ابلاغ کردند. ‌ایشان نیز در واکنشی تند تصریح کرده بود که‌اینگونه محدودیتها خلاف ادعای دمکراسی است و اگر او ناگزیر شود تا از‌این فرودگاه به آن فرودگاه و از‌این کشور به آن کشور برود باز دست از هدفهایش نخواهد کشید.
امام خمینی در دیماه ۵۷ شورای انقلاب را تکشیل داد. شاه نیز پس از تشکیل شورای سلطنت و اخذ رای اعتماد برای کابینه بختیار در روز ۲۶ دیماه از کشور فرار کرد. خبر در شهر تهران و سپس ایران پیچید و مردم در خیابانها به جشن و پایکوبی پرداختند.
 

بازگشت امام خمینی به ایران

[ویرایش]

اوایل بهمن ۵۷ خبر تصمیم امام در بازگشت به کشور منتشر شد. هر کس که می‌شنید اشک شوق فرو می‌ریخت. مردم ۱۴ سال انتظار کشیده بودند. اما در عین حال مردم و دوستان امام نگران جان ایشان بودند چرا که هنوز دولت دست نشانده شاه سر پا و حکومت نظامی بر قرار بود. اما امام خمینی تصمیم خویش را گرفته و طی پیامهایی به مردم ایران گفته بود می‌خواهد در‌این روزها سرنوشت ساز و خطیر در کنار مردمش باشد. دولت بختیار با هماهنگی ژنرال هایزر فرودگاههای کشور را به روی پروازهای خارجی بست.
دولت بختیار پس از چند روز تاب مقاومت نیاورد و ناگزیر از پذیرفتن خواست ملت شد. سرانجام امام خمینی بامداد ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ پس از ۱۴ سال دوری از وطن وارد کشور شد. استقبال بی سابقه مردم‌ایران چنان عظیم و غیر قابل انکار بود که خبرگزاریهای غربی نیز ناگزیر از اعتراف شده و مستقبلین را ۴ تا ۶ میلیون نفر برآورد کردند.
 

رحلت امام خمینی

[ویرایش]

امام خمینی هدفها و آرمانها و هر آنچه را که می بایست ابلاغ کند؛ گفته بود و در عمل نیز تمام هستیش را برای تحقق همان هدفها بکار گرفته بود. اینک در آستانه نیمه خرداد سال ۱۳۶۸ خود را آماده ملاقات عزیزی می‌کرد که تمام عمرش را برای جلب رضای او صرف کرده بود و قامتش جز در برابر او؛ در مقابل هیچ قدرتی خم نشده؛ و چشمانش جز برای او گریه نکرده بود. سروده‌های عارفانه اش همه حاکی از درد فراق و بیان عطش لحظه وصال محبوب بود. و اینک‌این لحظه شکوهمند برای او؛ و جانکاه و تحمل ناپذیر برای پیروانش؛ فرا می رسید. او خود در وصیتنامه اش نوشته است : با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل خدا از خدمت خواهران و برادران مرخص و به سوی جایگاه ابدی سفر می‌کنم و به دعای خیر شما احتیاج مبرم دارم و از خدای رحمن و رحیم می‌خواهم که عذرم را در کوتاهی خدمت و قصور و تقصیر بپذیرد و از ملت‌امیدوارم که عذرم را در کوتاهی‌ها و قصور و تقصیرها بپذیرند و با قدرت و تصمیم و اراده به پیش بروند.
شگفت آنکه امام خمینی در یکی از غزلیاتش که چند سال قبل از رحلت سروده است :
انتظار فرج از نیمه خرداد کشم سالها می‌گذرد حادثه‌ها می‌آید
ساعت ۲۰/ ۲۲ بعداز ظهر روز شنبه سیزدهم خرداد ماه سال ۱۳۶۸ لحظه وصال بود. قلبی از کار ایستاد که میلیونها قلب را به نور خدا و معنویت احیا کرده بود. به وسیله دوربین مخفی‌ای که توسط دوستان‌امام در بیمارستان نصب شده بود روزهای بیماری و جریان عمل و لحظه لقای حق ضبط شده است. وقتی که گوشه‌هایی از حالات معنوی و آرامش امام در‌این‌ایام از تلویزیون پخش شد غوغایی در دلها بر افکند که وصف آن جز با بودن در آن فضا ممکن نیست. لبها دائما به ذکر خدا در حرکت بود.
در آخرین شب زندگی و در حالی که چند عمل جراحی سخت و طولانی در سن ۸۷ سالگی تحمل کرده بود و در حالیکه چندین سرم به دستهای مبارکش وصل بود نافله شب می‌خواند و قرآن تلاوت می کرد. در ساعات آخر؛ طمانینه و آرامشی ملکوتی داشت و مرتبا شهادت به وحدانیت خدا و رسالت پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم را زمزمه می کرد و با چنین حالتی بود که روحش به ملکوت اعلی پرواز کرد. وقتی که خبر رحلت‌امام منتشر شد؛ گویی زلزله‌ای عظیم رخ داده است؛ بغضها ترکید و سرتاسر ایران و همه کانونهایی که در جهان با نام و پیام امام خمینی آشنا بودند یکپارچه گریستند و بر سر و سینه زدند. هیچ قلم و بیانی قادر نیست ابعاد حادثه را و امواج احساسات غیر قابل کنترل مردم را در آن روزها توصیف کند.
مردم‌ایران و مسلمانان انقلابی؛ حق داشتند این چنین ضجه کنند و صحنه‌هایی پدید آورند که در تاریخ نمونه‌ای بدین حجم و عظمت برای آن سراغ نداریم. آنان کسی را از دست داده بودند که عزت پایمال شده شان را باز گردانده بود؛ دست شاهان ستمگر ودستهای غارتگران آمریکایی و غربی را از سرزمینشان کوتاه کرده بود؛ اسلام را احیا کرده بود؛ مسلمین را عزت بخشیده بود؛ جمهوری اسلامی را بر پا کرده بود؛ رو در روی همه قدرتهای جهنمی و شیطانی دنیا ایستاده بود و ده سال در برابر صدها توطئه براندازی و طرح کودتا و آشوب و فتنه داخلی و خارجی مقاومت کرده بود و ۸ سال دفاعی را فرماندهی کرده بود که در جبهه مقابلش دشمنی قرار داشت که آشکارا از سوی هر دو قدرت بزرگ شرق و غرب حمایت همه جانبه می شد. مردم؛ رهبر محبوب و مرجع دینی خود و منادی اسلام راستین را از دست داده بودند.
شاید کسانی که قادر به درک و هضم‌این مفاهیم نیستند؛ اگر حالات مردم را در فیلمهای مراسم تودیع و تشییع و خاکسپاری پیکر مطهر امام خمینی مشاهده کنند و خبر مرگ دهها تن که در مقابل سنگینی ‌این حادثه تاب تحمل نیاورده و قلبشان از کار ایستاده بود را بشنوند و پیکرهایی که یکی پس از دیگری از شدت تاثر بیهوش شده؛ بر روی دستها در‌امواج جمعیت به سوی درمانگاهها روانه می‌شدند را در فیلمها و عکسها ببینند، در تفسیر‌این واقعیتها درمانده شوند.
‌اما آنانکه عشق را می شناسند و تجربه کرده اند، مشکلی نخواهند داشت. حقیقتا مردم ایران عاشق امام خمینی بودند و چه شعار زیبا و گویایی در سالگرد رحلتش انتخاب کرده بودند که:
عشق به خمینی عشق به همه خوبیهاست.
روز چهاردهم خرداد ۱۳۶۸؛ مجلس خبرگان رهبری تشکیل گردید و پس از قرائت وصیتنامه‌امام خمینی توسط حضرت آیه الله خامنه‌ای که دو ساعت و نیم طول کشید؛ بحث و تبادل نظر برای تعیین جانشینی امام خمینی و رهبر انقلاب اسلامی آغاز شد و پس از چندین ساعت سرانجام حضرت آیه الله خامنه‌ای (رئیس جمهور وقت) که خود از شاگردان ‌امام خمینی سلام‌الله‌علیه و از چهره‌های درخشان انقلاب اسلامی و از یاوران قیام ۱۵ خرداد بود و در تمام دوران نهضت‌امام درهمه فراز و نشیبها در جمع دیگر یاوران انقلاب جانبازی کرده بود؛ به اتفاق آرا برای‌این رسالت خطیر برگزیده شد. سالها بود که غربیها و عوامل تحت حمایتشان در داخل کشور که از شکست دادن ‌امام مایوس شده بودند وعده زمان مرگ‌امام را می‌دادند.
اما هوشمندی ملت ایران و انتخاب سریع و شایسته خبرگان و حمایت فرزندان و پیروان‌امام همه امیدهای ضد انقلاب را بر باد دادند و نه تنها رحلت‌امام پایان راه او نبود بلکه در واقع عصر امام خمینی در پهنه‌ای وسیعتر از گذشته آغاز شده بود. مگر اندیشه و خوبی و معنویت و حقیقت می‌میرد؟ روز و شب پانزدهم خرداد ۶۸ میلونها نفر از مردم تهران و سوگوارانی که از شهرها و روستاها آمده بودند؛ در محل مصلای بزرگ تهران اجتماع کردند تا برای آخرین بار با پیکر مطهر مردی که با قیامش قامت خمیده ارزشها و کرامتها را در عصر سیاه ستم استوار کرده و در دنیا نهضتی از خدا خواهی و باز گشت به فطرت انسانی آغاز کرده بود؛ وداع کنند.
هیچ اثری از تشریفات بی روح مرسوم در مراسم رسمی نبود. همه چیز، بسیجی و مردمی وعاشقانه بود. پیکر پاک و سبز پوش‌امام بر بالای بلندی و در حلقه میلیونها نفر از جمعیت ماتم زده چون نگینی می‌درخشید. هر کس به زبان خویش با امامش زمزمه می‌کرد و اشک می ریخت. سرتاسر‌اتوبان و راههای منتهی به مصلی مملو از جمیعت سیاهپوش بود.
پرچمهای عزا بر در و دیورا شهر آویخته و آوای قرآن از تمام مساجد و مراکز و ادارات و منازل به گوش می رسید. شب که فرا رسید هزاران شمع بیاد مشعلی که‌امام افروخته است؛ در بیابان مصلی و تپه های اطراف آن روشن شد. خانواده های داغدار گرداگرد شمعها نشسته و چشمانشان بر بلندای نورانی دوخته شده بود.
فریاد یا حسین بسیجیان که احساس یتیمی می کردند و بر سر و سینه می زدند فضا را عاشورایی کرده بود. باور اینکه دیگر صدای دلنشین امام خمینی را در حسینیه جماران نخواهند شنید؛ طاقتها را برده بود. مردم شب را در کنار پیکر‌امام به صبح رسانیدند. در نخستین ساعت بامداد شانزدهم خرداد؛ میلیونها تن به امامت آیه الله العظمی گلپایگانی رحمة‌الله‌علیه با چشمانی اشکبار برپیکر امام نماز گزاردند.
انبوهی جمعیت و شکوه حماسه حضور مردم در روز ورود امام خمینی به کشور در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ و تکرار گسترده تر‌این حماسه در مراسم تشییع پیکر امام؛ از شگفتیهای تاریخ است. خبرگزاریهای رسمی جهانی جمعیت استقبال کننده را در سال ۱۳۵۷ تا ۶ میلیون نفر و جمعیت حاضر در مراسم تشییع را تا ۹ میلیون نفر تخمین زدند و‌این در حالی بود که طی دوران ۱۱ ساله حکومت امام خمینی به واسطه اتحاد کشورهای غربی و شرقی در دشمنی با انقلاب و تحمیل جنگ ۸ ساله و صدها توطئه دیگر آنان؛ مردم‌ایران سختیها و مشکلات فراوانی را تحمل کرده و عزیزان بی شماری را در‌این راه از دست داده بودند و طبعا می بایست بتدریج خسته و دلسرد شده باشند‌اما هرگز این چنین نشد. نسل پرورش یافته در مکتب الهی امام خمینی به‌این فرموده امام‌ایمان کامل داشت که : در جهان حجم تحمل زحمتها و رنجها و فداکاریها و جان نثاریها ومحرومیتها مناسب حجم بزرگی مقصود و ارزشمندی وعلو رتبه آن است پس از آنکه مراسم تدفین به علت شدت احساسات عزاداران‌امکان ادامه نیافت؛ طی اطلاعیه‌های مکرر از رادیو اعلام شد که مردم به خانه هایشان بازگردند؛ مراسم به بعد موکول شده و زمان آن بعدا اعلام شد. برای مسئولین تردیدی نبود که هر چه زمان بگذرد صدها هزار تن از علاقه مندان دیگر‌امام که از شهرهای دور راهی تهران شده‌اند نیز بر جمعیت تشییع کننده افزوده خواهد شد؛ ناگزیر در بعدازظهر همان روز مراسم تدفین با همان احساسات و به دشواری انجام شد که گوشه هایی از این مراسم بوسیله خبرنگاران به جهان مخابره شد و بدین سان رحلت امام خمینی نیز همچون حیاتش منشاَ بیداری و نهضتی دوباره شد و راه و یادش جاودانه گردید چرا که او حقیقت بود و حقیقت همیشه زنده است و فناناپذیر.
 

استادان

[ویرایش]

آقا میرزا محمود افتخار العلماء
میرزا رضا نجفی خمینی
آقا شیخ علی محمد بروجردی
آقا شیخ محمد گلپایگانی
آقا عباس اراکی
سید محمد تقی خوانساری
سید علی یثربی کاشانی
شیخ عبدالکریم حائری
سید ابوالحسن رفیعی قزوینی
میرزا علی اکبری حکمی یزدی
محمد رضا مسجدشاهی اصفهانی
میرزا جواد ملکی تبریزی
آقا میرزا علی شاه آبادی
و....
 

شاگردان

[ویرایش]

حضرت آیت‌الله‌العظمی سیدعلی خامنه‌ای
آیت الله شهید مطهری
آیت الله بهشتی
آیت الله فاضل لنکرانی
آیت الله سبحانی
آیت الله مکارم شیرازی
آیت الله جوادی آملی
و دیگران.
 

تألیفات

[ویرایش]

تحریر الوسیله
چهل حدیث
طلب و اراده
رسائل
تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس
مصباح الهدایه الی الخلافه و الولایه
سر الصلاه
کشف الاسرار
انوار الهدایه فی التعلیقه علی الکفایه
مناهج الوصول الی علم الاصول
رساله فی الطلب و الاراده
کتاب الطهاره
مکاسب محرمه
کتاب البیع
ولایت فقیه یا حکومت اسلامی
و ...
 

خاطراتی از امام

[ویرایش]

سخن گفتن از همۀ ابعاد وجود "امام خمینی" «قدس سره شریف» در یک مقالۀ مختصر، آسان نیست. با توجه به روز میلاد بانوی آفتاب و تولد ایشان، اکنون به ذکر خاطراتی از آن انسان والامقام می‌پردازیم:
 

← شوخی و مزاح با خانواده


یکی از مستخدمان حضرت امام (رحمة‌الله‌علیه) می‌گوید: «بعد از ظهرها که می‌شد، خانوادۀ امام، نوه‌ها، دخترها و عروس ایشان می‌آمدند و دور معظم له می‌نشستند و چنان با امام گرم می‌گرفتند و شوخی و مزاح می‌کردند که تصور چنین حالتی برای یک رهبر سیاسی، با آن همه گرفتاری، شاید غیر ممکن می‌نمود». 

[۹]

 

← سفر به سوریه


یکی از نوه‌های امام به نام "مسیح" از جبهه برگشته و خدمت پدربزرگ رسیده بود؛ امام برای شوخی، به او گفتند: «تو شهید نشدی که بنیاد شهید ما را یک سفر به سوریه بفرستد؟!»

[۱۰]

 

← تبسم همیشگی


یکی از نوه‌های حضرت امام می‌گفت: «معمولاً اوقات استراحت امام نزد ایشان می‌رفتم. گاهی اوقات قبل از نماز مغرب و عشا و گاهی بعد از اخبار و گاهی هم صبح‌ها قبل از رفتن به مدرسه. وقتی وارد اتاق ایشان می‌شدم، احساس می‌کردم امام سراپا غرق در شادی شده‌اند و با لبخندی جواب سلام مرا می‌دهند. این لبخند شیرین آقا، هیچ‌گاه فراموشم نخواهد شد؛ البته امام در هنگام دیدار با نزدیکان خویش، همین‌گونه عمل می‌کردند و هیچ تفاوتی در ابراز علاقه‌شان دیده نمی‌شد. 

[۱۱]

 

پانویس

[ویرایش]
 
۱.↑ حائری، علی و همکاران، روزشمار قمری، ص۱۷۰، اول، مرکز پژوهش‌های اسلامی صدا و سیما، ۱۳۸۱ ش.
۲.↑ فردی، امیرحسین، امام خمینی، ص۱۱ ۱۳، چهارم، تهران، وزارت آموزشی و پرورشی، ۱۳۸۰ ش.
۳.↑ فردی، امیرحسین، امام خمینی، ص۷، چهارم، تهران، وزارت آموزشی و پرورشی، ۱۳۸۰ ش.
۴.↑ فردی، امیرحسین، امام خمینی، ص۱۳، چهارم، تهران، وزارت آموزشی و پرورشی، ۱۳۸۰ ش.
۵.↑ فردی، امیرحسین، امام خمینی، ص۱۴، چهارم، تهران، وزارت آموزشی و پرورشی، ۱۳۸۰ ش.
۶.↑ گرجی، ابوالقاسم، تاریخ فقه و فقها، ص۲۸۹، دوم، تهران، سمت، ۱۳۷۷ ش.
۷.↑ فردی، امیرحسین، امام خمینی، ص۱۶، چهارم، تهران، وزارت آموزشی و پرورشی، ۱۳۸۰ ش.
۸.↑ حائری، علی و همکاران، روزشمار شمسی، ص۲۱۶، مرکز پژوهش‌های اسلامی صدا و سیما، اول، ۱۳۸۲ ش.
۹.↑ لقمانی، احمد، خنده، شوخی، شادمانی، ص۶۴، اول، سابقون، ۱۳۸۰ ش.
۱۰.↑ رجایی، غلام‌علی، برداشت‌هایی از سیرۀ امام خمینی (رحمة‌الله‌علیه)، ج۱، ص۳۵، پنجم، ۱۳۸۴ ش.
۱۱.↑ لقمانی، احمد، خنده، شوخی، شادمانی، ص۶۹، اول، سابقون، ۱۳۸۰ ش.
 

منبع

[ویرایش]
سایت اندیشه قم    
سایت مقام معظم رهبری.    
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «امام خمینی».    

 

رده‌های این صفحه : تراجم | رهبر انقلاب اسلامی ایران | علمای شیعه | علمای قرن چهاردهم | فقهای شیعه | مراجع تقلید | مقالات اندیشه قم | مقالات پژوهه




 

    پیشرفته‌ 


    جعبه‌ابزار

     

    • سیاست و ضوابط: تلاش ویکی‌فقه تدوین دانشنامه‌ایی در حوزه علوم اسلامی است. یکی از سیاست‌های اصلی آن رعایت احترام به صاحبان نظریه است. اتقان و مستند بودن مطالب یکی دیگر از سیاست‌هاست که در نگارش مطالب باید رعایت شود. تدوین مطالب توسط طلاب قم، مشهد، نجف و سایر حوزه‌های علمیه با رعایت اتقان و استناد، انجام می‌شود.
    + نوشته شده در  شنبه نهم فروردین ۱۳۹۹ساعت 12:10  توسط hasan gholami  | 

    ویروس جدید کرونا (COVID-19) – پرسشهای رایج

    در این صفحه

    1.  در باره ویروس جدید کرونا (COVID-19)

      1.  ویروسهای کرونا چیستند؟

      2.  ویروس COVID-19 چیست؟

      3.  ویروس چگونه پخش می‌شود؟

      4.   COVID-19 تا چه مدت روی سطوح باقی می‌ماند؟

      5.  عوارض آن چیستند؟

      6.   من به کشور چین یا ایران سفر کرده‌ام. چه کار باید بکنم؟

      7.   من به یکی از کشورهایی که در خطر COVID-19 است سفر کرده‌ام. چه کار باید بکنم؟

      8. عفونت COVID-19 چه مدت طول می‌کشد؟

      9.  اگر مدیکر نداشته باشم چه می‌شود؟

      10. COVID-19 چگونه تشخیص داده می‌شود؟

      11.   اگر با کسی که COVID-19 دارد تماس پیدا کردم چه کار باید بکنم؟

      12.  چه کسی در خطر است؟

      13. چگونه می‌شود از آن پیشگیری کرد؟

      14.  آیا درمان یا واکسن برای آن وجود دارد؟

      15.  آیا به دکتر من به اطلاع داده شده است؟

      16. اگر نتوانم با دکترم صحبت کنم چه می‌شود؟

      17.   چگونه می‌توانم برای COVID-19 آزمایش بدهم؟

      18.  برای ویروسهای دیگر کرونا چگونه آزمایش می‌شود؟

      19.   آیا مردم NSW در خطرند؟

      20.   چه ترتیباتی برای چک کردن مردم در فرودگاهها وجود د ارد؟

      21.   چه ترتیباتی برای چک کردن افرادی که از بنادر دریایی وارد می‌شوند وجود دارد؟

      22.  استرالیایی‌هایی که در کشتی‌های مسافر بری هستند

      23.    پاسخ بهداشت عمومی به COVID-19 چیست؟

    2. محافظت در مقابل COVID-19

      1. چگونه می‌توانم از خودم / خانواده‌ام محافظت کنم؟

      2.  آیا ماسک صورت در مقابل COVID-19 محافظت می‌کند؟ کدام ماسک صورت؟

      3.  آیا به اندازه کافی ماسک صورت در NSW هست؟

      4.  وسایل و اثاثیه بیمارستان چگونه تمیز می‌شود که در مقابل COVID-19 محافظت کند؟

      5.  آیا رفتن به بیمارستانی که یک مورد COVID-19 در آن است برای من امن است؟

      6.  از کجا بدانیم کسانی که COVID-19 داشته‌اند دیگر عفونی نیستند؟

    3. کار، دانشگاه، مدرسه و ترتیبات رفت و آمد

      1.  من سفری برای تعطیلات / کار در پیش دارم. آیا باید سفرم را کنسل کنم؟

      2. آیا فرزندم می‌تواند به مدرسه برود؟

      3.  آیا برای کار، مدرسه، دانشگاه یا موقعیت‌های دیگر به یک گواهی پزشکی نیاز دارم؟

      4. آیا اگر از تعطیلات در چین یا ایران برگشته‌ام باید خودم را قرنطینه کنم؟

      5.  اگر نگران باشم که COVID-19 دارم، آیا می‌توانم آزمایش بشوم؟

      6. محل کارم به من می‌گوید چون اخیراً مسافرت کرده‌ام باید برای COVID-19 آزمایش شوم – چه کار باید بکنم؟

    4.  قرنطینه در خانه

    5.   اگر قرنطینه شوم آیا باید از سایر افراد در خانه‌ام جدا باشم؟

    6. یکی از اعضای خانوار من اخیراً از چین یا ایران برگشته و خودش را قرنطینه کرده است. من به چین یا ایران سفر نکردم و با هیچ کسی که عفونت COVID-19 دارد تماس نداشته‌ام. آیا من هم باید خودم را قرنطینه کنم؟

    7.    در مدتی که در خانه قرنطینه هستم چگونه می‌توانم مواد غذایی و داروهایم را تهیه کنم؟

    8.    وقتی کسی 14 روز قرنطینه را تمام کرده است، آیا باید به دکتر عمومی مراجعه کند؟

    9.  از کجا می‌توانم اطلاعات بیشتری به دست آورم؟

     

    در باره ویروس جدید کرونا (COVID-19)

    ویروسهای کرونا چیستند؟

    ویروسهای کرونا یک فامیل بزرگ ویروسند. بعضی از ویروسهای کرونا در انسان بیماری ایجاد می‌کنند و سایر آنها در حیواناتی مثل خفاشها، شترها، و گربه‌های زباد. ویروسهای کرونای انسان معمولاً بیماری ملایمی ایجاد می‌کنند، مثل سرما خوردگی ساده.

    به ندرت، ویروسهای کرونای حیوانی تکامل پیدا می‌کنند تا انسانها را عفونی کنند و بین انسانها پخش شوند و بیماریهای شدیدی را ایجاد کنند مثل Severe Acute Respiratory Syndrome (SARS) (سندروم تنفسی شدید) که در سال 2002 ظاهر شد و Middle East Respiratory Syndrome (MERS) (سندروم تنفسی خاور میانه) که در سال 2012 ظاهر شد.

    ویروس COVID-19 چیست؟

    COVID-19 یک گونه جدید ویروس کرونا است که قبلاً در انسان شناخته نشده بوده. این ویروس برای اولین بار در ووهان، استان هوبی در چین شناخته شد و در آنجا باعث شیوع وسیع و مداومی شده است. از آن پس بصورت وسیع تری در چین پخش شده و موارد آن در چندین کشور دیگر نیز دیده شده است. ویروس COVID-19 ارتباط نزدیکی با ویروس کرونای خفاش دارد.

    هنوز چیزهای زیادی هست که باید در باره نحوه شیوع COVID-19، شدت آن، و ویژگی‌های دیگر ویروس فرا گرفته شود؛ پژوهشهای اپیدمیولوژیک و بالینی در جریانند.

    شیوع عفونتهای جدید ویروس کرونا بین مردم همیشه باعث نگرانی بهداشت عمومی است. اوضاع به سرعت در حال تحول است.

    ویروس چگونه پخش می‌شود؟

    ویروسهای کرونای انسان از طریق قطره‌های آلوده که با سرفه یا عطسه پخش می‌شوند، یا تماس با دستها، سطوح یا اشیاء آلوده از کسی که ویروس کرونا دارد به دیگرانی که با او تماس نزدیک دارند منتقل می‌شوند.

    فاصله زمانی بین وقتی که یک نفر در معرض ویروس قرار می‌گیرد تا وقتی که عوارض برای اولین بار ظاهر می‌شوند معمولاً 5 تا 6 روز است، اگر چه می‌تواند از 2 تا 14 روز باشد. به این دلیل، از کسانی که احتمالاً با یک مورد تایید شده تماس داشته‌اند خواسته می‌شود که خودشان را برای 14 روز قرنطینه کنند.

    به نظر می‌رسد که بیشتر موارد COVID-19 از کسانی که عوارض داشته‌اند پخش می‌شود. تعداد کمی از افراد ممکن است قبل از ظهور عوارضشان عفونی بوده باشند.

    COVID-19 تا چه مدت روی سطوح باقی می‌ماند؟

    به گفته سازمان بهداشت جهانی، اطمینانی نیست که ویروسی که باعث COVID-19 می‌شود چه مدت روی سطوح زنده می‌ماند، ولی به نظر می‌رسد که مثل سایر ویروسهای کرونا عمل می‌کند. مطالعات (از جمله اطلاعات مقدماتی در باره ویروس COVID-19) نشان می‌دهد که ویروسهای کرونا ممکن است از چند ساعت تا چند روز روی سطوح باقی بمانند. این ممکن است در شرایط مختلف فرق کند (مثلاً نوع سطح، حرارت و رطوبت محیط).

    اگر فکر می‌کنید که سطحی آلوده است، آن را با یک ماده ضد عفونی کننده خانگی رایج تمیز کنید تا ویروس را بکشید و از خودتان و دیگران محافظت کنید. دست هاتان را با یک ژل ضد عفونی کننده الکلی تمیز کنید یا با آب و صابون بشویید. از زدن دست به چشمها، دهان و بینی تان اجتناب کنید.

    عوارض آن چیستند؟

    بیماران ممکن است تب، سرفه، آبریزش بینی، تنگی نفس و عوارض دیگری داشته باشند.

    در موارد شدید تر، عفونت می‌تواند باعث ذات‌الریه همراه با ناراحتی شدید و حاد تنفسی بشود.

    من به کشور چین وایران سفر کرده‌ام. چه کار باید بکنم؟

    اگر در کشور چین (به استثنای ماکائو و تایوان) بوده‌اید، از آنجا خارج شده یا در ترانزیت بوده‌اید، یا در روز اول مارچ 2020 یا بعد از آن به ایران سفر کرده یا در ترانزیت بوده‌اید، باید:

    • به مدت 14 روز از تاریخی که از چین یا ایران خارج شدید خودتان را از دیگران جدا کنید، و
    • مراقب ظهور عوارض در خودتان باشید.

    ​اگر تب یا عوارض تنفسی شدید در شما ظاهر شد لطفاً به دکترتان، بخش اورژانس محل یا healthdirect به شماره 222 022 1800 تلفن بزنید. به کسی که تلفن را جواب می‌دهد بگویید که کجا سفر کرده‌اید. مهم است که اگر عوارض دارید سر کار، مدرسه/دانشگاه/کودکستان، سالن ورزش یا اماکن عمومی نروید و نباید از وسایل نقلیه عمومی، تاکسی یا سرویسهای سواری مشترک استفاده کنید. اگر نیاز به مراقبت پزشکی دارید در هنگام حضور در مطب ماسک جراحی بپوشید.

    من به یکی از کشورهایی که در خطر COVID-19 است سفر کرده‌ام. چه کار باید بکنم؟

    باور بر این است که بیشترین خطر قرار داشتن در معرض COVID-19 برای کسانی است که در کشور چین یا ایران سفر کرده‌اند. کسانی که در یکی از کشورهای دیگر در خطر COVID-19 نامبرده در زیر بوده‌اند نیز در خطر قرار داشتن در معرض COVID-19 به حساب می‌آیند:

    • کامبوج
    • هنگ کنگ
    • اندونزی
    • ایتالیا
    • ژاپن
    • تایلند
    • سنگاپور
    • کره جنوبی

    اگر در 14 روز گذشته به هر یک از کشورهای بالا که در خطر COVID-19 هستند سفر کرده‌اید (از جمله ترانزیت) باید مراقب ظهور عوارض باشید، از جامعه فاصله بگیرید – از جاهای پر جمعیت و گردهم آیی‌های کوچک در فضاهای مسدود اجتناب کنید، و وقتی در اماکن عمومی هستید 1.5 متر بین خودتان و دیگران فاصله بگذارید.

    اگر عوارض ظاهر شد باید بلافاصله خودتان را از دیگران جدا کنید و مراقبت پزشکی بگیرید. لطفاً به دکترتان، بخش اورژانس محل یا healthdirect به شماره 222 022 1800 تلفن بزنید. به کسی که تلفن را جواب می‌دهد بگویید که کجا سفر کرده‌اید. مهم است که اگر عوارض دارید سر کار، مدرسه/دانشگاه/کودکستان، سالن ورزش یا اماکن عمومی نروید و نباید از وسایل نقلیه عمومی، تاکسی یا سرویسهای سواری مشترک استفاده کنید. اگر نیاز به مراقبت پزشکی دارید در هنگام حضور در مطب ماسک جراحی بپوشید.

     عفونت COVID-19 چه مدت طول می‌کشد؟

    مدت عفونت بین افراد مختلف فرق می‌کند. عوارض ملایم در یک شخص سالم ممکن است در ظرف چند روز رفع شود. مشابه با آنفلوآنزا، برای کسی که مسایل بهداشتی دیگری مانند یک بیماری تنفسی دارد، بهبودی ممکن است هفته‌ها طول بکشد و در موارد شدید می‌تواند بالقوه کشنده باشد.

    اگر مدیکر نداشته باشم چه می‌شود؟

    بیشتر کسانی که واجد شرایط برای مدیکر نیستند بیمه بهداشتی یا بیمه مسافرت دارند. برای کسانی که پوشش بیمه کافی ندارند، اداره بهداشت NSW از این هزینه‌ها چشم پوشی می‌کند. این شامل چشم پوشی از هزینه و روش دریافت بدهی برای انتقال با آمبولانس برای کسانی است که مشکوک به داشتن عفونت COVID-19 هستند و برای ارزیابی به تسهیلات بهداشت NSW برده می‌شوند.

    این ترتیبات برای حتمی کردن این است که مسایل پرداخت پول برای خارجی‌هایی که عوارض تنفسی دارند و خواستار راهنمایی پزشکی زود هنگام هستند مانعی نباشد.

    [برگشت به بالا]

    COVID-19 ] چگونه تشخیص داده می‌شود؟

    عفونت COVID-19 با پیدا کردن شواهد ویروس در نمونه‌های تنفسی مثل سواب از پشت بینی و حلق یا مایع از شش‌ها تشخیص داده می‌شود. آزمایش برای COVID-19 در آزمایشگاههای بهداشت عمومی انجام می‌شود.

    اگر با کسی که COVID-19 دارد تماس پیدا کردم چه کار باید بکنم؟

    اگر شما بعنوان کسی شناخته شوید که با شخصی تماس داشته که عفونت COVID-19 او در استرالیا تایید شده است، واحد بهداشت عمومی محلی با شما برای راهنمایی تماس خواهد گرفت. شما باید خودتان را در خانه برای 14 روز بعد از تماس با شخص آلوده قرنطینه کنید و سلامت خود را تحت نظر بگیرید و اگر عوارض ظاهر شد آن را گزارش بدهید.

    انتقال شخص به شخص ویروسهای کرونا عموماً بین کسانی صورت می‌گیرد که با هم   تماس نزدیک داشته‌اند. طرف تماس نزدیک معمولاً کسی است که با یک شخص عفونی حد اقل 15 دقیقه رو در رو بوده‌ یا برای حد اقل 2 ساعت با او در یک محیط بسته بوده است. واحد بهداشت عمومی با کسانی که طرف تماس نزدیک بیماران COVID-19 بوده‌اند در تماس خواهد بود. اگر عوارض ظاهر شدند، آن طرفهای تماس باید به واحد بهداشت محلی تلفن بزنند و عوارض را گزارش بدهند.

    اگر تماس شما با آن شخص کمتر از این بوده، خطر عفونت در شما خیلی کمتر است. اما بعنوان یک احتیاط، شما باید هنوز سلامتی تان را برای 14 روز بعد از آخرین باری که با شخص عفونی بودید تحت نظر بگیرید.  اگر عوارض در شما ظاهر شد، از جمله تب و/یا علائم تنفسی لطفاً به یک دکتر یا healthdirect، شماره 222 022 1800 تلفن بزنید. به دکترتان بگویید که با کسی تماس داشته‌اید که COVID-19 دارد. دکتر ممکن است به شما بگوید که به نزدیک ترین بخش اورژانس بروید. اگر اینطور بود، قبل از رفتن به آنجا تلفن بزنید.

    اطلاعات بیشتری در مورد قرنطینه در خانه برای این افراد موجود است:

     بهداشت ساده را از این طریق رعایت کنید:

    • مطمئن شوید که حد اقل برای 20 ثانیه با آب و صابون دستهایتان را کاملاً تمیز کنید یا از ژل ضد عفونی کننده الکلی استفاده کنید
    • وقتی سرفه یا عطسه می‌کنید بینی و دهانتان را با دستمال کاغذی یا آرنج تا شده خود بپوشانید

    چه کسی در خطر است؟

    کسانی که:

    • با شخصی که COVID-19 دارد تماس داشته‌اند
    • در 14 روز گذشته از کشور چین (به استثنای ماکائو یا تایوان) دیدن کرده‌اند یا در ترانزیت بوده‌اند
    • در 14 روز گذشته در ایران بوده یا در ترانزیت بوده‌اند
    • در 14 روز گذشته از کشور دیگری که در خطر COVID-19 است دیدن کرده‌اند

    افراد مبتلا به بیماری‌های اساسی که آنها را بیشتر در خطر ابتلا به بیماری‌های تنفسی قرار می‌دهد، از جمله کسانی که به بیماری قند، بیماری مزمن شش، نارسایی کلیه مبتلا هستند، کسانی که سیستم ایمنی سرکوب شده دارند و اشخاص مسن تر بیشتر در خطر بیماری شدید هستند.

    چگونه می‌شود از آن پیشگیری کرد؟

    • دستهایتان را برای 20 ثانیه با آب و صابون یا ژل ضد عفونی کننده الکلی تمیز کنید.
    • وقتی سرفه یا عطسه می‌کنید بینی و دهانتان را با دستمال کاغذی یا آرنج تا شده خود بپوشانید.
    • از تماس نزدیک با هر کسی که عوارض شبیه سرماخوردگی یا آنفلوآنزا دارد اجتناب کنید.
    • اتیکت سرفه را رعایت کنید (از سایرین دور شوید، سرفه و عطسه را با دستمال کاغذی یا لباس بپوشانید) و دستهایتان را تمیز کنید.
    • کسانی که به آسیا سفر می‌کنند نباید به بازار پرندگان و حیوانات بروند، از جمله بازارهای "خیس".

    آیا درمان یا واکسن برای آن وجود دارد؟

    هیچ واکسنی برای محافظت در مقابل COVID-19 وجود ندارد.

    هیچ درمان بخصوصی برای COVID-19 وجود ندارد. تشخیص زود هنگام و مراقبت‌های حمایتی عمومی مهم است. در بیشتر اوقات عوارض بخودی خود رفع می‌شوند. کسانی که بیماری شدید با مشکلات پیچیده دارند می‌توانند در بیمارستان تحت مراقبت باشند.

    آیا به دکتر من اطلاع داده شده است؟

    کارکنان بهداشت در بخشهای اورژانس بیمارستانهای دولتی NSW و همینطور دکتر های عمومی در جامعه در مورد عوارض و اقدام برای پیشگیری از شیوع COVID-19 از طریق اقدامات دقیق کنترل عفونت راهنمایی دریافت کرده‌اند.

    اگر نتوانم با دکترم صحبت کنم چه می‌شود؟

    اگر جویای راهنمایی پزشکی هستید و دکتر عمومی تان نمی‌تواند با شما صحبت کند، می‌توانید به healthdirect شماره 222 022 1800 تلفن بزنید. آنها خواهند توانست در مورد عوارضتان و تاریخچه سفرتان با شما صحبت کنند تا تصمیم گرفته شود که آزمایش برای COVID-19 توصیه شود یا نه.

    چگونه می‌توانم برای COVID-19 آزمایش بدهم؟

    آزمایش می‌تواند توسط دکتر عمومی شما یا در یک بخش اورژانس بیمارستان تجویز شود.

    برای ویروسهای دیگر کرونا چگونه آزمایش می‌شود؟

    COVID-19 یک ویروس کرونای منحصر به فرد است، ولی ویروسهای کرونای دیگری هستند که سالها در سراسر جهان، از جمله استرالیا مردم را آلوده کرده‌اند. اگربا یک عفونت تنفسی بیمار هستید (مثلاً سرفه، آبریزش بینی، گلودرد یا تب دارید)، دکتر ممکن است یک سواب از پشت بینی یا حلق تجویز کند. آزمایشگاههای زیادی سواب را برای چند ویروس مختلف آزمایش می‌کنند. نام این آزمایش پانل تنفسی ویروسی مالتیپلکس است که اغلب شامل آزمایش برای این انواع دیگر ویروس کرونا می‌باشد. این آزمایشها در حال حاضر برای COVID-19 تست نمی‌کنند و نشان نمی‌دهند که این ویروس وجود دارد یا نه.

    [برگشت به بالا]

    آیا مردم NSW در خطرند؟

    ویروس جدید کرونا (COVID-19) اول در ووهان، استان هوبی در چین شناخته شد و در آنجا باعث شیوع وسیع و مداومی شده است. از آن پس بصورت وسیع تری در چین، ایران و  چند کشور دیگر پخش شده است.

    اداره بهداشت NSW برای یافتن موارد، تشخیص، و ردیابی طرفهای تماس در بیماری‌های عفونی با عواقب شدید (مثل آنلوآنزای همه گیر، SARS، MERS، و عفونتهای نوظهور)، اگر در NSW رخ دهند، انواع روشها را ایجاد و تمرین کرده است. این روشها هم اکنون برای شناسایی طرفهای تماس در هر مورد تایید شده COVID-19 در NSW به کار برده می‌شوند.

    چه ترتیباتی برای چک کردن مردم در فرودگاهها وجود دارد؟

    دولت استرالیا اقدامات محافظتی را در همه فرودگاههای بین‌المللی به اجرا در آورده است. برای آخرین راهنمایی از دولت استرالیا لطفاً سایت اداره بهداشت – ویروس کرونا (COVID-19) را ببینید.

    چه ترتیباتی برای چک کردن افرادی که از بنادر دریایی وارد می‌شوند وجود دارد؟

    برای هر کشتی مسافر بری که از خارج به NSW وارد می‌شود، یک هیئت متخصص اداره بهداشت NSW بر اساس بنادری که به آن رفته بوده، اینکه آیا مسافران و کارکنان آن در خطر بودن در معرض COVID-19 هستند یا نه، اینکه آیا دکتر کشتی شیوع یک بیماری تنفسی در کشتی را شناسایی کرده است یا نه، و نتایج آزمایشهایی که در کشتی انجام شده ارزیابی خطر را انجام می‌دهد.

    بعد از این ارزیابی خطر، ارزیابی‌های دیگری ممکن است پس از پهلو گرفتن کشتی انجام شود، شامل چک کردن کسانی که تب یا عوارض تنفسی دارند یا در خطر قرار داشتن در معرض COVID-19 هستند و آزمایش کردن آنها برای عفونتهای تنفسی، از جمله COVID-19. از آنجا که برای همه عفونتها، از جمله COVID-19 یک مدت نهفتگی (قبل از ظهور عوارض و مثبت شدن نتایج آزمایشات) وجود دارد، غربالگری افراد برای این بیماری بی نقص نیست و فقط یک بخش ارزیابی است.

    تعداد مسافران کشتی‌های مسافر بری زیاد است (اغلب هزارها)، خیلی از آنها مسن تر هستند و بیماری‌های مزمن دارند. عفونتهای تنفسی (بدون ارتباط با COVID-19) بین مسافران و کارکنان کشتی‌های مسافر بری رایج است. کشتی‌های مسافر بری مسئولند و خط مشی‌هایی برای پیشگیری و مدیریت کردن شیوع بیماری در کشتی دارند.

    استرالیایی‌هایی که در کشتی‌های مسافر بری هستند

    شیوع COVID-19 در کشتی دایاموند پرینسس که در ژاپن پهلو گرفته بود رخ داد. با اینکه گزارشات اولیه حاکی از آن بود که یک نفر در کشتی وستردام در کامبوج آلوده شده، عفونت تایید نشده است.

    اگر در باره یک نفر در کشتی دایاموند پرینسس نگران هستید لطفاً به  خط اضطراری کنسولی  DFAT تلفن بزنید.

    برای آگاهی بیشتر  وبسایت ویروس کرونای جدید اداره بهداشت استرالیا را ببینید.

    پاسخ بهداشت عمومی به COVID-19 چیست؟

    تحت قانون بهداشت عمومی NSW مصوبه 2010، آلودگی به COVID-19 یک وضعیت قابل گزارش است، بنا بر این دکترها و آزمایشگاههای پاتولوژی ملزم هستند همه افرادی را که آلودگی آنها تایید شده یا مشکوک است به اداره بهداشت NSW اطلاع بدهند.

    کارمندان واحد بهداشت عمومی همه موارد را بررسی می‌کنند تا ببینند آلودگی چگونه رخ داده است، افرادی را که در خطر عفونت هستند شناسایی کنند، اقدامات کنترل را انجام دهند و راهنمایی ارائه کنند.

    [برگشت به بالا]

    محافظت در مقابل COVID-19  

    چگونه می‌توانم از خودم/خانواده‌ام محافظت کنم؟

    بهترین راه محافظت همان است که برای هر عفونت تنفسی انجام می‌دهید. بهداشت خوب را از این طریق رعایت کنید:

    • مطمئن شوید که حد اقل برای 20 ثانیه با آب و صابون یا ژل ضد عفونی کننده الکلی دستهایتان را کاملاً تمیز کنید
    • وقتی سرفه یا عطسه می‌کنید بینی و دهانتان را با دستمال کاغذی یا آرنج تا شده خود بپوشانید
    • از تماس نزدیک با هر کسی که عوارضی شبیه سرما خوردگی یا آنفلوآنزا دارد اجتناب کنید.

    مطمئن شوید که اگر مریض هستید در خانه بمانید.

    آیا ماسک صورت در مقابل COVID-19 محافظت می‌کند؟ کدام ماسک صورت؟

    ماسک صورت برای عموم جامعه توصیه نمی‌شود.

    کسانی که عوارض دارند و ممکن است به COVID-19 آلوده باشند ملزم هستند که در خانه قرنظینه باشند و باید وقتی با کس دیگری در یک اتاق هستند و وقتی خواستار راهنمایی پزشکی هستند ماسک صورت جراحی بپوشند تا خطر انتقال COVID-19 به کس دیگری را کاهش دهند.

    کارکنان  مراقبت بهداشتی که مراقب بیماران مشکوک به COVID-19 هستند باید از وسایل محافظت شخصی مناسب استفاده کنند تا از خودشان در مقابل COVID-19 محافظت کنند. برای اطلاعات بیشتر به  وبسایت ویروس کرونای جدید (COVID-19) کمیسیون تعالی بالینی (CDC) مراجعه کنید.

    آیا به اندازه کافی ماسک صورت در NSW هست؟

    اداره بهداشت NSW و دولت استرالیا تدارکات اضافی ماسکهای صورت را برای کارکنان بخصوص بهداشت بمنظور بر آورده کردن تقاضاهای فعلی توزیع کرده‌اند. اداره بهداشت NSW کماکان موجودی ماسکهای صورت را در NSW تحت نظر خواهد داشت.

    وسایل و اثاثیه بیمارستان چگونه تمیز می‌شود که در مقابل COVID-19 محافظت کند؟

    بیمارستانها مطمئن می‌شوند که سطوح بعد از هر مورد مشکوک تمیز و ضد عفونی شوند، آمبولانس‌ها هم همینطور. یک کتابچه راهنمای پیشگیری و کنترل عفونت هست که قدمهای مناسب برای تمیز کردن یک اتاق را بمنظور حتمی کردن اینکه هیچ ویروسی باقی نمانده باشد شرح می‌دهد. کارکنان در هنگام تمیز کردن لباس محافظ نیز می‌پوشند تا از خودشان محافظت کرده و هر نوع پخش عفونت را محدود نمایند.

    آیا رفتن به بیمارستانی که یک مورد COVID-19 در آن است برای من امن است؟

    اداره بهداشت NSW با بیمارستانهای خود همکاری می‌کند تا استانداردهای بالای کنترل عفونت را حفظ کند. بیمارستانها وپزشکان NSW به خوبی در مراقبت از افراد مبتلا به بیماری‌های عفونی، و پیشگیری از انتقال آنان به بیماران دیگر آموزش دیده‌اند.

    از کجا بدانیم کسانی که COVID-19 داشته‌اند دیگر عفونی نیستند؟

    افرادی که عفونت COVID-19 در آنها تایید شده است تحت مراقبت پزشکان متخصص در قرنطینه می‌مانند تا عوارض عفونت COVID-19 در آنها تمام شود. پیش از ترخیص از قرنطینه آزمایشاتی دارند تا معلوم شود که هنوز COVID-19 دارند یا نه و تیم مراقبت تخصصی ارزیابی می‌کند که دیگر عفونی نیستند. پس از مرخص شدن تیم پزشکی یک ارزیابی پیگیری انجام می‌دهد تا اطمینان حاصل شود که آنها همچنان خوب باقی می‌مانند.

    [برگشت به بالا]

    کار، دانشگاه، مدرسه و ترتیبات رفت و آمد

    من سفری برای تعطیلات / کار در پیش دارم. آیا باید سفرم را کنسل کنم؟

    دولت استرالیا اطلاعات به روز و راهنمایی در باره مسافرت امن به خارج ارائه می‌دهد. اگر عازم سفر به مقصدهایی هستید که ممکن است تحت تاثیر باشند، راهنمایی‌های موجود در سایت Smart Traveller (مسافر هوشمند) را چک کنید.

    آیا فرزند من می‌تواند به مدرسه برود؟

    هر دانش‌آموز یا کارمند که در 14 روز گذشته از کشور چین دیدن کرده یا در تاریخ اول مارچ 2020 یا بعد از آن به ایران سفر یا از آن گذر کرده است باید برای 14 روز از تاریخ خروج از چین یا ایران خودش را قرنطینه کند. آنها از مدرسه محرومند و نباید برای 14 روز از ترک چین یا ایران به مدرسه یا خدمات مراقبت از کودکان برگردند چون دوره نهفتگی COVID-19 می‌تواند تا دو هفته طول بکشد.

    کارمندان و دانش‌آموزانی که در مدت عفونت کسی که COVID-19 در او تشخیص داده شده بعنوان طرف تماس نزدیک آن شخص شناخته شده‌اند نیز باید خود را در خانه قرنطینه کنند و نباید تا 14 روز از تاریخ آخرین تماسشان با آن شخص در مدرسه یا محل مراقبت از کودکان حاضر شوند.

    آیا برای کار، مدرسه، دانشگاه یا موقعیت‌های دیگر به یک گواهی پزشکی نیاز دارم؟

    نه. اگر هیچ عارضه‌ای ندارید، هیچ آزمایشی نیست که با انجام آن بشود پیش بینی کرد شما ناخوش خواهید شد یا نه. صدور "گواهینامه ترخیص پزشکی" ممکن نیست.

    وقتی 14 روز از تاریخی که کشور چین یا ایران را ترک کردید گذشت، دوره‌ای را که اگر در چین یا ایران در معرض COVID-19 قرار گرفته بودید مریض می‌شدید گذرانده‌اید. اگر 14 روز بعد از روزی که چین یا ایران را ترک کردید هنوز کاملاً خوب هستید، دیگر از زمانتان در چین یا ایران COVID-19 نخواهید گرفت و می‌توانید قرنطینه شخصی را تمام کرده و به کار، مدرسه یا دانشگاه برگردید.

    آیا اگر از تعطیلات در چین یا ایران برگشته‌م باید خودم را قرنطینه کنم؟

    اگر در 14 روز گذشته در کشور چین یا ایران بوده‌اید یا در آن کشورها سفر کرده یا در ترانزیت بوده‌اید باید برای 14 روز از وقتی چین یا ایران را ترک کردید در خانه بمانید و خودتان را از دیگران جدا کنید. باید مراقب ظهور عوارض باشید.

    اگر در طی 14 روز از سفر به یک محل تحت تاثیر تب، سرفه، گلودرد یا تنگی نفس در شما ایجاد شد به دکتر عمومی تان، بخش اورژانس یا healthdirect به شماره 222 022 1800 تلفن بزنید و در اسرع وقت راهنمایی پزشکی بگیرید.

    مهم است که قبل از رفتن تلفن بزنید تا مطب یا بخش اورژانس بتواند آمادگی‌های مناسب را فراهم کرده و از دیگران محافظت کند.

    وقتی برای راهنمایی پزشکی مراجعه می‌کنید ماسک جراحی (اگر دارید) بپوشید یا وقتی رسیدید ماسک درخواست کنید.

    اگر نگرانم که COVID-19 دارم آیا می‌توانم آزمایش بشوم؟

    اگر دچار تب، سرفه، آبریزش بینی، تنگی نفس و عوارض دیگر بشوید و در کشور چین یا ایران یا کشور دیگری که در خطر COVID-19 است سفر کرده‌اید، باید به دکتر عمومی تان یا بخش اورژانس محلی مراجعه کنید تا برای COVID-19 آزمایش بشوید.

    اگر بدون اینکه سفر کرده باشید ناخوش شوید باید دکتر عمومی تان را ببینید تا در باره عوارضتان صحبت کنید. بیماری‌های دیگری مثل آنفلوآنزا وجود دارند که می‌توانند باعث این عوارض باشند و دکتر عمومی شما ممکن است بخواهد شما را برای آن آزمایش کند.

    محل کارم به من می‌گوید چون اخیراً مسافرت کرده‌ام باید برای COVID-19 آزمایش بشوم. چه کار باید بکنم؟

    نیازی به آزمایش کردن شما نیست مگر دچار تب، سرفه، آبریزش بینی، تنگی نفس یا عوارض دیگر بشوید و در چین یا ایران یا کشوری که در خطر COVID-19 است سفر کرده باشید. شما باید دکتر عمومی تان راببینید یا به بخش اورژانس محلی مراجعه کنید تا برای COVID-19 آزمایش بشوید. شما باید خودتان را قرنطینه کنید و تا نتیجه آزمایش مشخص نشده سر کار بر نگردید.

    اگر بدون اینکه سفر کرده باشید ناخوش شوید باید دکتر عمومی تان را ببینید تا در باره عوارضتان صحبت کنید. بیماری‌های دیگری مثل آنفلوآنزا وجود دارند که می‌توانند باعث این عوارض باشند و دکتر عمومی شما ممکن است بخواهد شما را برای آن آزمایش کند.

    [برگشت به بالا​]

    قرنطینه در خانه

    اگر قرنطینه شوم آیا باید از سایر افراد در خانه‌ام جدا باشم؟

    بله. اگر در خانه مشترکاً با کسان دیگری زندگی می‌کنید باید در اتاق دیگری بمانید یا تا آنجا که ممکن است از افراد دیگر فاصله بگیرید. وقتی با شخص دیگری در یک اتاق هستید و وقتی برای مراقبت پزشکی می‌روید ماسک جراحی بپوشید. اگر هست، از توالت دیگری استفاده کنید.

    مطمئن شوید که با کسانی که در خطر بیماری شدید هستند مانند افراد سالمند و کسانی که بیماری‌های قلب، شش یا کلیه، و مرض قند دارند در یک اتاق نباشید.

    دیدار کنندگانی که نیاز ضروری به بودن در خانه شما ندارند نباید در مدتی که قرنطینه هستید دیدن کنند.

    اطلاعات بیشتری در باره قرنطینه در خانه برای این افراد موجود است:

    یکی از اعضای خانوار من اخیراً از چین یا ایران برگشته و خودش را قرنطینه کرده است. من به چین یا ایران سفر نکردم و با هیچ کسی که COVID-19  دارد تماس نداشته‌ام. آیا من هم باید خودم را قرنطینه کنم؟

    سایر اعضای خانوار ملزم نیستند که خودشان را قرنطینه کنند مگر آنها نیز:

    • در 14 روز گذشته  در کشور چین (به استثنای ماکائو و تایوان) بوده یا در ترانزیت از آنجا بوده‌اند
    • در 14 روز گذشته به ایران سفر کرده یا در ترانزیت از آنجا بوده‌اند
    • تماس نزدیک با یک مورد تایید شده COVID-19 داشته‌اند

    در مدتی که در خانه قرنطینه هستم چگونه می‌توانم مواد غذایی و داروهایم را تهیه کنم؟

    اگر مواد غذایی و دارو (از جمله داروهای تجویزی) لازم دارید از یک عضو خانواده یا دوست (که در قرنطینه نیست) خواهش کنید که برایتان به خانه بیاورد یا مواد غذایی را آنلاین بخرد. برای پیشگیری از آلوده کردن سایر افراد، مطمئن شوید که وقتی محموله‌ای را دریافت می‌کنید ماسک بپوشید یا ترتیبی بدهید که مواد غذایی پشت در گذاشته شود.

    وقتی کسی 14 روز قرنطینه را تمام کرده است آیا باید به دکتر عمومی مراجعه کند؟

    اگر در پایان 14 روز قرنطینه شخصی حالتان خوب است می‌توانید زندگی عادی خود را از سر بگیرید.

    از کجا می‌توانم اطلاعات بیشتری به دست آورم؟

    ​​​

    Page Updated: Wednesday 4 March 2020

     

    + نوشته شده در  شنبه نهم فروردین ۱۳۹۹ساعت 12:7  توسط hasan gholami  |