|
کد خبر: ۶۳۱۶۵۱۷ گروه : فرهنگی هنری » قرآن و عترت تاریخ انتشار: ۲۷ آبان ۱۳۹۶ - ۱۶:۳۸ اندازه فونت نسخه چاپی ارسال به دوستان باشگاه خبرنگاران جوان گزارش می دهد؛ امام رضا (ع) از تولد تا شهادت/ خلاصهای از زندگینامه امام هشتم شیعیانحضرت علیبن موسی الرضا (ع) در پایان ماه صفر سال 203 قمری، به دست مأمون به شهادت رسیدند.
ولادت حضرت رضا (ع)، بنا به قول بسیاری از مورخان، در روز یازدهم ذیالقعده و در مدینه منوره متولد شدند. از قول مادر ايشان نقل شده است كه: «هنگامیكه به حضرتش حامله شدم به هيچ وجه ثقل حمل را در خود حس نمیكردم و وقتی به خواب میرفتم, صداي تسبيح و تمجيد حق تعالي وذکر «لاالهالاالله» را از شكم خود میشنيدم, اما چون بيدار میشدم ديگر صدايی بگوش نميرسيد؛ هنگاميكه وضع حمل انجام شد، نوزاد دو دستش را به زمين نهاد و سرش را به سوی آسمان بلند كرد و لبانش را تكان میداد؛ گويي چيزی میگفت». نظير اين واقعه, هنگام تولد ديگر ائمه و بعضی از پيامبران الهی نيز نقل شده است, از جمله حضرت عيسی (ع) كه به اراده الهی, در گهواره لب به سخن گشود و با مردم سخن گفتند كه شرح اين ماجرا در قرآن كريم آمده است. کنیه امام كاظم (عليه السّلام) کنیه ابوالحسن را به ایشان عنايت فرمودند، و به على بن يقطين گفتند: «اى على، اين پسرم (با اشاره به امام رضا عليه السّلام)، آقاى فرزندان من است و من كنيه خیش را به او دادهام. البته امام كاظم (ع) نيز كنيهشان ابوالحسن بوده است و اين كنيه ميان پدر و فرزند مشترک امی باشد. بدين جهت امام كاظم (عليه السّلام) را «ابو الحسن اوّل» و امام رضا (عليه السّلام) را «ابو الحسن دوم» مىنامند. القاب مشهورترین لقب امام هشتم شیعیان، «رضا» به معنای خشنودی، است. امام محمدتقی (عليهالسلام) امام نهم و فرزند ايشان سبب ناميده شدن آن حضرت به اين لقب را اينگونه نقل میفرمايند : «خداوند او را رضا لقب نهاد زيرا خداوند در آسمان و رسول خدا و ائمه اطهار در زمين از او خشنود بودهاند و ايشان را برای امامت پسنديدهاند و همينطور (به خاطر خلق و خوی نيكوی امام) هم دوستان و نزديكان و هم دشمنان از ايشان راضی و خشنود بودند». يكي دیگر از القاب مشهور حضرت «عالم آل محمد» است. نقل شده است که امام کاظم (ع) به فرزندانش میگفت: «برادر شما علی بن موسی، عالم آل محمد است.» اين لقب نشانگر ظهور علم و دانش ايشان میباشد؛ جلسات مناظره متعددی که امام با دانشمندان بزرگ عصر خويش, بهويژه علمای اديان مختلف انجام داد و در همه آنها با سربلندی تمام بيرون آمد، دليل کوچکی بر اين سخن است. اين توانايی و برتری امام, در تسلط بر علوم، يكی از دلايل امامت ايشان میباشد و با تأمل در سخنان امام در اين مناظرات, كاملاً اين مطلب روشن میگردد كه اين علوم جز از يك منبع وابسته به الهام و وحی نمیتواند سرچشمه گرفته باشد.
مادر امام رضا (ع) مادر امام رضا (ع) کنیزی از اهالی نوبه بوده است که درباره نام مقدّس اين خانم، راويان اختلاف دارند، برخی، آن حضرت را خيزران ناميدهاند و گفتهاند كه ايشان ام ولد و از اهالى نوبه بوده و اروى نام داشته و لقبش شقراء بوده است. برخى گفتهاند اسم او نجمه و كنيهاش امّالبنين بوده و برخى نام آن بانو را تكتم دانستهاند. در روایتی آمده که مادر امام رضا (ع) کنیزی پاک و پرهیزگار به نام نجمه بود که حمیده مادر امام کاظم (ع) وی را خرید و به پسرش بخشید و بعد از ولادت حضرت رضا (ع) او را طاهره نامید.» شیخ صدوق در مورد ایشان مینویسد: «ایشان از زمره زنان شريف غير عرب و كنيز حميده خاتون مادر امام موسى (عليه السّلام)، و از زنان شايسته در عقل و دين و شرف بود و بانويش حميده را بسيار محترم مىداشت و از روى احترام به او هرگز در مقابلش نمى نشست. بنابراين حميده به پسرش امام موسى (عليه السّلام) گفت: «اى فرزند، يقينا تكتم كنيزى است كه من هرگز بهتر از او را نديدهام و شكّى ندارم كه خداوند به او فرزندانى عطا خواهد كرد. من او را به تو بخشيدم و سفارش مىكنم كه با مهربانى با او رفتار كنى.» همسر امام رضا (ع) در مورد تعداد همسران آن حضرت بین مورخان اختلاف است، اکثر مورخان تعداد همسران آن حضرت را یک یا دو نفر نوشتهاند، و عده کمی نیز برای حضرت سه همسر یاد کردهاند. اما مشهور این است که حضرت دارای همسری به نام سبیکه (س) بوده اند که ایشان مادر امام جواد (علیه اسلام) و از خاندان ماریه قبطیه همسر پیامبر (ص)، بوده است. در برخی از منابع تاریخی، همسر دیگری نیز برای امام رضا(ع) ذکر شده است، مأمون به امام رضا (ع) پیشنهاد داد که با دخترش «ام حبیب» یا «ام حبیبه» ازدواج کند و امام نیز پذیرفت. طبری این ازدواج را در حوادث سال ۲۰۲قمری یاد میکند. گفتهاند که هدف مأمون از این کار، نزدیکی بیشتر به امام رضا (ع) و نفوذ به خانه وی جهت اطلاع از برنامههایش بوده است. سیوطی نیز، از ازدواج دختر مأمون با امام رضا (ع) یاد میکند ولی اسم آن دختر را ذکر نمینماید. فرزندان امام رضا (ع) درباره تعداد و اسامى فرزندان امام رضا (عليه السّلام) نيز اختلاف است، گروهى آنها را پنج پسر و يک دختر نوشتهاند، به نامهاى محمّد قانع، حسن، جعفر، ابراهيم، حسين و عايشه. امّا شيخ مفيد بر اين باور است، كه امام هشتم (عليه السّلام)، فرزندى جز امام محمّد جواد (عليه السّلام) نبوده است، و ابن شهرآشوب و طبرسى در اعلام الورى، نيز بر همين اعتقاد مىباشند، اما قول معتبر در تعداد فرزندان، اين است كه آن حضرت را دو فرزند بوده، به نامهاى محمّد و موسى، و جز آنها فرزندى از آن حضرت به جاى نمانده است. گفته شده فرزندی از آن حضرت که دو سال یا کمتر داشته در قزوین دفن شده است، که امامزاده حسین کنونی قزوین همان است. بنابر روایتی امام در سال ۱۹۳ به این شهر مسافرتی داشته است.
امام رضا (ع) در مدینه حضرت رضا (عليه السلام) تا قبل از هجرت به مرو، در مدينه زادگاهشان، ساكن بودند و در آنجا در جوار مدفن پاک رسول خدا و اجداد طاهرينشان به هدايت مردم و تبيين معارف دينی و سيره نبوی میپرداختنند. مردم مدينه نيز، امام رضا (ع) را بسیار دوست میداشتند و به ايشان همچون پدری مهربان مینگريستند. تا قبل از اين سفر، با اينکه امام بيشتر سالهای عمرش را در مدينه گذرانده بود, اما در سراسر مملکت اسلامی، پيروان بسياری داشتند که گوش به فرمان اوامر امام بودند. علیبن موسی الرضا (ع)، در گفتگويی كه با مامون درباره ولايت عهدی داشتند، در اين باره اين گونه میفرمايند: «همانا ولايت عهدی هيچ امتيازي را بر من نيفزود. هنگامی كه من در مدينه بودم فرمان من در شرق و غرب نافذ بود و اگر از کوچههای شهر مدينه عبور میکردم, عزيرتر از من كسی نبود. مردم پيوسته حاجاتشان را نزد من میآوردند و كسی نبود كه بتوانم نياز او را برآورده سازم, مگر اينكه اين كار را انجام میدادم و مردم به چشم عزيز و بزرگ خويش، به من مى نگريستند». امامت امام رضا (ع) امام رضا (ع) پس از شهادت پدرش امام کاظم (ع) در سال ۱۸۳ق امامت را عهدهدار شد؛ مدت امامت آن حضرت ۲۰ سال (۱۸۳-۲۰۳ق) بود که با خلافت هارون الرشید (۱۰ سال)، محمد امین (حدود ۵ سال)، مأمون (۵ سال) همزمان شد. امامت و وصايت حضرت رضا (عليه السلام ) بارها توسط پدر بزرگوار و اجداد طاهرينشان و رسول اكرم (ص) اعلام شده بود. به خصوص امام كاظم (عليه السلام) بارها در حضور مردم ايشان را به عنوان وصی و امام بعد از خويش معرفی كرده بودند؛ يكی از ياران امام موسی كاظم (عليه السلام) میگويد: «ما شصت نفر بوديم كه موسی بنجعفر (ع) به جمع ما وارد شد، درحالی که دست فرزندش علي در دست او بود، فرمود: «آيا ميدانيد من كيستم ؟»، گفتم: «تو آقا و بزرگ ما هستی»، فرمود: «نام و لقب من را بگوئيد»، گفتم: «شما موسی بن جعفر بن محمد هستيد»، فرمود: «اين كه با من است كيست؟»، گفتم: «علي بن موسي بن جعفر»، فرمود: «پس شهادت دهيد او در زندگاني من وكيل من است و بعد از مرگ من وصي من مي باشد». در حديث مشهوری نيز که جابر از قول نبى اكرم (ص) نقل ميكند، امام رضا (عليه السلام) به عنوان هشتمين امام و وصي پيامبر معرفی شدهاند. امام صادق (عليه السلام) نيز مكرر به امام كاظم میفرمودند: «عالم آلمحمد از فرزندان تو است و او وصی بعد از تو میباشد». پس از شهادت امام هفتم، بیشتر شیعیان با توجه به وصیت امام(ع) و دلایل و شواهد دیگر، امامت فرزند ایشان، علی بن موسی الرضا (ع) را پذیرفتند و وی را به عنوان امام هشتم تأیید نمودند. این دسته که بزرگان اصحاب امام کاظم (ع) را هم شامل میشد به نام قطعیه مشهور شدند. ولی گروه دیگری از اصحاب امام هفتم (ع) بنا به دلایلی، از اعتراف به امامت علی بن موسی الرضا (ع) سرباز زده و در امامت حضرت موسی بن جعفر (ع) توقف کردند. آنان اظهار میداشتند که موسی بن جعفر (ع) آخرین امام است و کسی را به امامت تعیین نکرده و یا دستکم ما از آن آگاه نیستیم، این گروه واقفیه (یا واقفه) نامیده شدند. امام رضا(عليه السّلام) در روايتى سرنوشت آنها را اينگونه بيان فرمودند: «در حيرت زندگى مىكنند و نهايت در حال كفر مىميرند.»
سفر امام رضا (ع) به خراسان هجرت امام رضا (ع) از مدینه به مرو در سال ۲۰۰، یا ۲۰۱ قمری بود. پس از تصمیم مأمون تصمیم مبنی بر دادن پیشنهاد ولایتعهدی به امام، او یکی از افراد خویش به نام رجاءبن ابی ضحاک را به مدینه فرستاد تا امام را به مرو محل اقامت مأمون بیاورد. به عقیده برخی، مأمون مسیر مشخصی برای سفر امام رضا (ع) به مرو انتخاب کرد تا آن حضرت از مراکز شیعهنشین عبور نکند، زیرا از اجتماع شیعیان بر گرد امام میترسید. او دستور داد تا حضرت را از مسیر کوفه نیاورند بلکه از طریق بصره،خوزستان و فارس، به نیشابور بیاورند. مسیر حرکت، طبق کتاب اطلس شیعه چنین بوده است: مدینه، نقره، هوسجه، نباج، حفر ابوموسی، بصره، اهواز، بهبهان، اصطخر، ابرقوه، ده شیر (فراشاه)، یزد، خرانق، رباط پشت بام، نیشابور، قدمگاه، ده سرخ، طوس، سرخس، مرو. به گزارش شیخ مفید مأموران مأمون، امام رضا (ع) و برخی از بنیهاشم را از مسیر بصره به مرو آوردند. مأمون آنها را در خانهای و امام رضا را در خانهای دیگر جای داد و او را اکرام کرد. شیخ صدوق از معول سجستانى آورده: «زمانى كه براى بردن امام رضا (عليه السّلام) به خراسان پيكى به مدينه آمد، من در آنجا بودم. امام به منظور وداع از رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلم) وارد حرم شد، او را ديدم كه چندين بار از حرم بيرون مى آمد و دوباره به سوى مدفن پيغمبر بازمى گشت و با صداى بلند گريه مىکرد. من به امام نزديك شده و سلام كردم و علّت اين موضوع را از آن حضرت جويا شدم. در جواب فرمودند: «من از جوار جدّم بيرون رفته و در غربت از دنيا خواهم رفت.» امام پیش از رفتن به خراسان به داخل مسجد پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلم) وارد شد و دستش را بر لبه قبر شريف نهاد و فرزندش را به قبر چسباند و نزد جدّش رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله) طلب حفاظت براى او كرد و سپس به فرزندش گفت: «به تمام وكلا و خدمتكارانم گفتهام كه از تو شنوايى داشته باشند و پيرويت كنند»، و به اصحابش او را معرفى كرد كه جانشين وى خواهد بود. حدیث سلسهالذهب در طول سفر امام به مرو ، هركجا توقف میفرمودند, بركات زيادی شامل حال مردم آن منطقه میشد. از جمله هنگامی كه امام در مسير حركت خود وارد نيشابور شدند و در حالی كه در محملی قرار داشتند از وسط شهر نيشابور عبور كردند. مردم زيادی كه خبر ورود امام به نيشابور را شنيده بودند, همگی به استقبال حضرت آمدند. در اين هنگام دو تن از علما و حافظان حديث نبوی, به همراه گروههای بيشماری از طالبان علم و اهل حديث و درايت، مهار مرکب را گرفته وعرضه داشتند: «ای امام بزرگ و ای فرزند امامان بزرگوار، تو را به حق پدران پاک و اجداد بزرگوارت سوگند میدهيم كه رخسار فرخنده خويش را به ما نشان دهی و حديثی از پدران و جد بزرگوارتان پيامبر خدا برای ما بيان فرمایی تا يادگاری نزد ما باشد». امام دستور توقف مركب را دادند و ديدگان مردم به مشاهده طلعت مبارک امام روشن گرديد. مردم از مشاهده جمال حضرت بسيار شاد شدند به طوری كه بعضي از شدت شوق میگريستند و آنهايی كه نزديک ايشان بودند، بر مركب امام بوسه میزدند. ولوله عظيمی در شهر طنين افكنده بود به طوری كه بزرگان شهر با صدای بلند از مردم میخواستند كه سكوت نمايند تا حديثی از آن حضرت بشنوند. ایشان فرمودند: «شنیدم از پدرم موسی بن جعفر (ع) که فرمود شنیدم از پدرم جعفر بن محمّد (ع) که فرمود شنیدم از پدرم محمّد بن علی (ع) که فرمود شنیدم از پدرم علی بن الحسین (علیهما السّلام) که فرمود شنیدم از پدرم حسین بن علی (ع) فرمود شنیدم از پدرم امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب (ع) که فرمود شنیدم از رسول خدا (ص) که فرمود شنیدم از جبرئیل که گفت شنیدم از پروردگار عزّ و جلّ فرمود: «کَلِمَةُ لا إلهَ إلّا اللّهُ حِصنی فَمَن دَخَلَ حِصنی اَمِنَ مِن عَذابی بِشُروطِها وَ أنَا مِن شُروطِها»، «کلمه «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ» دژ و حصار من است. پس هر کس داخل دژ و حصار من شود، از عذاب من ایمن خواهد بود.» پس هنگامی که مَرکب حضرت حرکت کرد با آواز بلند فرمود با شروط آن و من یکی از آن شروط هستم.
امام رضا (ع) و مسأله ولایتمداری مهمترين فصل تاريخى زندگى امام رضا (عليه السّلام) جريان ولايتعهدى آن حضرت است، جریانی که به موجب آن، حضرت مجبور شدند از شهر مدینه به مرو سفر کنند و پس از مدتی و با کینه مأمون به شهادت برسند. هنگامی که حضرت رضا (عليه السلام ) وارد مرو شدند، مأمون از ايشان استقبال شايانی كرد و در مجلسي كه همه اركان دولت حضور داشتند صحبت كرد و گفت: «همه بدانند من در آل عباس و آل علی (عليه السلام) هيچ كس را بهتر و صاحب حقتر به امر خلافت از علیبنموسیرضا (عليه السلام ) نديدم». پس از آن به حضرت رو كرد و گفت: «تصميم گرفتهام كه خود را از خلافت خلع كنم و آن را به شما واگذار نمايم.»، اما امام كاملا از قصد مأمون آگاهى داشت، چرا که مأمون براى رسيدن به خلافت، برادرش امين را كشته بود و بغداد را خراب كرده بود. به همین دلیل به او گفتند: «اگر اين خلافت مال تو است جايز نيست خودت را خلع كنى و لباسى را كه خدا به تو پوشانده به ديگرى بدهى، و اگر خلافت مال تو نيست چيزى كه مال تو نيست جايز نيست آن را به من بدهى.» مأمون بر خواسته خود پافشاری كرد و بر امام اصرار ورزيد، اما امام فرمودند: «هرگز قبول نخواهم كرد.»، وقتي مأمون مأيوس شد، گفت: «پس ولايت عهدی را قبول كن تا بعد از من شما خليفه و جانشين من باشيد». اين اصرار مأمون و انكار امام تا دو ماه طول كشيد و حضرت قبول نمیفرمودند و میگفتند: «از پدرانم شنيدم, من قبل از تو از دنيا خواهم رفت و مرا با زهر شهيد خواهند كرد و بر من ملائك زمين و آسمان خواهند گريست و در وادی غربت در كنار هارون الرشيد دفن خواهم شد». اما مأمون بر اين امر پافشاری نمود تا آنجاكه مخفيانه و در مجلس خصوصی حضرت را تهديد به مرگ كرد. لذا حضرت فرمودند : «اينک كه مجبورم، قبول میكنم به شرط آنكه كسی را نصب يا عزل نكنم و رسمی را تغيير ندهم و سنتی را نشكنم و از دور بر بساط خلافت نظر داشته باشم». مأمون با اين شرط راضی شد. پس از آن حضرت, دست را به سوی آسمان بلند كردند و فرمودند: «خداوندا ! تو ميدانی كه مرا به اكراه وادار نمودند و به اجبار اين امر را اختيار كردم؛ پس مرا مؤاخذه نكن همان گونه كه دو پيغمبر خود يوسف و دانيال را هنگام قبول ولايت پادشاهان زمان خود مؤاخذه نكردی؛ خداوندا عهدی نيست جز عهد تو و ولايتی نيست مگر از جانب تو، پس به من توفيق ده كه دين تو را برپا دارم و سنت پيامبر تو را زنده نگاه دارم، همانا كه تو نيكو مولا و نيكو ياوری هستی». شرایط علمی زمان امام رضا (ع) در قرن دوم هـ.ق كه امام رضا (علیهالسلام) میزيستند، مراكز علمی رو به فزونی گذاشت. مدارس مختلف در همه علوم و به همه زبانها و ميان همه گروهها پا گرفت. مدارس از جويندگان دانش در سطوح مختلف علمی و دين پر شد. به خصوص در زمان هارون الرشيد و مأمون و در زمان امامت امام جعفرصادق (علیهالسلام) و امام موسی كاظم (علیهالسلام) و امام علی بن موسی الرضا (علیهالسلام). حضرت امام رضا (علیهالسلام) در زمان منصور به دنيا آمدند و در زمان خلافت مهدی، هادی، هارون الرشيد و مأمون زندگی كردند و اين زمانی بود كه فرهنگ و فكر اسلامی به خوبی پايه گرفته بود و در آن زمان مؤسسين مذاهب فقهی مختلفی نیز زندگی میكردند. امام علی بن موسی الرضا (علیهالسلام) پناه اهل فكر و معرفت بودند و با علمای فلسفه به مناظره و بحث میپرداختند و در حالی كه اهل فقه و شرع را هدايت و توجيه میكردند به محور آنها تبديل شده بودند. مأمون پس از آوردن امام رضا(ع) به مرو، جلسات علمی متعددی با حضور علمای گوناگون تشکیل داد. در این جلسات، مذکرات زیادی میان امام و دیگران صورت میگرفت که به طور عمده درباره مسائل اعتقادی و فقهی بود. بخشی از این مذاکرات را طبرسی در کتاب احتجاج فراهم آورده است. مأمون میخواست با کشاندن امام به بحث، تصوری را که عامه مردم درباره ائمه اهل بیت (علیهم السلام) داشتند و آنان را صاحب علم خاص مثلاً «علم لدنّی» میدانستند، از بین ببرد. صدوق در این باره میگوید: «مأمون اندیشمندان سطح بالای هر فرقه را در مقابل امام قرار میداد تا حجت آن حضرت را به وسیله آنان از اعتبار بیندازد و این به جهت حسد او نسبت به امام و منزلت علمی و اجتماعی او بود.»، اما هیچ کس با آن حضرت روبه رو نمیشد جز آن که به فضل او اقرار کرده و به حجتی که از طرف امام علیه او اقامه میشود، ملتزم میگردید. این مجالس به تدریج مشکلاتی را برای مأمون درست کرد. زمانی که وی متوجه شد، تشکیل چنین جلساتی برای وی خطرناک است، اقدام به محدود کردن امام کرد. از عبدالسلام هروی نقل شده که به مأمون اطلاع دادند: امام رضا (علیهالسلام) مجالس کلامی تشکیل داده و بدین وسیله مردم شیفته وی میشوند. مأمون به محمد بن عمرو طوسی مأموریت داد تا مردم را از مجلس آن حضرت طرد نماید. پس از آن امام در حق مأمون نفرین کرد.
شهادت امام رضا (ع) در نحوه به شهادت رسيدن امام نقل شده است كه مأمون به يكی از خدمتکاران خويش دستور داده بود تا ناخنهای دستش را بلند نگه دارد و بعد به او دستور داد تا دست خود را به زهر مخصوصی آلوده كند و در بين ناخنهايش زهر قرار دهد و اناری را با دستان زهرآلودش دانه كند و او دستور مأمون را اجابت كرد. مأمون نيز انار زهرآلوده را خدمت حضرت گذارد و اصرار كرد كه امام ازآن انار تناول کنند. اما حضرت از خوردن امتناع فرمودند و مأمون اصرار كرد تا جايی كه حضرت را تهديد به مرگ نمود و حضرت به جبر, قدری از آن انار مسموم تناول فرمودند. بعد از گذشت چند ساعت، زهر اثر كرد و حال حضرت دگرگون گرديد و صبح روز بعد در سحرگاه روز 29 صفر سال 203 هجری قمری امام رضا (عليه السلام) به شهادت رسيدند.
+ نوشته شده در شنبه نهم فروردین ۱۳۹۹ساعت 12:18  توسط hasan gholami
|
وسی بن جعفر (ع) معروف به امام رضا (۱۴۸–۲۰۳ق) هشتمین امام شیعه اثناعشری. امام رضا ۲۰ سال امامت را بر عهده داشت که با خلافت هارون الرشید(۱۰ سال)، محمد امین (حدود ۵ سال) و مأمون (۵ سال) همزمان شد. در روایتی از امام جواد(ع) آمده است که لقب رضا از سوی خداوند به پدرش داده شده است. او به عالم آل محمد نیز شهرت دارد. مأمون عباسی او را به اجبار به خراسان آورد و به اکراه، ولیعهد خویش کرد. حدیث سلسلة الذهب که در نیشابور از ایشان نقل شده معروف است. مأمون میان وی و بزرگان دیگر ادیان و مذاهب جلسات مناظره تشکیل میداد که سبب شد همگی به برتری و دانش او اقرار کنند. آن حضرت در طوس به دست مأمون به شهادت رسید. حرم او در مشهد زیارتگاه مسلمانان است.محتویات [نهفتن] ۱زندگینامه۱.۱تولد۱.۲مادر۱.۳همسران و فرزندان۲امامت۲.۱گرایش شیعیان۳جایگاه امام در مدینه۴سفر به خراسان۴.۱بیان حدیث سلسلة الذهب۵ولایتعهدی مأمون۶مناظرات۷نماز عید۸شهادت۸.۱حرم امام رضا (ع)۹سیره رضوی۱۰آثار منسوب۱۱اصحاب۱۲جایگاه نزد اهلسنت۱۳جستارهای وابسته۱۴مطالعه بیشتر۱۵پانویس۱۶منابع۱۷پیوند به بیرونزندگینامه[نمایش] امام رضا (ع) علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب، کنیهاش، ابوالحسن و مشهورترین لقبش رضا است. در روایتی از امام جواد(ع) آمده است که این لقب از سوی خداوند به پدرش داده شده است؛[۱] ولی برخی منابع گفتهاند مأمون لقب رضا را به او داد.[۲] صابر، صدیق، رضی و وفی از دیگر القاب آن حضرت است.[۳] در برخی روایات او عالم آل محمد نامیده شده است.[۴] نقل شده است که امام کاظم(ع) به فرزندانش میگفت: «برادر شما علی بن موسی، عالم آل محمد است.»[۵] همچنین امام جواد(ع) در زیارت امام رضا(ع) او را امام رئوف خطاب کرده است.[۶] لقب امام رئوف در بین شیعیان شهرت بسیار دارد.[۷]تولد زادروزش را پنجشنبه یا جمعه ۱۱ ذیالقعده، یا ذیالحجه و یا ربیع الاول سال ۱۴۸ یا ۱۵۳ق نقل کردهاند.[۸] کلینی[۹] و بیشتر علما و و مورخین[۱۰] سال تولدش را ۱۴۸ق نقل کردهاند.مادر تصویری از بقعه منسوب به نجمه خاتون مادر امام رضا(ع) در مشریه ام ابراهیم در مدینه منوره قبل از تخریب مادر امام رضا(ع) کنیزی از اهالی نوبه بوده است[۱۱] که با نامهای مختلفی از او یاد شده است. گفته شده است هنگامی که امام کاظم(ع) او را خریداری کرد، نام تُکتَم را برای وی برگزید[۱۲] و وقتی امام رضا (ع) را به دنیا آورد، امام کاظم(ع) او را طاهره نامید.[۱۳] شیخ صدوق گفته است که عدهای نام مادر امام رضا (ع) را سَکَن نوبیه روایت کردهاند. همچنین اروی، نجمه، سمانه، نیز نامیده شده است و کنیهاش ام البنین بوده است.[۱۴] در روایتی آمده که مادر امام رضا(ع) کنیزی پاک و پرهیزگار به نام نجمه بود که حمیده مادر امام کاظم(ع) وی را خریداری و به پسرش بخشید و بعد از ولادت حضرت رضا(ع) او را طاهره نامید.»[۱۵]همسران و فرزندان همسر امام رضا سَبیکه نام داشت[۱۶] که گفته شده از خاندان ماریه قبطیه همسر پیامبر(ص)، بوده است.[۱۷] بارگاه امامزاده حسین فرزند منسوب به امام رضا (ع) در شهر قزوین در برخی از منابع تاریخی، همسر دیگری نیز برای امام رضا(ع) ذکر شده است: مأمون به امام رضا (ع) پیشنهاد داد که با دخترش «ام حبیب» یا «ام حبیبه» ازدواج کند و امام نیز پذیرفت.[۱۸] طبری این ازدواج را در حوادث سال ۲۰۲ق یاد میکند.[۱۹] گفتهاند که هدف مأمون از این کار، نزدیکی بیشتر به امام رضا (ع) و نفوذ به خانه وی جهت اطلاع از برنامههایش بوده است.[۲۰] سیوطی نیز، از ازدواج دختر مأمون با امام رضا(ع) یاد میکند؛ ولی اسم آن دختر را ذکر نمیکند.[۲۱] درباره تعداد و اسامی فرزندان امام رضا اختلاف است. شیخ مفید، غیر از محمد بن علی فرزندی برای وی نمیشناسد.[۲۲] ابن شهرآشوب و طبرسی، نیز بر همین عقیدهاند.[۲۳] برخی، از دختری به نام فاطمه برای وی سخن گفتهاند.[۲۴] برخی، فرزندان ایشان را پنج پسر و یک دختر نوشتهاند، به نامهای محمد قانع، حسن، جعفر، ابراهیم، حسین و عایشه.[۲۵] سبط بن جوزی برای وی چهار پسر به نامهای محمد (ابوجعفر ثانی)، جعفر، ابومحمد حسن، ابراهیم، و یک دختر، بدون ذکر اسم، یاد میکند.[۲۶] گفته شده فرزندی از آن حضرت که دو سال یا کمتر داشته در قزوین دفن شده است و گفته میشود که امامزاده حسین کنونی قزوین همان است. بنابر روایتی امام در سال ۱۹۳ به این شهر مسافرتی داشته است.[۲۷]امامت حاکمان زمان امام رضا(ع) مأمون عباسی ۱۹۸-۲۱۸ق امین عباسی ۱۹۳-۱۹۸ق هارون عباسی ۱۷۰-۱۹۳ق امامت امام رضا (ع) ۱۸۳-۲۰۳ق ۱۸۳ ۱۸۴ ۱۸۵ ۱۸۶ ۱۸۷ ۱۸۸ ۱۸۹ ۱۹۰ ۱۹۱ ۱۹۲ ۱۹۳ ۱۹۴ ۱۹۵ ۱۹۶ ۱۹۷ ۱۹۸ ۱۹۹ ۲۰۰ ۲۰۱ ۲۰۲ ۲۰۳ امام رضا(ع) پس از شهادت پدرش امام کاظم(ع) در سال ۱۸۳ق امامت را عهدهدار شد؛ مدت امامت آن حضرت ۲۰ سال (۱۸۳-۲۰۳ق) بود که با خلافت هارون الرشید(۱۰ سال)، محمد امین (حدود ۵ سال)، مأمون (۵ سال) همزمان شد.[۲۸] راویانی همچون داود بن کثیر رقی، محمد بن اسحاق بن عمار، علی بن یقطین، نعیم قابوسی، حسین بن مختار، زیاد بن مروان، المخزومی، داود بن سلیمان، نصر بن قابوس، داود بن زربی، یزید بن سلیط و محمد بن سنان، احادیثی از موسی بن جعفر(ع) درباره امامت امام رضا(ع) نقل کردهاند. [۲۹] همچنین مقبولیت امام رضا (ع) در میان شیعیان و برتری علمی و اخلاقی وی را، ثابت کننده امامت او میدانند. هرچند که وضعیت مسأله امامت در اواخر زندگی موسی بن جعفر(ع) بسیار پیچیده بود؛ اما بیشتر اصحاب امام کاظم(ع) جانشینی امام رضا (ع) را پذیرفتند.[۳۰]گرایش شیعیان نوشتار اصلی: واقفیه پس از شهادت امام کاظم(ع)، بیشتر شیعیان با توجه به وصیت امام(ع) و دلایل و شواهد دیگر، امامت فرزند ایشان، علی بن موسی الرضا (ع) را پذیرفتند و وی را به عنوان امام هشتم تأیید نمودند. این دسته که بزرگان اصحاب امام کاظم (ع) را هم شامل میشد، به نام قطعیه مشهور شدند؛[۳۱] ولی گروه دیگری از اصحاب امام هفتم(ع) بنا به دلایلی، از پذیرفتن امامت علی بن موسی الرضا(ع) سرباز زده و در امامت حضرت موسی بن جعفر(ع) توقف کردند. آنان اظهار میداشتند که موسی بن جعفر (ع) آخرین امام است و کسی را به امامت تعیین نکرده و یا دستکم ما از آن آگاه نیستیم. این گروه واقفیه (یا واقفه) نامیده شدند.[نیازمند منبع]جایگاه امام در مدینه امام رضا حدود هفده سال (۱۸۳-۲۰۰ یا ۲۰۱) از دوره امامت خود را در مدینه حضور داشت و از جایگاه ویژهای در میان مردم برخوردار بود. خود امام در گفتگویی که با مأمون درباره ولایتعهدی داشت، در توصیف این دوره گفته است: همانا ولایت عهدی هیچ امتیازی را بر من نیفزود. هنگامی که من در مدینه بودم فرمان من در شرق و غرب نافذ بود و وقتی سوار بر مرکب خود، از کوچههای مدینه عبور میکردم، کسی عزیرتر از من نبود.[۳۲] در مورد جایگاه علمی امام در مدینه نیز از خود ایشان نقل شده است: من در مسجد پیامبر مینشستم و دانشمندانی که در مدینه بودند، هرگاه در مسئلهای درمیماندند، همگی به من ارجاع میدادند و مسائلشان را نزد من میفرستادند و من به آنها پاسخ میدادم.[۳۳]سفر به خراسان مسیر حرکت امام رضا(ع) (برای بزرگنمایی موشواره را روی تصویر ببرید) هجرت امام رضا(ع) از مدینه به مرو در سال ۲۰۰ [۳۴] یا ۲۰۱ قمری[۳۵] بود. به گزارش یعقوبی مأمون، امام رضا را از مدینه به خراسان آورد و فرستاده وی جهت آوردن حضرت به خراسان، رجاء بن ابیضحاک خویشاوند فضل بن سهل بود. حضرت را از راه بصره آوردند تا به مرو رسید.[۳۶] به عقیده برخی مأمون مسیر مشخصی برای سفر امام رضا به مرو انتخاب کرد تا آن حضرت از مراکز شیعهنشین عبور نکند، زیرا از اجتماع شیعیان بر گرد امام میترسید. او دستور داد تا حضرت را از مسیر کوفه نیاورند بلکه از طریق بصره،خوزستان و فارس، به نیشابور بیاورند.[۳۷] مسیر حرکت طبق کتاب اطلس شیعه چنین بوده است: مدینه، نقره، هوسجه، نباج، حفر ابوموسی، بصره، اهواز، بهبهان، اصطخر، ابرقوه، ده شیر (فراشاه)، یزد، خرانق، رباط پشت بام، نیشابور، قدمگاه، ده سرخ، طوس، سرخس، مرو.[۳۸] به گزارش شیخ مفید مأموران مأمون، امام رضا (ع) و برخی از بنیهاشم را از مسیر بصره به مرو آوردند. مأمون آنها را در خانهای و امام رضا را در خانهای دیگر جای داد و او را اکرام کرد.[۳۹]بیان حدیث سلسلة الذهب نوشتار اصلی: حدیث سلسلة الذهب اللَّه جَلَّ جَلَالُهُ یقُولُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی قَالَ فَلَمَّا مَرَّتِ الرَّاحِلَةُ نَادَانَا بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا...خداوند جل جلاله میفرماید: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» دژ من است، پس هرکس که در دژ من درآید از عذابم در امان است. چون مرکب به راه افتاد [امام رضا](ع) گفت: [البته] با شرایطش و من جزو شرایط آنم. ابن بابویه، کتاب التوحید، ص۴۹. اسحاق بن راهویه میگوید: وقتی امام رضا(ع) در سفر به خراسان به نیشابور رسید، شماری از مُحدِّثان عرض کردند: ای پسر پیغمبر از شهر ما تشریف میبرید و برای ما حدیثی بیان نمیفرمایید؟ پس از این تقاضا، حضرت سرش را از کجاوه بیرون آورد و فرمود: شنیدم از پدرم موسی بن جعفر که فرمود شنیدم از پدرم جعفر بن محمّد که فرمود شنیدم از پدرم محمّد بن علی که فرمود شنیدم از پدرم علی بن الحسین که فرمود شنیدم از پدرم حسین بن علی فرمود شنیدم از پدرم امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب که فرمود شنیدم از رسول خدا که فرمود شنیدم از جبرئیل که گفت شنیدم از پروردگار عزّ و جلّ فرمود: «کلمه «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ» دژ و حصار من است. پس هر کس داخل دژ و حصار من شود، از عذاب من ایمن خواهد بود.» پس هنگامی که مَرکب حضرت حرکت کرد با آواز بلند فرمود با شروط آن و من یکی از آن شروط هستم.[۴۰] بیان این حدیث را در نیشابور یکی از مهمترین و مستندترین حوادث مسیر حرکت امام رضا(ع) میدانند.[۴۱] ولایتعهدی مأمون نوشتار اصلی: ولایتعهدی امام رضا پس از استقرار امام در مرو، مأمون قاصدی به خانه امام رضا فرستاد و به وی پیشنهاد داد که من میخواهم خودم را از خلافت خلع کنم و آن را به تو بسپارم ولی امام به شدت با این کار مخالفت کرد. امام در پاسخ مأمون گفت: «اگر حکومت حق توست، نمیتـوانی به کس دیگر ببخشی و اگر متعلق به تو نیست، شایستگی بخشـش آن را نـداری»[۴۲] محققان معتقدند این پاسخ امام اساس مشروعیت خلافت مأمون را زیر سوال برد.[۴۳] سید جعفر مرتضی عاملی نیز معتقد است اساسا مأمون جدیتی در پیشنهاد خلافت به امام رضا (ع) نداشت. وی مباحث گستردهای را مطرح ساخته و در نهایت این پیشنهاد مأمون را تلاشی برای تثبیت خلافت خود وی ارزیابی میکند.[۴۴] پس از این، مأمون خواست که ولایت عهدی پس از خودش را به امام واگذار نماید. باز با مخالفت شدید امام مواجه شد. در این هنگام مأمون سخنی با شائبه تهدید به زبان آورد و در این میان گفت: عمر بن خطاب، شورا را در شش نفر قرار داد (ر.ک: شورای شش نفره) که یکی از آنان جد تو امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب بود. عمر شرط کرد هرکدام از آنان مخالفت کرد گردنش زده شود. چارهای نیست جز اینکه آنچه از تو میخواهم بپذیری که من گزیری از آن نمییابم. امام (ع) پاسخ داد: پس من میپذیرم بدین شرط که نه فرمان دهم و نه بازدارم، نه فتوا دهم و نه قضاوت کنم، نه کسی را به کاری گمارم و نه عزل کنم و نه چیزی را از جایگاهش تغییر دهم. مأمون، شرط او را پذیرفت.[۴۵] بدین طریق، مأمون در روز دوشنبه هفتم رمضان سال ۲۰۱ق. با امام رضا به عنوان ولیعهد پس از خود بیعت کرد و مردم را به جای لباس سیاه[یادداشت ۱]، سبزپوش کرد و فرمان آن را به اطراف و نواحی نوشت و برای امام رضا (ع) بیعت گرفت و به نام وی بر منبرها خطبه خواندند و دینار و درهم به نامش سکه زدند و کسی نماند که لباس سبز نپوشد مگر اسماعیل بن جعفر بن سلیمان بن علی هاشمی.[۴۶]مناظرات مأمون پس از آوردن امام رضا(ع) به مرو، جلسات علمی متعددی با حضور علمای گوناگون تشکیل داد. در این جلسات، مذکرات زیادی میان امام و دیگران صورت میگرفت که به طور عمده درباره مسائل اعتقادی و فقهی بود. بخشی از این مذاکرات را طبرسی در کتاب احتجاج فراهم آورده است.[۴۷] برخی از این مناظرات [یا احتجاجات] از این قرارند:[۴۸]مناظره امام رضا در باب توحیداحتجاج در باب امامتمناظره امام رضا با سلیمان مروزیمناظره امام رضا با ابو قرةمناظره امام رضا با جاثلیقمناظره امام رضا با رأس الجالوتمناظره امام رضا با عالم زرتشتیمناظره امام رضا(ع) با عمران صابی مأمون میخواست با کشاندن امام به بحث، تصوری را که عامه مردم درباره ائمه اهل بیت علیهم السلام داشتند و آنان را صاحب علم خاص مثلاً «علم لدنّی» میدانستند، از بین ببرد.[۴۹] صدوق در این باره میگوید: مأمون اندیشمندان سطح بالای هر فرقه را در مقابل امام قرار میداد تا حجت آن حضرت را به وسیله آنان از اعتبار بیندازد و این به جهت حسد او نسبت به امام و منزلت علمی و اجتماعی او بود. اما هیچ کس با آن حضرت روبه رو نمیشد جز آن که به فضل او اقرار کرده و به حجتی که از طرف امام علیه او اقامه میشود، ملتزم میگردید.[۵۰] این مجالس به تدریج مشکلاتی را برای مأمون درست کرد. زمانی که وی متوجه شد، تشکیل چنین جلساتی برای وی خطرناک است، اقدام به محدود کردن امام کرد. از عبدالسلام هروی نقل شده که به مأمون اطلاع دادند: امام رضا علیهالسلام مجالس کلامی تشکیل داده و بدین وسیله مردم شیفته وی میشوند. مأمون به محمد بن عمرو طوسی مأموریت داد تا مردم را از مجلس آن حضرت طرد نماید. پس از آن امام در حق مأمون نفرین کرد.[۵۱]نماز عیدروزشمار حرکت امام رضااز مدینه تا مرو۲۰۰ق۱۵ محرمحرکت از مدینه۳ صفرورود به بصره۸ صفرحرکت از بصره۱۶ صفرورود به اهواز۱۶ ربیعالاولحرکت از اهواز۲۶ ربیعالاولورود به فارس (شیراز)۱ ربیعالثانیحرکت از فارس (شیراز)۱۵ ربیعالثانیورود به یزد۲۰ ربیعالثانیحرکت از یزد۷ جمادیالاولورود به نیشابور۱ جمادیالثانیحرکت از نیشابور۳ جمادیالثانیورود به طوس۸ جمادیالثانیورود به سرخس۲۳ جمادیالثانیحرکت از سرخس۲۹ جمادیالثانیورود به مرو۷ رمضاناعلام ولایتعهدی پس از عقد ولایتعهدی (در ۷ رمضان سال ۲۰۱) چون عید (ظاهراً عید فطر سال ۲۰۱ق) رسید مأمون از امام خواست تا نماز عید بخواند، اما امام بر مبنای شرایطی که در ابتدای ولایتعهدی با مأمون ذکر کرده بود از پذیرش اقامه نماز عید عذر خواست. مأمون اصرار کرد و امام ناچار قبول کرد و فرمود: پس من همچون رسول خدا(ص) به نماز خواهم رفت. مأمون نیز پذیرفت. مردم انتظار داشتند که امام رضا (ع) مانند خلفا با آداب و رسوم خاصی از خانه خارج شود، اما دیدند که ایشان با پای برهنه در حالیکه تکبیر میگوید به راه افتاد. امیران که با لباس رسمی و معمولِ اینگونه مراسم آمده بودند، با دیدن این وضع، یکباره از اسبها فرود آمده و کفشها را از پا درآوردند و با گریه و تکبیرگویان پشت سر امام به راه افتادند. امام در هر قدم که میرفت سه بار تکبیر میگفت. گفتهاند که فضل به مأمون گفت: اگر امام رضا بدین صورت به مصلّا(محل برپایی نماز) برسد، مردم فریفته او میشوند، بهتر آن است که از او بخواهی برگردد. پس مأمون فردی را فرستاد و از امام خواست که برگردد. آن حضرت کفش خود را به پا کرد و سوار بر مرکب شد و بازگشت.[۵۲]شهادت شهادت علیبنموسی(ع) را جمعه یا دوشنبه آخر ماه صفر، یا ۱۷ صفر، یا ۲۱ رمضان، یا ۱۸ جمادیالاولی، یا ۲۳ ذیالقعده، یا آخر آن، در سال ۲۰۲، یا ۲۰۳، یا ۲۰۶ نقل کردهاند.[۵۳] کلینی، وفات او را در ماه صفر سال ۲۰۳ق. در ۵۵ سالگی ذکر میکند.[۵۴] طبق نظر بیشتر علماء و مورخین سال شهادت امام رضا، ۲۰۳ق. بوده است.[۵۵] طبرسی روز شهادت را در آخر ماه صفر نقل میکند.[۵۶] در تعداد سالهای زندگی علی بنموسی نیز با توجه به اختلاف در تاریخ ولادت و شهادت او، از ۴۷ سال تا ۵۷ سال گفته شده است.[۵۷] طبق قول مشهور در تاریخ ولادت و وفات وی، سن امام رضا در هنگام شهادت ۵۵ سال بوده است. همچنین نقل قولهای متفاوتی در چگونگی شهادت امام رضا(ع) ذکر شده است:در تاریخ یعقوبی آمده است، مأمون در سال ۲۰۲ق از مرو رهسپار عراق شد و ولیعهدش رضا(ع) و وزیرش فضل بن سهل ذوالریاستین همراه وی بودند.[۵۸] چون به طوس رسیدند، امام رضا(ع) در قریهای که به آن نوقان گفته میشود، در اول سال ۲۰۳ق وفات کرد و بیماری آن حضرت بیش از سه روز نبود و گفته شده که علی بن هشام انار مسمومی به او خورانید و مأمون بر وی سخت بیتابی نشان داد. یعقوبی در ادامه مینویسد: «خبر داد مرا ابوالحسن بن ابی عباد و گفت: مأمون را دیدم که قبایی سفید در برداشت و در (تشییع) جنازه رضا سربرهنه میان دو قائمه نعش پیاده میرفت و میگفت؛ یا اباالحسن پس از تو به که دلخوش باشم؟ و سه روز نزد قبرش اقامت گزید و هر روز قرصی نان و مقداری نمک برای او میآوردند و خوراکش همان بود، سپس در روز چهارم بازگشت».[۵۹]شیخ مفید نقل میکند مأمون، عبدالله بن بشیر را امر کرد که ناخنهایش را نگیرد تا درازتر از حد معمول شود و سپس چیزی شبیه تمر هندی بدو داده تا با دستانش خمیر کند. آنگاه مأمون پیش امام رضا(ع) رفته و عبدالله را صدا زده و از او خواسته است که با دستانش آب انار بگیرد و سپس آن را به امام رضا(ع) نوشانید و این سبب وفات حضرت پس از دو روز شده است.[۶۰]شیخ صدوق روایاتی را بدین مضمون نقل میکند که در بعضی از آنها سم در انگور ذکر شده است و در بعضی، هم در انگور و هم در انار آمده است.[۶۱] سید جعفر مرتضی عاملی، شش نظر را درباره درگذشت امام رضا(ع) ذکر میکند.[۶۲]ابن حِبّان از محدثان و رجال شناسان قرن چهارم هجری، ذیل نام «علی بن موسی الرضا» مینویسد: علی بن موسی الرضا به وسیله سمی که مأمون به وی خوراند، رحلت یافت. این حادثه در روز شنبه سال ۲۰۳ق. بود.[۶۳] در مورد علت قتل امام رضا(ع) توسط مأمون، دلایل مختلفی ذکر شده است: غلبه امام بر علمای مختلف در جلسات مناظره،[۶۴] استقبال پرشور مردم از امامت امام در مراسم نماز عید مأمون از این حادثه احساس خطر کرد و متوجه شد دادن ولایت عهدی به امام، اوضاع را علیه وی سختتر کرده است. از این رو، مراقبانی برای آن حضرت گمارد تا مبادا اقدامی بر ضد مأمون انجام دهد.[۶۵] امام از مأمون وحشتی نداشت و در اکثر اوقات به او چنان جواب میداد که ناراحتش میکرد. این وضع نیز باعث خشم مأمون و زیادتر شدن دشمنی وی نسبت به حضرت میشد، هرچند آشکار نمیکرد.[۶۶] چنانکه نقل شده هنگامی که مأمون از خبر یکی از فتوحات نظامیاش خوشحالی میکرد، امام رضا(ع) به او گفت: «ای امیر مؤمنان، از خدا بترس درباره امت محمد(ص) و آنچه که خدا به تو واگذار کرده است. تو امور مسلمین را تضییع کردهای و...»[۶۷] ایران، مشهد، حرم امام رضا(ع)حرم امام رضا (ع) نوشتار اصلی: حرم امام رضا پس از شهادت امام رضا(ع)، مأمون، او را در خانه حمید بن قحطبه طائی (بقعه هارونیه) در روستای سناباد، دفن کرد.[۶۸] امروزه حرم رضوی، در ایران و در شهر مشهد مقدس واقع است و سالانه زیارتگاه میلیونها مسلمان از کشورهای مختلف است.[۶۹]سیره رضوی سیره عبادی: در سیره عملی امام رضا(ع) آمده است که آن حضرت در مناظرات علمی که بزرگان ادیان و فرق در آن حضور داشتند، به مجرد شنیدن صدای اذان، جلسه را ترک میکرد و در پاسخ به درخواست حاضران برای ادامه بحث علمی، فرمود: نماز میگزاریم و بازمیگردیم.[۷۰] گزارشهایی از عبادتهای شبانه و شب زندهداری ایشان نقل شده است.[۷۱] هنگامی که امام رضا(ع) پیراهن خود را به دعبل خزاعی هدیه داد به او فرمود: از این پیراهن محافظت کن که من با آن، هزار شب، در هر شب هزار رکعت نماز خواندهام و با آن هزار بار قرآن را ختم کردهام.[۷۲] سجدههای طولانی آن حضرت نیز گزارش شده است.[۷۳] سیره اخلاقی: نمونههای فراوانی از برخورد نیک امام در معاشرت با دیگران نقل شده است. رفتار محبتآمیز و همسفره شدن امام با بردگان و زیردستان حتی پس از ولیعهدی[۷۴] نمونهای از این گزارشها است. ابن شهرآشوب نقل کرده است که روزی امام به حمام رفت و یکی از حاضران که امام را نمیشناخت از ایشان خواست دلاکی او را انجام دهد. امام پذیرفت و شروع به دلاکی کرد. دیگران با مشاهده این ماجرا امام را به آن مرد معرفی کردند و وقتی آن مرد شرمسار شد و عذرخواهی کرد، امام او را آرام کرد و به دلاکی ادامه داد.[۷۵] سیره تربیتی: در سیره رضوی بر نقش خانواده در تربیت فرزند تاکید شده و مواردی همچون لزوم ازدواج با همسر صالح،[۷۶] اهتمام به ایام بارداری،[۷۷] نامگذاری نیک،[۷۸] و تکریم کودک[۷۹] گوشزد شده است. در مورد اهتمام امام رضا(ع) به انس گرفتن با نزدیکان نیز نقل شده است که هرگاه امام فراغتی پیدا میکرد، نزدیکان و اطرافیانش از کوچک و بزرگ را جمع میکرد و به گفتگو با آنان میپرداخت.[۸۰]قال الرضا (ع): لَا تَدَعُوا الْعَمَلَ الصَّالِحَ وَ الِاجْتِهَادَ فِي الْعِبَادَةِ اتِّكَالًا عَلَى حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ (ع)؛ لَا تَدَعُوا حُبَّ آلِ مُحَمَّدٍ (ع) وَ التَّسْلِيمَ لِأَمْرِهِمْ اتِّكَالًا عَلَى الْعِبَادَةِ فَإِنَّهُ لَا يُقْبَلُ أَحَدُهُمَا دُونَ الْآخَر انجام کار نیک و کوشش در عبادت را با تکیه بر دوستی آلمحمد (ص) رها نکنید؛ دوستی آلمحمد (ص) و تسلیم بودن در برابر دستوراتشان را نیز با تکیه بر عبادت وانگذارید، چراکه هیچیک از این دو بدون دیگری پذیرفته نمیشود. بحار الأنوار، ج۷۵، ص۳۴۸ سیره علمی: امام رضا(ع) وقتی در مدینه حضور داشت در روضه نبوی مینشست و دانشمندانی که از پاسخ سؤالات درمیماندند، از امام یاری میخواستند.[۸۱] پس از حضور در مرو نیز از رهگذر مناظراتی که برپا میشد، به بسیاری از شبهات و سؤالات پاسخ میگفت. افزون بر آن امام در منزل خود و در مسجد مرو حوزه علمی تشکیل داد ولی وقتی مجلس درس امام بالا گرفت مامون دستور تعطیلی آن را صادر کرد و امام او را نفرین کرد.[۸۲] نوشتار اصلی: طب الرضا اهتمام به تندرستی و طب در روایات امام رضا(ع) نمود روشنی دارد. در این روایات ضمن تبیین برخی مفاهیم مرتبط با این زمینه، به امر پیشگیری، تغذیه صحیح، بهداشت فردی و درمان نیز پرداخته شده است. کتاب طب الرضا معروف به رساله ذهبیه منسوب به امام رضا(ع) است و دربردارنده توصیههایی در این زمینه است. تقیه نکردن در بحث امامت: دوره امامت امام رضا(ع) تا حدی تقیه را برنمیتافت؛ زیرا وقایع مربوط به پیدایش جریان واقفیه، جامعه امامیه را با خطری جدی روبرو ساخته بود. بهعلاوه برخی بازماندگان فرقه فطحیه نیز در زمان امام رضا(ع) فعال بودند. با توجه به این شرایط، امام تا حدی از سیاست تقیه فاصله گرفت و با صراحت بیشتری به تبیین ابعاد امامت پرداخت. برای نمونه بحث مفترض الطاعه بودن امام، از زمان امام صادق(ع) در محافل دینی و کلامی مطرح شده بود ولی امامان در این مسئله با تقیه برخورد میکردند. امام رضا بدون آنکه به تعبیر روایات «ترسی از طغیانگر به خود راه دهد» خود را امام مفترض الطاعه معرفی مینمود.[۸۳][یادداشت ۲] در عین حال امام از شیعیان میخواست که «از خدا تقوا پیشه کنید و سخن ما را برای همگان پخش نکنید.»[۸۴] همچنین امام در پاسخ نامه مأمون که از ایشان خواسته بود درباره محض اسلام برای او بنویسد، پس از اشاره به توحید و نبوت پیامبر اسلام، امامت و جانشینی امام علی(ع) و یازده امام پس از وی را مطرح میکند و عبارت «القائم بامر المسلمین: کسی که امور مسلمانان را بر عهده دارد» را در مورد امام به کار میبرد.[۸۵]آثار منسوب رساله ذهبیه یا طب الرضا از آثار منسوب به امام رضا (ع) نوشتارهای اصلی: عیون اخبار الرضا و رساله ذهبیه برخی از نویسندگان، از امام رضا(ع) به جز احادیث و اخباری که از آن حضرت نقل کردهاند و یا پاسخ کسانی که برای فهم مسائل علوم و معارف به آن بزرگوار مراجعه کردهاند (مثلاً کتاب عیون اخبار الرضا بسیاری از این مسائل را نقل کرده است.)، تألیفاتی نیز ذکر کردهاند که صحت انتساب آنها نیازمند ادله کافی است و استناد برخی از آنها قابل اثبات نیست. از جمله این تألیفات کتاب «الفقه الرضوی» است که محققین از علماء، نپذیرفتهاند که این کتاب نوشته امام رضا (ع) باشد.[۸۶] اثر دیگری که به امام رضا(ع) نسبت داده شده است، «رساله ذهبیه» در پزشکی است. گفته شده است که امام این رساله را در حدود سال ۲۰۱ق. برای مأمون فرستاد و مأمون برای نشان دادن اهمیت آن دستور میدهد که با طلا نوشته و پس از آن در خزانه دارالحکمه نگهداری شود و به همین مناسبت است که آن را رساله ذهبیه نامیدهاند. بسیاری از علماء بر این رساله شرح نوشتهاند.[۸۷] از دیگر آثار نسبت داده شده به امام رضا(ع) «صحیفة الرضا» در فقه است که انتساب آن به ایشان ثابت نشده است.[۸۸] کتاب دیگری که به امام رضا (ع) نسبت داده شده است، کتاب «محض الاسلام و شرایع الدین» است که ظاهراً اطمینانی به صدور این کتاب از امام نیست.[۸۹]اصحاب نوشتار اصلی: فهرست اصحاب امام رضا تابلوی ضامن آهو اثر استاد فرشچیان برخی از نویسندگان، ۳۶۷ نفر را در زمره اصحاب و راویان حدیث امام رضا (ع) ذکر میکنند.[۹۰]برخی از اصحاب حضرت عبارتند از:یونس بن عبدالرحمنموفق (خادم امام رضا)علی بن مهزیار اهوازیصفوان بن یحییمحمد بن سنانعلی بن اسماعیل میثمیزکریا بن آدمریان بن صلتدعبل بن علیجایگاه نزد اهلسنت برخی بزرگان اهلسنت در سخنانی نسب، علم، فضل امام رضا(ع) را ستوده[۹۱] و به زیارت حرم امام رضا (ع) میرفتهاند. ابن حِبّان، محدث اهل سنت در قرن سوم و چهارم هجری، گفته است که به زیارت قبر علی بن موسی در مشهد میرفته و با توسل به آن حضرت برخی مشکلاتش برطرف شده است.[۹۲] همچنین ابن حجر عسقلانی نقل کرده که ابوبکر محمد بن خُزَیْمه، فقیه، مفسر و محدث اهل سنت در قرن سوم و چهارم هجری، و ابوعلی ثقفی به همراه دیگرانی از اهل سنت به زیارت قبر امام رضا(ع) رفتهاند. راوی این حکایت (که خودش آن را برای ابن حجر نقل کرده است) گفته است: «ابوبکر بن خزیمه چنان به بزرگداشت این بقعه، و فروتنی و زاری نزد آن پرداخت که ما متحیر شدیم.»[۹۳] ابن نجار از جایگاه امام در علم و دین سخن به میان آورده و گفته است: «وی در علم و دین چنان جایگاهی داشت که در بیست و چند سالگی، در مسجدالنبی فتوا میداد.»[۹۴]جستارهای وابستهولایتعهدی امام رضا (ع)حرم امام رضا (ع)ضریح امام رضا (ع)آستان قدس رضویمسند الامام الرضامطالعه بیشترصدوق، عیون اخبار الرضا (ع)، ترجمه علی اکبر غفاری، تهران: نشر صدوق، ۱۳۷۳ش.سید محمدجواد فضل الله ، تحلیلی از زندگانی امام رضا (ع)، ترجمه محمدصادق عارف، مشهد: آستان قدس رضوی، بنیاد پژوهشهای اسلامی، ۱۳۷۷ش.سید جعفر مرتضی عاملی، زندگی سیاسی هشتمین امام، ترجمه سید خلیل خلیلیان، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۱ش.رسول جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، قم، انصاریان، ۱۳۸۱ش.پانویسپرش به بالا↑ صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۱۳پرش به بالا↑ مفید، الارشاد، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۲۶۱؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۳۶۳.پرش به بالا↑ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۳۶۶و۳۶۷؛ امین، سیدمحسن، اعیان الشیعة، ۱۴۱۸ق، ج۲، ص۵۴۵.پرش به بالا↑ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۹، ص۱۰۰.پرش به بالا↑ طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۶۴پرش به بالا↑ مجلسی، بحارالانوار، ج۹۹، ص۵۵.پرش به بالا↑ «چرا علی بن موسی الرضا را امام رئوف مینامند.»؛ «چرا امام رضا را رئوف مینامند؟ توضیحات آیت الله شبیری زنجانی»پرش به بالا↑ فضل الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا (ع)، ۱۳۷۷ش، ص۴۳.پرش به بالا↑ کلینی، الکافی، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۴۸۶.پرش به بالا↑ نگاه کنید به: مفید، الارشاد، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۲۴۷؛ عاملی، الحیاة السیاسیة للامام الرضا، ۱۴۳۰ق، ص۱۶۸؛ طبرسی، اعلام الوری، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۴۰.پرش به بالا↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۱ش، ص۴۲۵.پرش به بالا↑ صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۱۴.پرش به بالا↑ صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۱۵.پرش به بالا↑ صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۱۶.پرش به بالا↑ صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۴۱.پرش به بالا↑ طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۹۱.پرش به بالا↑ کلینی، الکافی، دارالکتب الاسلامیه، ج۱، ص۴۹۲.پرش به بالا↑ یافعی، مرآة الجنان، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۱۰.پرش به بالا↑ طبری، تاریخ الطبری، ج۷، ص۱۴۹.پرش به بالا↑ القرشی، حیاة الامام علی بن موسی الرضا، ۱۴۲۹ق، ج۲، ص۴۰۸.پرش به بالا↑ سیوطی، تاریخ الخلفاء، ۱۴۲۵ق، ص۲۲۶.پرش به بالا↑ مفید، الارشاد، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۲۷۱.پرش به بالا↑ ر.ک: فضل الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا (ع)، ۱۳۷۷ش، ص۴۴.پرش به بالا↑ ر.ک: قمی، منتهی الآمال، ۱۳۷۹ش، ص۱۷۲۵-۱۷۲۶.پرش به بالا↑ فضل الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا (ع)، ۱۳۷۷ش، ص۴۴.پرش به بالا↑ سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص، منشورات الشریف الرضی، ص۱۲۳.پرش به بالا↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۱ش، ص۴۲۶.پرش به بالا↑ طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۴۱-۴۲.پرش به بالا↑ مفید، الارشاد، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۲۴۸.پرش به بالا↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۱ش، ص۴۲۷.پرش به بالا↑ نوبختی، فرق الشیعه، ۱۳۵۵ق، ص۷۹.پرش به بالا↑ كلينی، الكافى، ۱۳۶۳ش، ج۸، ص۱۵۱پرش به بالا↑ طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۶۴.پرش به بالا↑ عرفانمنش، جغرافیای تاریخی هجرت امام رضا علیهالسلام از مدینه تا مرو، ص۱۸.پرش به بالا↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۱ش، ص۴۲۶.پرش به بالا↑ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۴۶۵.پرش به بالا↑ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱۳۸۱ش، ج۱۸، ص۱۲۴.پرش به بالا↑ جعفریان، اطلس شیعه، ۱۳۸۷، ص۹۵.پرش به بالا↑ مفید، الارشاد، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۲۵۹.پرش به بالا↑ صدوق، معانی الاخبار،۱۴۰۳ق، ص۳۷۱.پرش به بالا↑ فضل الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا (ع)، ۱۳۷۷ش، ص۱۳۳.پرش به بالا↑ مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳، ج۴۹، ص۱۲۹.پرش به بالا↑ رک: درخشه، حسینی فائق، «سیره سیاسی امام رضا (ع) در برخورد با حکومت جور»، ص۲۱.پرش به بالا↑ رک: عاملی، الحیاة السیاسیه للامام الرضا (ع)، ۱۴۱۶ق، ص۲۸۶.پرش به بالا↑ مفید، الارشاد، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۲۵۹.پرش به بالا↑ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۴۶۵.پرش به بالا↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۱ش، ص۴۴۲.پرش به بالا↑ ر.ک: طبرسی، الاحتجاج، ۱۴۰۳ق، ج۲، ص۳۹۶ به بعد.پرش به بالا↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۱ش، ص۴۴۲.پرش به بالا↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۱ش، ص۴۴۲ به نقل از صدوق در عیون اخبار الرضا، اعلمی، ج۱، ص۱۵۲.پرش به بالا↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۱ش، ص۴۴۲-۴۴۳؛ نیز نگاه کنید به: صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۱۷۲.پرش به بالا↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۱ش، ص۴۴۳-۴۴۴.پرش به بالا↑ فضل الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا (ع)، ۱۳۷۷ش، ص۴۳.پرش به بالا↑ کلینی، الکافی، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۴۸۶.پرش به بالا↑ عاملی، الحیاة السیاسیة للامام الرضا، ۱۴۳۰ق، ص۱۶۹.پرش به بالا↑ طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۴۱.پرش به بالا↑ ر.ک: القرشی، حیاة الامام علی بن موسی الرضا، ۱۴۲۹ق، ج۲، ص۵۰۳-۵۰۴.پرش به بالا↑ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۴۶۹.پرش به بالا↑ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۴۷۱.پرش به بالا↑ مفید، الارشاد، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۲۷۰.پرش به بالا↑ ر.ک: صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۲۴۵.پرش به بالا↑ ر.ک: عاملی، زندگی سیاسی هشتمین امام، ۱۳۸۱ش، ص۲۰۲-۲۱۲.پرش به بالا↑ ابن حبان، الثقات، ۱۴۰۲ق، ج۸، ص۴۵۶-۴۵۷؛ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۷۶ش، ص۴۶۰.پرش به بالا↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۷۶ش، ص۴۴۳.پرش به بالا↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۷۶ش، ص۴۴۴.پرش به بالا↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۷۶ش، ص۴۴۴-۴۴۵.پرش به بالا↑ عطاردی، مسند الامام الرضا، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۸۴-۸۵.پرش به بالا↑ مفید، الارشاد، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۲۷۱.پرش به بالا↑ دخیل، ائمتنا: سیرة الائمة الاثنی عشر، ۱۴۲۹ق، ج۲، ص۷۶-۷۷.پرش به بالا↑ صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۱۷۲.پرش به بالا↑ صدوق، عيون أخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۱۸۴.پرش به بالا↑ طوسی، الامالی، ۱۴۱۴ق، ص۳۵۹.پرش به بالا↑ صدوق، عيون أخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۱۷.پرش به بالا↑ صدوق، عيون أخبار الرضا(ع)، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۱۵۹.پرش به بالا↑ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، نشر علامه، ج۴، ص۳۶۲پرش به بالا↑ کلینی، الکافی، ۱۳۶۳ش، ج۵، ص۳۲۷.پرش به بالا↑ کلینی، الکافی، ۱۳۶۳ش، ج۶، ص۲۳پرش به بالا↑ کلینی، الکافی، ۱۳۶۳ش، ج۶، ص۱۹پرش به بالا↑ نوری، مستدرک الوسائل، ۱۴۰۸ق، ج۱۵، ص۱۷۰.پرش به بالا↑ شيخ صدوق، عيون أخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۱۵۹.پرش به بالا↑ طبرسی، اعلام الوری، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۶۴.پرش به بالا↑ صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۱۷۲.پرش به بالا↑ کلینی، الکافی، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۱۸۷.پرش به بالا↑ کلینی، الکافی، ۱۳۶۳ش، ج۲، ص۲۲۴پرش به بالا↑ صدوق، عيون أخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۱۲۲.پرش به بالا↑ فضل الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا (ع)، ۱۳۷۷ش، ص۱۸۷.پرش به بالا↑ فضل الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا (ع)، ۱۳۷۷ش، ص۱۹۱-۱۹۶.پرش به بالا↑ فضل الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا (ع)، ۱۳۷۷ش، ص۱۹۶.پرش به بالا↑ فضل الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا (ع)، ۱۳۷۷ش، ص۱۹۷-۱۹۸.پرش به بالا↑ ر.ک: القرشی، حیاة الامام علی بن موسی الرضا، ۱۴۲۹ق.پرش به بالا↑ عسقلانی، تهذیب التهذیب، دار صادر، ج۷، ص۳۸۹؛ یافعی، مرآة الجنان، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۱۰.پرش به بالا↑ ابن حبان، الثقات، ۱۴۰۲ق، ج۸، ص۴۵۷.پرش به بالا↑ عسقلانی، تهذیب التهذیب، دار صادر، ج۷، ص۳۸۸.پرش به بالا↑ ابن النجار، ذیل تاریخ بغداد، ۱۴۱۷ق، ج۴، ص۱۳۵؛ نیز ر.ک: عسقلانی، تهذیب التهذیب، دار صادر، ج۷، ص۳۸۷.یادداشتهاپرش به بالا↑ لباسی که ابومسلم خراسانی و یارانش میپوشیدند که شاید به تقلید از رنگ پرچم پیامبر(ص) یا به نشانه سوگ شهدای اهل بیت پیامبر (ص) بوده است.(دائرة المعارف تشیع، ج۱، ۱۳۶۶، صص۴۴۰-۴۳۹)پرش به بالا↑ برای نمونه در پاسخ علی بن ابی حمزه بطائنی (از سران واقفیه) که از ایشان پرسید: آیا تو امام مفترض الطاعه هستی؟ فرمود: آری (کشی، ۱۳۴۸، ص۴۶۳) و در پاسخ فرد دیگری که همین سؤال را پرسید و سپس گفت: آیا مانند اطاعت از علی بن ابی طالب؟ نیز پاسخ آری داد.(کلینی، (۱۳۶۳ش)، ج۱، ص۱۸۷)منابعابن النجار البغدادی، محب الدین، ذیل تاریخ بغداد، دراسة وتحقیق مصطفی عبدالقادر یحیی، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۷ق.ابن حبان، الثقات، حیدر آباد، مطبعة مجلس دائرة المعارف العثمانیة، ۱۴۰۲ق.ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، قم، نشر علامه، بی تا.امین، سیدمحسن، اعیان الشیعة، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، ۱۴۱۸ق.جعفریان، رسول، اطلس شیعه، تهران، سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح، ۱۳۸۷ش.جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه (علیهم السلام)، قم، انصاریان، ۱۳۸۱ش.جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، قم، انصاریان، ۱۳۷۶ش.دخیل، علی محمد علی، ائمتنا: سیرة الائمة الاثنی عشر، قم، مؤسسة دار الکتاب الاسلامی، ۱۴۲۹ق.درخشه، جلال، حسینی فائق، سید محمد مهدی، «سیره سیاسی امام رضا (ع) در برخورد با حکومت جور»، در فصلنامه فرهنگ رضوی، شماره۱، سال اول، ۱۳۹۲ش.سبط ابن جوزی، یوسف بن قزاوغلی، تذکرة الخواص من الامة فی ذکر خصائص الائمة، قم، منشورات الشریف الرضی، بیتا.سیوطی، عبدالرحمن بن ابی بکر، تاریخ الخلفاء، تحقیق حمدی الدمرداش، ریاض، مكتبة نزار مصطفى الباز، ۱۴۲۵ق.صدوق، محمد بن على، معانی الاخبار، تحقیق علی اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، ۱۴۰۳ق.صدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا(ع)، تهران، نشر جهان، ۱۳۷۸ق.طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، تحقیق السیدمحمدباقر الموسوی الخرسان، مشهد، نشر سعید، ۱۴۰۳ق.طبرسی، فضل بن الحسن، اعلام الوری باعلام الهدی، قم، مؤسسه آل البیت لأحیاء التراث، ۱۴۱۷ق.طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بیتا.طوسی، محمد بن الحسن، الامالی، قم، دارالثقافة، ۱۴۱۴ق.عاملی، السید جعفر مرتضی، الحیاة السیاسیة للامام الرضا (ع): دراسة و تحلیل، بیروت، المرکز الاسلامی للدراسات، ۱۴۳۰ق.عاملی، سید جعفر مرتضی، الحیاة السیاسیة للإمام الرضا (ع)، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۴۱۶ق.عاملی، سید جعفر مرتضی، زندگی سیاسی هشتمین امام، ترجمه سید خلیل خلیلیان، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۱ش.عرفان منش، جلیل، جغرافیای تاریخی هجرت امام رضا علیهالسلام از مدینه تا مرو، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۴ش.عسقلانی، ابن حجر، تهذیب التهذیب، بیروت، دار صادر، بی تا.عطاردی، عزیز الله، مسند الامام الرضا، بیروت، دار الصفوة، ۱۴۱۳ق.فضل الله، محمدجواد، تحلیلی از زندگانی امام رضا (ع)، ترجمه محمدصادق عارف، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۷ش.قرشی، باقر شریف، حیاة الامام علی بن موسی الرضا: دراسة و تحلیل، قم، مهر دلدار، ۱۴۲۹ق./۲۰۰۸م.قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، تحقیق ناصر باقری بیدهندی، قم، انتشارات دلیل ما، ۱۳۷۹ش.کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تصحیح علی اکبر غفاری، تهران، اسلامیه، چاپ پنجم، ۱۳۶۳ش.کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، مصحح محمد آخوندی و علی اکبر غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، بیتا.مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، تهران، انتشارات صدرا، ۱۳۸۱ش.مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، قم، المؤتمر العاملی لألفية الشیخ المفید، ۱۳۷۲ش.نوبختی، حسن بن موسی، فرق الشیعه، نجف، حیدریه، ۱۳۵۵ق.نوری، حسین بن محمد تقی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، بیروت، موسسة آل بیت لاحیاء التراث، ۱۴۰۸ق.یافعی، عبدالله بن اسعد، مرآة الجنان و عبرة الیقضان فی معرفة ما یعتبر من حوادث الزمان، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۷ق.یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۷۸ش.«چرا علی بن موسی الرضا را امام رئوف مینامند.»؛ خبرگزاری مهر، تاریخ درج مطلب: ۲۳ مرداد ۱۳۹۵ش، تاریخ بازدید: ۵ مرداد ۱۳۹۸ش.«چرا امام رضا را رئوف مینامند؟ توضیحات آیت الله شبیری زنجانی»، سایت خبرآنلاین، تاریخ درج مطلب: ۲۸ آذر ۱۳۹۳ش، تاریخ بازدید: ۵ مرداد ۱۳۹۸ش.پیوند به بیروندانشنامه جهان اسلامصلوات خاصه امام رضا (ع) با صدای انصاریانپورتال جامع آستان قدس رضویروزشمار حركت امام رضا علیهالسلام از مدینه تا مروپیشین:امام موسی کاظمامام هشتم شیعیان دوازدهامامی۱۸۳-۲۰۳ هجری قمریپسین:امام جواد[نمایش]نبو امام رضا علیهالسلام[نمایش]نبو اصحاب امام رضا علیهالسلام[نمایش]نبو کتابشناسی امام رضا (ع)[نمایش]نبو امام جواد علیهالسلام[نمایش]نبو امامت[نمایش]نبو مشهد آنچه را که دنبالش بودید را یافتید؟ بله خیر ردهها: امامان شیعهامام رضافرزندان امام کاظممدفونان در مشهدچهارده معصومامامان مدفون در ایرانمدفونان در حرم امام رضاشهدای بنیهاشم
+ نوشته شده در شنبه نهم فروردین ۱۳۹۹ساعت 12:17  توسط hasan gholami
|
موسوی خمینی، سید روحاللهموسوی خمینی، سید روحالله
سید روحالله موسوی خمینی (1281-1368ش)، معروف به امام خمينى(ره)، بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، فقیه و اصولی و یکی از مراجع بزرگ تقلید شیعه معاصر در روز بيستم جمادى الآخره (روز ولادت فاطمه زهرا(س)) 1320ق، مطابق با اول مهر 1281ش و 24 سپتامپر 1902م ديده به جهان گشود. جد اعلاى او، «سيد حيدر موسوى اردبيلى»، همراه با پدرزن خويش، «مير سيد على همدانى» براى تبليغ دين اسلام و آئين تشيع، در قرن هشتم هجرى از ايران به كشمير هجرت كرد.[۱] پدربزرگ او «سيد احمد» كه براى كسب علم به نجف مشرف شده بود، به دعوت اهالى خمين، وارد ايران شد و در خمين ساكن گرديد.[۲] پدر بزرگوار امام، «آقا مصطفى» از علما و چهرههاى درخشان منطقه خمين بود. او تحصيلات عاليه علوم دينى را در نجف و سامرا به انجام رسانده و پس از بازگشت به خمين، به نشر احكام اسلام، رسيدگى به خواستههاى مردم و حمايت از مظلومان در برابر برخى خوانين ستمگر مىپرداخت. وى سرانجام در زمستان 1281ش12/ ذىالقعده 1320ق، در راه «خمين - اراك» به دست اشرار محلى به شهادت رسيد.[۳]بدن مطهر او به نجف اشرف برده شد و در جوار حرم مطهر اميرمؤمنان على(ع) آرام گرفت. روحالله كوچك (حضرت امام) كه در آن زمان، تنها پنج ماه از بهار زندگىاش گذشته بود، بعدها با شنيدن ماجراى پدر، شيفته او گرديد و همواره از او ياد مىكرد؛ بهگونهاى كه در بزرگسالى براى خود نام خانوادگى «مصطفوى» را برگزيد[۴]و در جوانى بعضى نوشتههايش را با نام «ابن الشهيد» تمام مىكرد.[۵] از آقا مصطفى شش فرزند به يادگار ماند كه به ترتيب سن عبارتند از:
محتویات[نهفتن]
دوره نخست (از 1281-1300ش)كودكى و نوجوانىروحالله با فراق پدر، در آغوش مادرى مهربان (بانو هاجر) و سرپرستى عمهاى دلسوز (صاحب خانم) و دايهاى پرهيزگار پرورش يافت. دوران كودكى و نوجوانى روحالله همزمان با بحرانهاى سياسى و اجتماعى ايران سپرى شد. وى از همان ابتداى زندگى، با درد و رنج مردم و مشكلات جامعه آشنا مىشد و تأثر خود را با ترسيم خطوطى بهصورت نقاشى بروز مىداد. شخصيت او در كنار خانواده و اطرافيان در سنگر دفاع، ساخته و پرداخته مىگرديد و آموزشهاى اوليه سواركارى، تفنگدارى و تيراندازى را مىگذراند و در كوران حوادث به مجاهدى تمامعيار تبديل مىگشت.[۶]برخى از حوادث متأثركننده اين دوران، مثل بمبباران مجلس، در نقاشىها[۷]و مشقهاى خوشنويسى[۸]دوران كودكى و نوجوانى او منعكس شده و در دسترس است.[۹]كه نمونه آن، قطعه شعرى است در دفترچه يادداشت دوران نوجوانى (9-10 سالگى) با عنوان «غيرت اسلام كو جنبش ملى كجاست»، خطاب به ملت ايران.[۱۰] مىتوان از آن نوشته، بهعنوان اولين بيانيه سياسى دوران نوجوانى روحالله ياد كرد و دغدغه ذهنى او را راجع به مسائل مملكتى فهميد. تمايلات روحالله نسبت به قهرمانان و مبارزان تا حدى بود كه در نهضت جنگل، پا از حد بيان و سرودن شعر در وصف ميرزا، فراتر نهاده، مىخواست به نهضت جنگل بپيوندد و چون براى او ميسر نشد، به درخواست او، مقدارى آذوقه به نام خود و برادرانش راهى جنگل شد.[۱۱]يك زمان نيز، مجالى پيدا كرده در راه بازگشت از مشهد به جنگل سفر مىكند و پايگاه ميرزا را از نزدیک مىبيند.[۱۲] تحصيلات روحاللهسيد روحالله از همان كودكى تحصيلات خود را آغاز نمود. در آغاز، معلمانى به نامهاى «ميرزا محمود» و «ميرزا محمدمهدى» به خانه آمده و او را درس مىدادند. پس از آن نزد معلم ديگرى به نام ملا ابوالقاسم، «عم جزء»، «گلستان» و «بوستان سعدى» را فراگرفت. سپس به مدرسه رفت تا از علوم جديد نيز بهرهمند گردد. مدتى نيز نزد برادر بزرگش «آقامرتضى» به فراگيرى «خوشنويسى» و علوم مقدماتى (سيوطى، منطق و مطوّل) پرداخت.[۱۳] آغاز جوانى و هجرتدر سال 1300ش (1339ق)، در 19 سالگى به اراك رفت تا از حوزه علميّه «سپهدار» كه زير نظر حضرت آيتالله عبدالكريم حائرى يزدى اداره مىشد، بهرهمند گردد. علومى چون «منطق» (در محضر آقا شيخ محمد گلپايگانى)، «مطول» (در محضر آقا ميرزا محمدعلى بروجردى)[۱۴]و «شرح لمعه» (در محضر آقا عباس اراكى)[۱۵]را در آنجا آموخت. اولين خطابه رسمى روحاللهروحالله ضمن تحصيل در اراك در مراسم بزرگداشت «ركن اعظم مشروطه»، آيتالله سيد محمد طباطبائى، اولين خطابه خود را قرائت كرد و تحسين حاضران را برانگيخت. اين خطابه در واقع بيانيهاى سياسى بود كه به جهت قدردانى از زحمات و خدمات علمدار مشروطيت از جانب حوزه علميه اراك از زبان يك طلبه جوان قرائت مىشد. از قول وى نقل شده: «... پيشنهاد شد منبر بروم، استقبال كردم. آن شب، كم خوابيدم؛ نه از ترس مواجه شدن با مردم، بلكه به خود فكر مىكردم فردا بايد روى منبرى بنشينم كه متعلق به رسولالله است. از خدا خواستم مدد كند كه از اولين تا آخرين منبرى كه خواهم رفت، هرگز سخنى نگويم كه جملهاى از آن را باور نداشته باشم و اين خواستن، عهدى بود كه با خدا بستم. اولين منبرم طولانى شد، اما كسى را خسته نكرد... و عدهاى احسنت گفتند. وقتى به دل مراجعه كردم، از احسنتگويىها خوشم آمده بود؛ به همين خاطر دعوت دوم و سوم را رد كردم و چهار سال هرگز به هيچ منبرى پا نگذاردم».[۱۶] دوره دوم زندگى روحالله (از 1300ش-1320)اين دوره از زندگى روحالله با هجرت او به قم آغاز شد و با سياستهاى دينزدايى دوره رضاخانى (1304-1320ش) همزمانى داشت. اين زمان، روحالله مشغول تحصيل، تدريس، تأليف كتاب و آشنايى با علماى برجسته مبارزى، همچون: «حاج آقا نورالله اصفهانى»[۱۷]، «مدرّس»[۱۸]و برخى ديگر بود. هدف عُلما در اين دوره اختناق رضاخانى، حفظ حوزه علميه قم بود كه ثمره آن در راهبرى مردم و تأسيس حكومت اسلامى به سال 57 نمايان شد. بااينهمه، نقش بىبديل آيتالله سيد حسن مدرس در تكوين شخصيت سياسى و دميدن روح مقاومت در روحالله جوان شايان توجه است. آقا سيد روحالله در سال 1301ش (1340ق)، در سن 20 سالگى همراه استادش «حضرت آيتالله عبدالكريم حائرى يزدى»، مؤسّس حوزه علميّه قم به اين شهر هجرت كرد. دروس سطح را نزد «آيتالله سيد على يثربى كاشانى» به پايان رساند و پس از آن در درس خارج حضرت آيتالله حائرى شركت كرده تا به درجه اجتهاد نائل آمد. ازدواجآقا روحالله در سال 1308ش، در27 سالگى، «خديجه ثقفى»، دختر «ميرزا محمد ثقفى تهرانى» را به همسرى برگزيد. ثمره اين پيوند، فرزندانى به نامهاى «سيد مصطفى» (1309ش)، «سيد احمد» (1324ش)، «سيده فريده»، «سيده زهرا» و «سيده صديقه» بود. شخصيت علمىآقا سيد روحالله با بهرهورى از استعداد فوقالعاده، رشتههاى مختلف علوم را بهسرعت طى كرد. علاوه بر فقه و اصول، فلسفه و عرفان را نيز در عالىترين سطح نزد اساتيد برجسته آن زمان (آيتالله حاج سيد ابوالحسن رفيعى قزوينى و آيتالله ميرزا محمدعلى شاهآبادى) در قم فراگرفت و در مدت 6 سال، جهش فوقالعادهاى در اين علوم داشت. در سال 1315ش (1355ق) كه حضرت آيتالله حائرى درگذشت، حاج آقا روحالله از چهرههاى سرشناس علمى حوزه علميّه قم بشمار مىآمد. تدريس فلسفهدرس فلسفه او پيش از 28 سالگى، در سال 1308ش (1348ق) شروع شده بود. وى در آن زمان در مدرسه «دارالشفا» سكونت داشت و از اساتيد بزرگ فلسفه و حكمت الهى بشمار مىآمد. شاگردان او از چهرههاى فاضل و انديشمند حوزه علميّه قم بودند. حاج آقا روحالله خود، آنان را انتخاب مىكرد و مرتّب بهگونه كتبى و شفاهى، ايشان را مىآزمود. تدريس عرفانيكى ديگر از مجالس درس حضرت امام، درس عرفان بود. اين درس، ويژه شاگردان خاص و مورد اعتمادش بود. عرفان براى او جزو علايق اصلى بود؛ بهگونهاى كه در سال 1307ش، كتاب شرح دعاى سحر را - كه تفسير جامعى بود بر دعایى كه امام محمد باقردر ماه رمضان مىخواند - نوشت. او دو سال بعد، «مصباح الهداية إلى الخلافة و الولاية» را نوشت. اثر ديگر وى در آن سالها، مجموعهاى از تفسيرها پيرامون «تفسير فصوص قيصرى» بود. عرفان، تأثير زيادى در شخصيت فكرى، روحى و نيز فعالیتهای سياسى آتى او داشت. درس اخلاقنخستين درسى كه آقا روحالله پس از رحلت آيتالله حائرى آغاز كرد و با استقبال طلاب و مردم كوچه و بازار مواجه شد، درس اخلاق بود. او در اين درس، بهمناسبتهاى مختلف، اشاراتى گويا و گاه كنايهآميز، به وضعيت حكومت و اسلامزدايى پهلوى اول، مطرح مىكرد كه برخورد حكومت رضاخانى را با وى در پى داشت. مأموران شهربانى حكومت تازه تأسيس پهلوى در قم، از ادامه اين درس در فيضيه جلوگيرى كردند. آقا روحالله نيز درس خود را به مدرسه حاج ملا صادق منتقل نمود. كتاب «اربعين حديث» از نتايج اين درس اخلاقى - عرفانى است.[۱۹] دوره سوم (از 1320-1340)اين دوره از زندگى آيتالله حاج آقا روحالله با چهل سالگى آغاز مىشود. احاطه گسترده ايشان در علوم عقلى و تحقيقات فلسفى، وى را در زمره اساتيد اول فلسفه در حوزه علميّه قم قرار مىداد. او به شبهات عقلى و ايراداتى كه به مكتب اسلام مىشد، پاسخگو بود؛ چنانكه كتاب «كشف الأسرار» را در پاسخ به كتاب «اسرار هزارساله» تأليف فرمود. حوزه علميه قم با رحلت آيتالله حائرى (1315ش) و فشار روزافزون حكومت پهلوى، روزهاى سختى را مىگذراند. با آغاز دهه 20 و سقوط رضاخان، شرايط براى تحقق مرجعيت عظمى فراهم گرديد. آيتالله بروجردى شخصيت علمى برجستهاى بود كه مىتوانست جانشين مناسبى براى مرحوم حائرى و حفظ كيان حوزه باشد. اين پيشنهاد از سوى شاگردان آيتالله حائرى و از جمله حاج آقا روحالله بهسرعت تعقيب شد. حاج آقا روحالله در دعوت از آيتالله بروجردى براى هجرت به قم و پذيرش مسئوليت خطير زعامت حوزه بسيار تلاش كرد. او در تعقيب هدفهاى ارزشمند خويش در سال 1328ش، طرح «اصلاح اساس ساختار حوزه علميه» را با همكارى آيتالله مرتضى حائرى تهيه كرد؛ هرچند با موانعى روبهرو شد. تدريس خارج فقه و اصولآيتالله حاج آقا روحالله درس خارج فقه و اصول خود را در سن 44 سالگى (در سال 1364ق)، كه مصادف با ورود حضرت آيتالله بروجردى به شهر قم بود، آغاز كرد. پارهاى از ويژگىها و امتيازات درس خارج وى، طرح اشكالات هر مسئله و شرح و بسط كامل مباحث آن، مخلوط نكردن مباحث اصولى با مباحث فلسفى، طرح نظريات نو و ابتكارى و تقليد نكردن از علماى پيشين بود. در اينجا شايسته است «اساتيد»، «مشايخ روايى» و «تأليفات» ايشان را (بيرون از زمانبندى دورهها) برشمريم. اساتيدحضرت امام در رشتههاى مختلف علوم، همچون ادبيات فارسى و عربى، فقه و اصول، منطق، فلسفه غرب و شرق، عرفان، كلام، هيئت و... محضر اساتيد متعددى را درك نمودند. برخى از اساتيد ايشان با توجه به پارهاى منابع[۲۰]بدين شرحاند:
مشايخ روايى
تأليفات
شاگردان
توجهگفتنى است افراد مزبور، كسانى هستند كه برخى از آنان دروس امام را تقرير نموده و برخى به درجه مرجعيت نائل آمدهاند وگرنه از آن حضرت، شاگردان فاضل و دانشمند ديگرى نيز بهره جسته و در روند مبارزه، پيروزى و تثبيت و تداوم انقلاب اسلامى نقش داشتهاند، همچون: آيات و حجج اسلام بهشتى، ربانى شيرازى، سعيدى، صدر (موسى)، غفارى، قدوسى، مطهرى، مفتح، هاشمى رفسنجانى و... دوره سوم زندگى او مصادف است با دو حادثه مهم: يكى، بروز جنگ جهانى دوم و ديگرى، اشغال ايران، خروج رضاخان از ايران و آغاز سلطنت محمدرضا. بنا بر اعتقاد حاج آقا روحالله، اين زمان، فرصت مناسبى براى قيام اصلاحى بود. با همه اميدهاى روحالله، قيام مورد نظر صورت نگرفت. او در اين دوره عالمى است كامل و جامع الشرايط، مُصلحى است هوشيار با پشتوانه دانش و بينش سياسى، با كولهبارى از تجربه دوران 20 ساله رضاخانى، كه شناخت كاملى از اوضاع ايران و جهان دارد؛ لذا با صدور بيانيهاى در 1323/3/13ش (11 جماديالثاني 1363ق)، زمان مناسب تحول بنيادين را يادآورى مىكند: «امروز، روزى است كه نسيم روحانى وزيدن گرفته و براى قيام اصلاحى بهترين روز است. اگر مجال را از دست بدهيد و قيام براى خدا نكنيد و مراسم دينى را عودت ندهيد، فرداست كه مشتى هرزهگرد و شهوتران بر شما چيره و تمام آيين و شرف شما را دستخوش اغراض باطله خود كنند». دوره چهارم زندگى امام (از 1340-1368)مرجعيتاين دوره، همزمان با رحلت آيتالله بروجردى (10 فروردين 1340) است. در اين هنگام، جمع فراوانى از علما و فضلاى حوزه به آيتالله حاج آقا روحالله اصرار نمودند كه رساله عمليّه ايشان چاپ شود، اما او نپذيرفت؛ ازاينرو، فتاواى وى را از حاشيهاش بر كتاب «وسيلة النجاة» سيد ابوالحسن اصفهانى و نيز حاشيه بر «العروة الوثقى» به دست مىآوردند؛ تااينكه با وفات حضرت آيتالله حكيم(1349ش)، بخش معتنابهى از مردم، مقلد «حضرت آيتالله حاج آقا روحالله موسوى خمينى» شدند. قيام پانزده خرداد 1342اين دوره، آغازى براى رفع موانع براى دشمنان ايران و اسلام بود. همزمان با تسلط آمريكا بر امور مملكت، فشار بر رژيم براى اجراى اصلاحات آمريكايى افزايش يافت و در قالب اصلاحات ارضى و لايحه انجمنهاى ايالتى و ولايتى با چشماندازى ظاهراً مردمفريب رخ نمود؛ ولى در باطن از اتحاد شومى خبر مىداد و تسلط آمريكا، اسرائيل و عوامل آنها را بر كليه شئون مملكت فراهم مىكرد. در اين زمان، حضرت آيتالله حاج آقا روحالله خمينى در برابر اصلاحات آمريكايى بهشدت ايستاد و رژيم شاه به تلافى آن، در دوم فروردين 1342 كه مصادف بود با شهادت امام جعفر صادق(ع)، به مدرسه فيضيه يورش برد. در اين حادثه، تعدادى شهيد و مجروح شدند. حاج آقا روحالله در پى اين حادثه، خطاب به مردم و علماى نجف و قم فرمود: «امروز سكوت، همراهى با دستگاه جبار است» و در اعلاميه معروف خود تحت عنوان «شاهدوستى؛ يعنى غارتگرى»، جهتگيرى مبارزه را مشخص ساخت. راز تأثير شگفت پيام و كلام او را در روان مردم كه تا مرز جانبازى پيش مىرفت، بايد در همين اصالت انديشه، صلابت رأى و صداقت بىشائبهاش با آنان جستجو كرد. آيتالله خمينى در پيامى بهمناسبت چهلم فاجعه فيضيه دست به افشاگرى زد: «من مصمم هستم كه از پاى ننشينم تا دستگاه فاسد را به جاى خود بنشانم». ايشان نطق تاريخى خود را در 13 خرداد 1342 در مدرسه فيضيه ايراد نموده، خطاب به شاه گفت: «آقا من به شما نصيحت مىكنم؛ اى آقاى شاه! اى جناب شاه! من به تو نصيحت مىكنم؛ دست بردار از اين كارها. آقا اغفال مىكنند تو را. من ميل ندارم كه يك روز اگر بخواهند تو بروى، همه شكر كنند». شاه فرمان خاموش كردن فريادش را صادر كرد. در شامگاه 14 خرداد آيتالله خمينى دستگير و به زندان قصر منتقل شد. صبح روز پانزدهم خبر بازداشت ايشان، به تهران و ساير شهرها رسيد. مردم به خيابانها ريخته، با شعار «يا مرگ يا خمينى» بهسوى كاخ شاه به حركت درآمدند. قيام، با شدت سركوب شد و به خون نشست. حكومت تصميم داشت او را پس از محاكمه اعدام كند؛ تااينكه اعلاميهاى به امضاى علما و مراجع منتشر شد كه در آن بهصراحت، مرجعيت وى را تأييد كرده، خواهان آزادى او شدند. سرانجام حاج آقا روحالله پس از اعتراضات زياد، صبح روز 19 فروردين 1343، پس از ده ماه زندان و مراقبت، به قم برگردانده شد. قيام 15 خرداد 1342 علىالظاهر از جوشش و جنبش افتاد؛ اما افشاگرى او عليه تصويب لايحه كاپيتولاسيون (مصونيت قضايى كارمندان آمريكايى)، ايران را در آبان سال 43 در آستانه قيامى دوباره قرار داد. حاج آقا روحالله در روز 4 آبان 1343 بيانيهاى انقلابى صادر كرد و در آن نوشت: «دنيا بداند كه هر گرفتارى كه ملت ايران و ملل مسلمين دارند از اجانب است، از آمريكاست. ملل اسلام از اجانب عموماًو از آمريكا خصوصا متنفر است... آمريكاست كه از اسرائيل و هواداران آن پشتيبانى مىكند...». سحرگاه 13 آبان 1343 او را بازداشت كرده و با يك فروند هواپيماى نظامى به تركيه انتقال دادند و بار ديگر پس از يك سال او را به عراق (نجف) تبعيد كردند. انتقال او به نجف به اين منظور بود كه شخصيت وى تحتالشعاع ديگر علماى حوزه بزرگ نجف قرار گيرد؛ اما ايشان ستارهاى درخشان در آسمان فقاهت آن حوزه هزار ساله شد و مورد احترام علماى آن شهر قرار گرفت. اقامت در نجفايشان در نجف، درس خارج فقه خود را از سال 1344 در مسجد شيخ انصارى شروع كردند كه از پربارترين درسهاى آن حوزه بشمار مىآمد. كتاب حكومت اسلامى يا ولايت فقيه ايشان نيز متن يكى از درسهاى خارج فقه آن دوران است. ايشان همواره رخدادهاى ايران را پيگيرى كرده و در برابر رژيم شاه موضع انقلابى داشتند. همچنين با تدريس نظريه «ولايت فقيه»، طرح بزرگشان را براى ايجاد حكومت اسلامى ارائه دادند. حاج آقا روحالله در مدت سيزده سال تبعيد خود در نجف، شاگردان فراوانى تربيت كرده كه استوانههاى محكمى براى انقلاب اسلامى ايران شدند. ايشان از بدو ورود به نجف با ارسال نامهها و پيكهايى به ايران، ارتباط خويش را با مبارزان حفظ نموده و آنان را در هر مناسبتى به پايدارى در پيگيرى اهداف قيام فرامىخواندند. واكنش تند ايشان در برابر برنامههاى فرهنگى، اجتماعى، اقتصادى، نظامى و سياسى رژيم، همچون: «جشنهاى 2500 ساله شاهنشاهى»، «جشن هنر شيراز»، «ديكتاتورى حزبى رستاخيز»، «تغيير تاريخ رسمى كشور از مبدأ هجرت پيامبر اسلام به مبدأ سلطنت شاهان هخامنشى»، «تخريب معيشت فرودستان و گسترش حلبىآبادها»، «خريد بىرويه تسليحات نظامى از غرب»، «حركت ايران همسو با اهداف آمريكا در خاور ميانه» و «سركوب مبارزان سياسى» تنور مبارزه را گرم نگاه مىداشت. اوجگيرى انقلاب اسلامى در سال 1356 و قيام مردمهرچند رژيم شاه در سال 1355ش، در اوج اقتدار خود به سر مىبرد، اما با بحران مشروعيت روبهرو شده بود. سركوبى مخالفان كار را بدانجا رساند كه آن رژيم از بيرون مرزها، به نقض حقوق بشر متهم شد. شاه براى رفع اين اتهام و به خيال اينكه خطرى براى تداوم و ثبات رژيمش ندارد، سياست «فضاى باز سياسى» را آغاز كرد. «حضرت آيتالله خمينى» با رصد رخدادها و وضعيت ايران، در مرداد 1356 طى پيامى اعلام كردند: «اكنون بهواسطه اوضاع داخلى و خارجى و انعكاس جنايات رژيم در مجامع و مطبوعات خارجى، فرصتى است كه بايد مجامع علمى و فرهنگى و رجال وطنخواه و دانشجويان خارج و داخل و انجمنهاى اسلامى در هر جا بىدرنگ از آن استفاده كنند و بىپرده بهپا خيزند». گروههاى مبارز و مردمى كه شخص شاه را عامل استبداد و وابستگى مىدانستند، به استقبال پيام ايشان برآمده و منتظر فرصت براى اعتراضات اجتماعى بودند. درگذشت مشکوک آيتالله حاج آقا مصطفى خمينى، در اول آبان 1356 و مراسم پرشكوهى كه در ايران برگزار شد، نقطه آغازى بر خيزش دوباره روحانیت و قيام جامعه مذهبى ايران بود. ايشان اين واقعه را از الطاف خفيه الهى ناميدند. رژيم شاه با درج مقالهاى توهينآميز عليه ايشان در روزنامه اطلاعات، انتقام گرفت. اعتراض مردمى به اين مقاله، به قيام 19 دىماه 1356 قم و ادامه اعتراضات در سال 57 منجر شد. رژيم، به كارهاى مردمفريب، مانند بستن مراكز فساد و آزادى مطبوعات دست زد؛ اما اراده مردم، با فرمان مقاومت از سوى امام، تغيير نيافت. سركوب راهپيمايى 17 شهريور، نقطه عطفى در اوجگيرى مبارزه بود. امام مبارزان ميانهرو را از شعار «الزام شاه براى عمل به قانون اساسى با حفظ سلطنت مشروطه» برحذر داشتند كه پيامد آن، تلاش رژيم براى فشار وارد آوردن به امام و اخراج ايشان از عراق بود. رفتن امام بهسوى كويت و ممانعت از پذيرش ايشان، پرواز به فرانسه و اقامت در «نوفل لوشاتو» را براى رهبر انقلاب رقم زد. ايشان توانست صداى انقلاب را رساتر به مردم ايران و جهان برسانند. بازتاب سركوب دانشجوها و اقشار ديگر مردم در روز 13 آبان و راهپيمايى روز عاشورا در 20 آذر، كار را بر شاه و حاميان غربى او سختتر كرد. تغيير پىدرپى كابينهها و حكومت نظامى هم بر اراده امام و مردم بىتأثير بود. سران چهار كشور غربى (آمريكا، فرانسه، آلمان و بريتانيا) در نشست «گوادلوپ» به اين نتيجه رسيدند كه اميدى به بقاى نظام سلطنتى در ايران نيست و خروج شاه و روى كار آمدن يك دولت غير نظامى مىتواند از شدت بحران بكاهد. امام با رفتن شاه، دستور تشكيل «شوراى انقلاب» را صادر كرده و با استقبال بىنظير مردم در روز 12 بهمن به وطن بازگشتند. انقلاب مردم با سخنرانى تاريخى در بهشت زهراى تهران و سپس تعيين دولت از سوى ايشان به سرانجام خوش پيروزى نزدیک شد. يوم الله 22 بهمن 1357ش، تنفس صبحى دوباره در جان ملت، روز پيروزى انقلاب و نقطه آغاز تحولات بزرگ تاريخى براى سرزمين ايران، آئين تشيع و جهان اسلام بود.[۲۱] درايت، هوشمندى و اقتدار رهبرى حضرت امام خمينى، بهويژه در سالهاى نخست پس از پيروزى، بسيار درخشان و ممتاز است. رهبر و بنيانگذار جمهورى اسلامى ايراندوره رهبرى ده سال و چهار ماه ايشان رسما از 22 بهمن 1357ش، تا 14 خرداد 1368ش، ادامه داشت. حضرت امام خمينى ابتدا به تثبيت نظام سياسى جديد پرداخت و «جمهورى اسلامى» را با توجه به مبانى «اسلام سياسى شيعى» و مقتضيات دنياى جديد طراحى كردند. بلافاصله پس از پيروزى، با فراخوانى مردم به رفراندم براى تعيين نظام سياسى و تشكيل مجلس خبرگان و همهپرسى قانون اساسى، الگوى جديدى از حكومت اسلامى را به جهان نشان دادند. با فروپاشى استبداد پهلوى و رواج گسترده آزادىهاى اجتماعى، گروههاى مختلف توانستند با برگزارى نشستها و انتشار انديشههاى خود به رقابت بپردازند؛ اما به دليل نبود تجربه زندگى در فضاى باز سياسى و نبود نكات مورد اتفاق همه نيروهاى اجتماعى، اين فضا بهزودى به منازعهاى دامنگير تبديل شد. آرايش نيروهاى اجتماعى، بهويژه برخى گروهها و احزاب سياسى كه متأثر از مكاتب سياسى غرب و شرق (ليبراليسم و كمونيسم) بودند و صفبندى آنها در برابر «مكتب انقلاب اسلامى» كه برگرفته از انديشه سياسى حضرت امام و خواسته مردم ولايتمدار بود، رخدادهاى تلخ بىشمارى را در تاريخ انقلاب رقم زد. اين رخدادها همگام با رويكرد خصمانه استكبار جهانى به سركردگى آمريكا و حمايت غرب و شرق از گروههاى معارض داخلى در كنار تهاجم نظامى رژيم بعثى عراق به نمايندگى از حاكمان مرتجع جهان عرب، شرايطى را رقم زد كه مىتوان گفت هركدام از آنها مىتوانست مسير انقلاب را تغيير داده، به شكست بكشاند؛ اما دست خداوند، هوشمندى و رهبرى مقتدرانه امام، جانفشانى، وفادارى و آگاهى مردم ايران، راه انقلاب را هموار كرد. حضرت امام خمينى در بهمنماه 1358، پس از عارضه قلبى، به تهران آمدند و با اقامت در آنجا سكان كشتى انقلاب را به دست گرفتند. بحرانهايى چون تغيير دولتها، اختلافهاى قواى سهگانه، شهادت جمع بسيارى از كارگزاران نظام، مشكلات ناشى از جنگ تحميلى و... با دست باكفايت ايشان فرومىنشست. درايت ايشان در ارائه نظريه «ولايت مطلقه فقيه» و تشكيل نهادهايى همچون «مجمع تشخيص مصلحت نظام»، راه برونرفت از بحرانها را فراروى انقلاب نهاد. ملت ايران نيز پاسدار ميراث بزرگ امام خويش بود و ايشان را در رواق چشمانش مىنشاند. علاقه مردم ولايتمدار به امام بهگونهاى بود كه در سال 1368، در حالى با پيكر پاک ايشان پس از سالها تحمل سختىها و مشكلات، وداع مىكرد كه حضور جمعيت، چندين برابر بيشتر از لحظه ورود وى به خاک وطن بود و عشق و پايدارى آنان عميقتر و قصدشان بر ادامه راه امام و انقلاب، جدىتر و نظامشان علىرغم همه توطئهها و حوادث، پرثباتتر از هر زمان ديگر شد. «جمهورى اسلامى»، بارزترين ثمره عمر حضرت امام است. ايشان اين نظام سياسى را بهگونهاى طراحى كردند كه به هيچ فردى تكيه نداشته و در وصيتنامه خودشان به ملت چنين سفارش مىكنند كه: «با قدرت و تصميم اراده به پيش روند و بدانند كه با رفتن يك خدمتگزار، در سدّ آهنين ملت خللى حاصل نخواهد شد؛ كه خدمتگزاران بالا و والاتر در خدمتند و اللَّه نگهدار اين ملت و مظلومان جهان است». رحلتحضرت امام خمينى به دنبال بروز مشكل دستگاه گوارش در 28 ارديبهشت 1368، از روز دوم خرداد تحت عمل پزشکى قرار گرفتند. به دنبال مشكل اساسى كه در ساعت سه بعد ظهر 13 خرداد در روند بيمارى ايشان به وجود آمده بود، در شامگاه شنبه، ساعت 22 و 20 دقيقه 13 خرداد سال 1368 خورشيدى (3 ژوئن 1989م) برابر با 24 شوال 1409ق، در 87 سالگى، روحشان از اين دنيا رحلت كرده، به ملكوت اعلا پيوست. آنچه پس از ايشان از متاع مادى بهجا ماند، به گزارش ديوان عالى كشور - كه مطابق اصل 142 قانون اساسى موظف بود دارایى رهبر و مسئولان ردهبالاى نظام را قبل و بعد از مسئوليت، رسيدگى و بررسى كند و حضرت امام نخستين كسى بود كه صورت دارایى خود را در تاريخ 24 دىماه 1359 براى ديوان عالى ارسال نمود - بدين شرح است: «نهتنها به اموال امام چيزى اضافه نشده، بلكه قطعه زمين ارثرسيده به امام در خمين نيز پس از انقلاب، در زمان حيات ايشان بين مستمندان محل، تقسيم شده است. تنها ملك غير منقول امام، منزل قديمى ايشان در قم بود كه از زمان تبعيد در سال 1343، عملاً در اختيار اهداف نهضت و محل تجمع مردم بوده است. مختصر وسايل اوليه زندگى در منزل، متعلق به همسرشان بوده و دو قطعه قالى مستعمل موجود، ملك كسى نيست و بايد به سادات نيازمند داده شود. از آن حضرت هيچ وجه نقدى باقى نمانده و هرچه هست، وجوهات است كه ورثه، حقى در آن ندارند». بدين ترتيب، دارایى برجامانده از مردى كه قريب به نود سال عمر كرد و بر قلوب مردم حكومت داشت، عينك، ناخنگير، شانه، تسبيح، قرآن، سجاده نماز، عمامه، لباس روحانى او و كتب دينى بود. مراسم تشييع در روز 16 خرداد با حضور ميليونها نفر برگزار شد و پيكر ايشان همان روز در بهشت زهراى تهران، در جايى كه اكنون «حرم امام خمينى» است، به خاک سپرده شد. او با «دلى آرام و قلبى مطمئن و روحى شاد و ضميرى اميدوار به فضل خدا»، به ديدار معبود شتافت. پانویس
وابستهها
وسيلة النجاة مع تعاليق الإمام الخميني (موسوعه جلد 26 و 27) وسيلة النجاة مع تعاليق الإمام الخميني(ره) تحریر الوسیله (چاپ جامعه مدرسین)
+ نوشته شده در شنبه نهم فروردین ۱۳۹۹ساعت 12:16  توسط hasan gholami
|
موسوی خمینی، سید روحاللهموسوی خمینی، سید روحالله
سید روحالله موسوی خمینی (1281-1368ش)، معروف به امام خمينى(ره)، بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، فقیه و اصولی و یکی از مراجع بزرگ تقلید شیعه معاصر در روز بيستم جمادى الآخره (روز ولادت فاطمه زهرا(س)) 1320ق، مطابق با اول مهر 1281ش و 24 سپتامپر 1902م ديده به جهان گشود. جد اعلاى او، «سيد حيدر موسوى اردبيلى»، همراه با پدرزن خويش، «مير سيد على همدانى» براى تبليغ دين اسلام و آئين تشيع، در قرن هشتم هجرى از ايران به كشمير هجرت كرد.[۱] پدربزرگ او «سيد احمد» كه براى كسب علم به نجف مشرف شده بود، به دعوت اهالى خمين، وارد ايران شد و در خمين ساكن گرديد.[۲] پدر بزرگوار امام، «آقا مصطفى» از علما و چهرههاى درخشان منطقه خمين بود. او تحصيلات عاليه علوم دينى را در نجف و سامرا به انجام رسانده و پس از بازگشت به خمين، به نشر احكام اسلام، رسيدگى به خواستههاى مردم و حمايت از مظلومان در برابر برخى خوانين ستمگر مىپرداخت. وى سرانجام در زمستان 1281ش12/ ذىالقعده 1320ق، در راه «خمين - اراك» به دست اشرار محلى به شهادت رسيد.[۳]بدن مطهر او به نجف اشرف برده شد و در جوار حرم مطهر اميرمؤمنان على(ع) آرام گرفت. روحالله كوچك (حضرت امام) كه در آن زمان، تنها پنج ماه از بهار زندگىاش گذشته بود، بعدها با شنيدن ماجراى پدر، شيفته او گرديد و همواره از او ياد مىكرد؛ بهگونهاى كه در بزرگسالى براى خود نام خانوادگى «مصطفوى» را برگزيد[۴]و در جوانى بعضى نوشتههايش را با نام «ابن الشهيد» تمام مىكرد.[۵] از آقا مصطفى شش فرزند به يادگار ماند كه به ترتيب سن عبارتند از:
محتویات[نهفتن]
دوره نخست (از 1281-1300ش)كودكى و نوجوانىروحالله با فراق پدر، در آغوش مادرى مهربان (بانو هاجر) و سرپرستى عمهاى دلسوز (صاحب خانم) و دايهاى پرهيزگار پرورش يافت. دوران كودكى و نوجوانى روحالله همزمان با بحرانهاى سياسى و اجتماعى ايران سپرى شد. وى از همان ابتداى زندگى، با درد و رنج مردم و مشكلات جامعه آشنا مىشد و تأثر خود را با ترسيم خطوطى بهصورت نقاشى بروز مىداد. شخصيت او در كنار خانواده و اطرافيان در سنگر دفاع، ساخته و پرداخته مىگرديد و آموزشهاى اوليه سواركارى، تفنگدارى و تيراندازى را مىگذراند و در كوران حوادث به مجاهدى تمامعيار تبديل مىگشت.[۶]برخى از حوادث متأثركننده اين دوران، مثل بمبباران مجلس، در نقاشىها[۷]و مشقهاى خوشنويسى[۸]دوران كودكى و نوجوانى او منعكس شده و در دسترس است.[۹]كه نمونه آن، قطعه شعرى است در دفترچه يادداشت دوران نوجوانى (9-10 سالگى) با عنوان «غيرت اسلام كو جنبش ملى كجاست»، خطاب به ملت ايران.[۱۰] مىتوان از آن نوشته، بهعنوان اولين بيانيه سياسى دوران نوجوانى روحالله ياد كرد و دغدغه ذهنى او را راجع به مسائل مملكتى فهميد. تمايلات روحالله نسبت به قهرمانان و مبارزان تا حدى بود كه در نهضت جنگل، پا از حد بيان و سرودن شعر در وصف ميرزا، فراتر نهاده، مىخواست به نهضت جنگل بپيوندد و چون براى او ميسر نشد، به درخواست او، مقدارى آذوقه به نام خود و برادرانش راهى جنگل شد.[۱۱]يك زمان نيز، مجالى پيدا كرده در راه بازگشت از مشهد به جنگل سفر مىكند و پايگاه ميرزا را از نزدیک مىبيند.[۱۲] تحصيلات روحاللهسيد روحالله از همان كودكى تحصيلات خود را آغاز نمود. در آغاز، معلمانى به نامهاى «ميرزا محمود» و «ميرزا محمدمهدى» به خانه آمده و او را درس مىدادند. پس از آن نزد معلم ديگرى به نام ملا ابوالقاسم، «عم جزء»، «گلستان» و «بوستان سعدى» را فراگرفت. سپس به مدرسه رفت تا از علوم جديد نيز بهرهمند گردد. مدتى نيز نزد برادر بزرگش «آقامرتضى» به فراگيرى «خوشنويسى» و علوم مقدماتى (سيوطى، منطق و مطوّل) پرداخت.[۱۳] آغاز جوانى و هجرتدر سال 1300ش (1339ق)، در 19 سالگى به اراك رفت تا از حوزه علميّه «سپهدار» كه زير نظر حضرت آيتالله عبدالكريم حائرى يزدى اداره مىشد، بهرهمند گردد. علومى چون «منطق» (در محضر آقا شيخ محمد گلپايگانى)، «مطول» (در محضر آقا ميرزا محمدعلى بروجردى)[۱۴]و «شرح لمعه» (در محضر آقا عباس اراكى)[۱۵]را در آنجا آموخت. اولين خطابه رسمى روحاللهروحالله ضمن تحصيل در اراك در مراسم بزرگداشت «ركن اعظم مشروطه»، آيتالله سيد محمد طباطبائى، اولين خطابه خود را قرائت كرد و تحسين حاضران را برانگيخت. اين خطابه در واقع بيانيهاى سياسى بود كه به جهت قدردانى از زحمات و خدمات علمدار مشروطيت از جانب حوزه علميه اراك از زبان يك طلبه جوان قرائت مىشد. از قول وى نقل شده: «... پيشنهاد شد منبر بروم، استقبال كردم. آن شب، كم خوابيدم؛ نه از ترس مواجه شدن با مردم، بلكه به خود فكر مىكردم فردا بايد روى منبرى بنشينم كه متعلق به رسولالله است. از خدا خواستم مدد كند كه از اولين تا آخرين منبرى كه خواهم رفت، هرگز سخنى نگويم كه جملهاى از آن را باور نداشته باشم و اين خواستن، عهدى بود كه با خدا بستم. اولين منبرم طولانى شد، اما كسى را خسته نكرد... و عدهاى احسنت گفتند. وقتى به دل مراجعه كردم، از احسنتگويىها خوشم آمده بود؛ به همين خاطر دعوت دوم و سوم را رد كردم و چهار سال هرگز به هيچ منبرى پا نگذاردم».[۱۶] دوره دوم زندگى روحالله (از 1300ش-1320)اين دوره از زندگى روحالله با هجرت او به قم آغاز شد و با سياستهاى دينزدايى دوره رضاخانى (1304-1320ش) همزمانى داشت. اين زمان، روحالله مشغول تحصيل، تدريس، تأليف كتاب و آشنايى با علماى برجسته مبارزى، همچون: «حاج آقا نورالله اصفهانى»[۱۷]، «مدرّس»[۱۸]و برخى ديگر بود. هدف عُلما در اين دوره اختناق رضاخانى، حفظ حوزه علميه قم بود كه ثمره آن در راهبرى مردم و تأسيس حكومت اسلامى به سال 57 نمايان شد. بااينهمه، نقش بىبديل آيتالله سيد حسن مدرس در تكوين شخصيت سياسى و دميدن روح مقاومت در روحالله جوان شايان توجه است. آقا سيد روحالله در سال 1301ش (1340ق)، در سن 20 سالگى همراه استادش «حضرت آيتالله عبدالكريم حائرى يزدى»، مؤسّس حوزه علميّه قم به اين شهر هجرت كرد. دروس سطح را نزد «آيتالله سيد على يثربى كاشانى» به پايان رساند و پس از آن در درس خارج حضرت آيتالله حائرى شركت كرده تا به درجه اجتهاد نائل آمد. ازدواجآقا روحالله در سال 1308ش، در27 سالگى، «خديجه ثقفى»، دختر «ميرزا محمد ثقفى تهرانى» را به همسرى برگزيد. ثمره اين پيوند، فرزندانى به نامهاى «سيد مصطفى» (1309ش)، «سيد احمد» (1324ش)، «سيده فريده»، «سيده زهرا» و «سيده صديقه» بود. شخصيت علمىآقا سيد روحالله با بهرهورى از استعداد فوقالعاده، رشتههاى مختلف علوم را بهسرعت طى كرد. علاوه بر فقه و اصول، فلسفه و عرفان را نيز در عالىترين سطح نزد اساتيد برجسته آن زمان (آيتالله حاج سيد ابوالحسن رفيعى قزوينى و آيتالله ميرزا محمدعلى شاهآبادى) در قم فراگرفت و در مدت 6 سال، جهش فوقالعادهاى در اين علوم داشت. در سال 1315ش (1355ق) كه حضرت آيتالله حائرى درگذشت، حاج آقا روحالله از چهرههاى سرشناس علمى حوزه علميّه قم بشمار مىآمد. تدريس فلسفهدرس فلسفه او پيش از 28 سالگى، در سال 1308ش (1348ق) شروع شده بود. وى در آن زمان در مدرسه «دارالشفا» سكونت داشت و از اساتيد بزرگ فلسفه و حكمت الهى بشمار مىآمد. شاگردان او از چهرههاى فاضل و انديشمند حوزه علميّه قم بودند. حاج آقا روحالله خود، آنان را انتخاب مىكرد و مرتّب بهگونه كتبى و شفاهى، ايشان را مىآزمود. تدريس عرفانيكى ديگر از مجالس درس حضرت امام، درس عرفان بود. اين درس، ويژه شاگردان خاص و مورد اعتمادش بود. عرفان براى او جزو علايق اصلى بود؛ بهگونهاى كه در سال 1307ش، كتاب شرح دعاى سحر را - كه تفسير جامعى بود بر دعایى كه امام محمد باقردر ماه رمضان مىخواند - نوشت. او دو سال بعد، «مصباح الهداية إلى الخلافة و الولاية» را نوشت. اثر ديگر وى در آن سالها، مجموعهاى از تفسيرها پيرامون «تفسير فصوص قيصرى» بود. عرفان، تأثير زيادى در شخصيت فكرى، روحى و نيز فعالیتهای سياسى آتى او داشت. درس اخلاقنخستين درسى كه آقا روحالله پس از رحلت آيتالله حائرى آغاز كرد و با استقبال طلاب و مردم كوچه و بازار مواجه شد، درس اخلاق بود. او در اين درس، بهمناسبتهاى مختلف، اشاراتى گويا و گاه كنايهآميز، به وضعيت حكومت و اسلامزدايى پهلوى اول، مطرح مىكرد كه برخورد حكومت رضاخانى را با وى در پى داشت. مأموران شهربانى حكومت تازه تأسيس پهلوى در قم، از ادامه اين درس در فيضيه جلوگيرى كردند. آقا روحالله نيز درس خود را به مدرسه حاج ملا صادق منتقل نمود. كتاب «اربعين حديث» از نتايج اين درس اخلاقى - عرفانى است.[۱۹] دوره سوم (از 1320-1340)اين دوره از زندگى آيتالله حاج آقا روحالله با چهل سالگى آغاز مىشود. احاطه گسترده ايشان در علوم عقلى و تحقيقات فلسفى، وى را در زمره اساتيد اول فلسفه در حوزه علميّه قم قرار مىداد. او به شبهات عقلى و ايراداتى كه به مكتب اسلام مىشد، پاسخگو بود؛ چنانكه كتاب «كشف الأسرار» را در پاسخ به كتاب «اسرار هزارساله» تأليف فرمود. حوزه علميه قم با رحلت آيتالله حائرى (1315ش) و فشار روزافزون حكومت پهلوى، روزهاى سختى را مىگذراند. با آغاز دهه 20 و سقوط رضاخان، شرايط براى تحقق مرجعيت عظمى فراهم گرديد. آيتالله بروجردى شخصيت علمى برجستهاى بود كه مىتوانست جانشين مناسبى براى مرحوم حائرى و حفظ كيان حوزه باشد. اين پيشنهاد از سوى شاگردان آيتالله حائرى و از جمله حاج آقا روحالله بهسرعت تعقيب شد. حاج آقا روحالله در دعوت از آيتالله بروجردى براى هجرت به قم و پذيرش مسئوليت خطير زعامت حوزه بسيار تلاش كرد. او در تعقيب هدفهاى ارزشمند خويش در سال 1328ش، طرح «اصلاح اساس ساختار حوزه علميه» را با همكارى آيتالله مرتضى حائرى تهيه كرد؛ هرچند با موانعى روبهرو شد. تدريس خارج فقه و اصولآيتالله حاج آقا روحالله درس خارج فقه و اصول خود را در سن 44 سالگى (در سال 1364ق)، كه مصادف با ورود حضرت آيتالله بروجردى به شهر قم بود، آغاز كرد. پارهاى از ويژگىها و امتيازات درس خارج وى، طرح اشكالات هر مسئله و شرح و بسط كامل مباحث آن، مخلوط نكردن مباحث اصولى با مباحث فلسفى، طرح نظريات نو و ابتكارى و تقليد نكردن از علماى پيشين بود. در اينجا شايسته است «اساتيد»، «مشايخ روايى» و «تأليفات» ايشان را (بيرون از زمانبندى دورهها) برشمريم. اساتيدحضرت امام در رشتههاى مختلف علوم، همچون ادبيات فارسى و عربى، فقه و اصول، منطق، فلسفه غرب و شرق، عرفان، كلام، هيئت و... محضر اساتيد متعددى را درك نمودند. برخى از اساتيد ايشان با توجه به پارهاى منابع[۲۰]بدين شرحاند:
مشايخ روايى
تأليفات
شاگردان
توجهگفتنى است افراد مزبور، كسانى هستند كه برخى از آنان دروس امام را تقرير نموده و برخى به درجه مرجعيت نائل آمدهاند وگرنه از آن حضرت، شاگردان فاضل و دانشمند ديگرى نيز بهره جسته و در روند مبارزه، پيروزى و تثبيت و تداوم انقلاب اسلامى نقش داشتهاند، همچون: آيات و حجج اسلام بهشتى، ربانى شيرازى، سعيدى، صدر (موسى)، غفارى، قدوسى، مطهرى، مفتح، هاشمى رفسنجانى و... دوره سوم زندگى او مصادف است با دو حادثه مهم: يكى، بروز جنگ جهانى دوم و ديگرى، اشغال ايران، خروج رضاخان از ايران و آغاز سلطنت محمدرضا. بنا بر اعتقاد حاج آقا روحالله، اين زمان، فرصت مناسبى براى قيام اصلاحى بود. با همه اميدهاى روحالله، قيام مورد نظر صورت نگرفت. او در اين دوره عالمى است كامل و جامع الشرايط، مُصلحى است هوشيار با پشتوانه دانش و بينش سياسى، با كولهبارى از تجربه دوران 20 ساله رضاخانى، كه شناخت كاملى از اوضاع ايران و جهان دارد؛ لذا با صدور بيانيهاى در 1323/3/13ش (11 جماديالثاني 1363ق)، زمان مناسب تحول بنيادين را يادآورى مىكند: «امروز، روزى است كه نسيم روحانى وزيدن گرفته و براى قيام اصلاحى بهترين روز است. اگر مجال را از دست بدهيد و قيام براى خدا نكنيد و مراسم دينى را عودت ندهيد، فرداست كه مشتى هرزهگرد و شهوتران بر شما چيره و تمام آيين و شرف شما را دستخوش اغراض باطله خود كنند». دوره چهارم زندگى امام (از 1340-1368)مرجعيتاين دوره، همزمان با رحلت آيتالله بروجردى (10 فروردين 1340) است. در اين هنگام، جمع فراوانى از علما و فضلاى حوزه به آيتالله حاج آقا روحالله اصرار نمودند كه رساله عمليّه ايشان چاپ شود، اما او نپذيرفت؛ ازاينرو، فتاواى وى را از حاشيهاش بر كتاب «وسيلة النجاة» سيد ابوالحسن اصفهانى و نيز حاشيه بر «العروة الوثقى» به دست مىآوردند؛ تااينكه با وفات حضرت آيتالله حكيم(1349ش)، بخش معتنابهى از مردم، مقلد «حضرت آيتالله حاج آقا روحالله موسوى خمينى» شدند. قيام پانزده خرداد 1342اين دوره، آغازى براى رفع موانع براى دشمنان ايران و اسلام بود. همزمان با تسلط آمريكا بر امور مملكت، فشار بر رژيم براى اجراى اصلاحات آمريكايى افزايش يافت و در قالب اصلاحات ارضى و لايحه انجمنهاى ايالتى و ولايتى با چشماندازى ظاهراً مردمفريب رخ نمود؛ ولى در باطن از اتحاد شومى خبر مىداد و تسلط آمريكا، اسرائيل و عوامل آنها را بر كليه شئون مملكت فراهم مىكرد. در اين زمان، حضرت آيتالله حاج آقا روحالله خمينى در برابر اصلاحات آمريكايى بهشدت ايستاد و رژيم شاه به تلافى آن، در دوم فروردين 1342 كه مصادف بود با شهادت امام جعفر صادق(ع)، به مدرسه فيضيه يورش برد. در اين حادثه، تعدادى شهيد و مجروح شدند. حاج آقا روحالله در پى اين حادثه، خطاب به مردم و علماى نجف و قم فرمود: «امروز سكوت، همراهى با دستگاه جبار است» و در اعلاميه معروف خود تحت عنوان «شاهدوستى؛ يعنى غارتگرى»، جهتگيرى مبارزه را مشخص ساخت. راز تأثير شگفت پيام و كلام او را در روان مردم كه تا مرز جانبازى پيش مىرفت، بايد در همين اصالت انديشه، صلابت رأى و صداقت بىشائبهاش با آنان جستجو كرد. آيتالله خمينى در پيامى بهمناسبت چهلم فاجعه فيضيه دست به افشاگرى زد: «من مصمم هستم كه از پاى ننشينم تا دستگاه فاسد را به جاى خود بنشانم». ايشان نطق تاريخى خود را در 13 خرداد 1342 در مدرسه فيضيه ايراد نموده، خطاب به شاه گفت: «آقا من به شما نصيحت مىكنم؛ اى آقاى شاه! اى جناب شاه! من به تو نصيحت مىكنم؛ دست بردار از اين كارها. آقا اغفال مىكنند تو را. من ميل ندارم كه يك روز اگر بخواهند تو بروى، همه شكر كنند». شاه فرمان خاموش كردن فريادش را صادر كرد. در شامگاه 14 خرداد آيتالله خمينى دستگير و به زندان قصر منتقل شد. صبح روز پانزدهم خبر بازداشت ايشان، به تهران و ساير شهرها رسيد. مردم به خيابانها ريخته، با شعار «يا مرگ يا خمينى» بهسوى كاخ شاه به حركت درآمدند. قيام، با شدت سركوب شد و به خون نشست. حكومت تصميم داشت او را پس از محاكمه اعدام كند؛ تااينكه اعلاميهاى به امضاى علما و مراجع منتشر شد كه در آن بهصراحت، مرجعيت وى را تأييد كرده، خواهان آزادى او شدند. سرانجام حاج آقا روحالله پس از اعتراضات زياد، صبح روز 19 فروردين 1343، پس از ده ماه زندان و مراقبت، به قم برگردانده شد. قيام 15 خرداد 1342 علىالظاهر از جوشش و جنبش افتاد؛ اما افشاگرى او عليه تصويب لايحه كاپيتولاسيون (مصونيت قضايى كارمندان آمريكايى)، ايران را در آبان سال 43 در آستانه قيامى دوباره قرار داد. حاج آقا روحالله در روز 4 آبان 1343 بيانيهاى انقلابى صادر كرد و در آن نوشت: «دنيا بداند كه هر گرفتارى كه ملت ايران و ملل مسلمين دارند از اجانب است، از آمريكاست. ملل اسلام از اجانب عموماًو از آمريكا خصوصا متنفر است... آمريكاست كه از اسرائيل و هواداران آن پشتيبانى مىكند...». سحرگاه 13 آبان 1343 او را بازداشت كرده و با يك فروند هواپيماى نظامى به تركيه انتقال دادند و بار ديگر پس از يك سال او را به عراق (نجف) تبعيد كردند. انتقال او به نجف به اين منظور بود كه شخصيت وى تحتالشعاع ديگر علماى حوزه بزرگ نجف قرار گيرد؛ اما ايشان ستارهاى درخشان در آسمان فقاهت آن حوزه هزار ساله شد و مورد احترام علماى آن شهر قرار گرفت. اقامت در نجفايشان در نجف، درس خارج فقه خود را از سال 1344 در مسجد شيخ انصارى شروع كردند كه از پربارترين درسهاى آن حوزه بشمار مىآمد. كتاب حكومت اسلامى يا ولايت فقيه ايشان نيز متن يكى از درسهاى خارج فقه آن دوران است. ايشان همواره رخدادهاى ايران را پيگيرى كرده و در برابر رژيم شاه موضع انقلابى داشتند. همچنين با تدريس نظريه «ولايت فقيه»، طرح بزرگشان را براى ايجاد حكومت اسلامى ارائه دادند. حاج آقا روحالله در مدت سيزده سال تبعيد خود در نجف، شاگردان فراوانى تربيت كرده كه استوانههاى محكمى براى انقلاب اسلامى ايران شدند. ايشان از بدو ورود به نجف با ارسال نامهها و پيكهايى به ايران، ارتباط خويش را با مبارزان حفظ نموده و آنان را در هر مناسبتى به پايدارى در پيگيرى اهداف قيام فرامىخواندند. واكنش تند ايشان در برابر برنامههاى فرهنگى، اجتماعى، اقتصادى، نظامى و سياسى رژيم، همچون: «جشنهاى 2500 ساله شاهنشاهى»، «جشن هنر شيراز»، «ديكتاتورى حزبى رستاخيز»، «تغيير تاريخ رسمى كشور از مبدأ هجرت پيامبر اسلام به مبدأ سلطنت شاهان هخامنشى»، «تخريب معيشت فرودستان و گسترش حلبىآبادها»، «خريد بىرويه تسليحات نظامى از غرب»، «حركت ايران همسو با اهداف آمريكا در خاور ميانه» و «سركوب مبارزان سياسى» تنور مبارزه را گرم نگاه مىداشت. اوجگيرى انقلاب اسلامى در سال 1356 و قيام مردمهرچند رژيم شاه در سال 1355ش، در اوج اقتدار خود به سر مىبرد، اما با بحران مشروعيت روبهرو شده بود. سركوبى مخالفان كار را بدانجا رساند كه آن رژيم از بيرون مرزها، به نقض حقوق بشر متهم شد. شاه براى رفع اين اتهام و به خيال اينكه خطرى براى تداوم و ثبات رژيمش ندارد، سياست «فضاى باز سياسى» را آغاز كرد. «حضرت آيتالله خمينى» با رصد رخدادها و وضعيت ايران، در مرداد 1356 طى پيامى اعلام كردند: «اكنون بهواسطه اوضاع داخلى و خارجى و انعكاس جنايات رژيم در مجامع و مطبوعات خارجى، فرصتى است كه بايد مجامع علمى و فرهنگى و رجال وطنخواه و دانشجويان خارج و داخل و انجمنهاى اسلامى در هر جا بىدرنگ از آن استفاده كنند و بىپرده بهپا خيزند». گروههاى مبارز و مردمى كه شخص شاه را عامل استبداد و وابستگى مىدانستند، به استقبال پيام ايشان برآمده و منتظر فرصت براى اعتراضات اجتماعى بودند. درگذشت مشکوک آيتالله حاج آقا مصطفى خمينى، در اول آبان 1356 و مراسم پرشكوهى كه در ايران برگزار شد، نقطه آغازى بر خيزش دوباره روحانیت و قيام جامعه مذهبى ايران بود. ايشان اين واقعه را از الطاف خفيه الهى ناميدند. رژيم شاه با درج مقالهاى توهينآميز عليه ايشان در روزنامه اطلاعات، انتقام گرفت. اعتراض مردمى به اين مقاله، به قيام 19 دىماه 1356 قم و ادامه اعتراضات در سال 57 منجر شد. رژيم، به كارهاى مردمفريب، مانند بستن مراكز فساد و آزادى مطبوعات دست زد؛ اما اراده مردم، با فرمان مقاومت از سوى امام، تغيير نيافت. سركوب راهپيمايى 17 شهريور، نقطه عطفى در اوجگيرى مبارزه بود. امام مبارزان ميانهرو را از شعار «الزام شاه براى عمل به قانون اساسى با حفظ سلطنت مشروطه» برحذر داشتند كه پيامد آن، تلاش رژيم براى فشار وارد آوردن به امام و اخراج ايشان از عراق بود. رفتن امام بهسوى كويت و ممانعت از پذيرش ايشان، پرواز به فرانسه و اقامت در «نوفل لوشاتو» را براى رهبر انقلاب رقم زد. ايشان توانست صداى انقلاب را رساتر به مردم ايران و جهان برسانند. بازتاب سركوب دانشجوها و اقشار ديگر مردم در روز 13 آبان و راهپيمايى روز عاشورا در 20 آذر، كار را بر شاه و حاميان غربى او سختتر كرد. تغيير پىدرپى كابينهها و حكومت نظامى هم بر اراده امام و مردم بىتأثير بود. سران چهار كشور غربى (آمريكا، فرانسه، آلمان و بريتانيا) در نشست «گوادلوپ» به اين نتيجه رسيدند كه اميدى به بقاى نظام سلطنتى در ايران نيست و خروج شاه و روى كار آمدن يك دولت غير نظامى مىتواند از شدت بحران بكاهد. امام با رفتن شاه، دستور تشكيل «شوراى انقلاب» را صادر كرده و با استقبال بىنظير مردم در روز 12 بهمن به وطن بازگشتند. انقلاب مردم با سخنرانى تاريخى در بهشت زهراى تهران و سپس تعيين دولت از سوى ايشان به سرانجام خوش پيروزى نزدیک شد. يوم الله 22 بهمن 1357ش، تنفس صبحى دوباره در جان ملت، روز پيروزى انقلاب و نقطه آغاز تحولات بزرگ تاريخى براى سرزمين ايران، آئين تشيع و جهان اسلام بود.[۲۱] درايت، هوشمندى و اقتدار رهبرى حضرت امام خمينى، بهويژه در سالهاى نخست پس از پيروزى، بسيار درخشان و ممتاز است. رهبر و بنيانگذار جمهورى اسلامى ايراندوره رهبرى ده سال و چهار ماه ايشان رسما از 22 بهمن 1357ش، تا 14 خرداد 1368ش، ادامه داشت. حضرت امام خمينى ابتدا به تثبيت نظام سياسى جديد پرداخت و «جمهورى اسلامى» را با توجه به مبانى «اسلام سياسى شيعى» و مقتضيات دنياى جديد طراحى كردند. بلافاصله پس از پيروزى، با فراخوانى مردم به رفراندم براى تعيين نظام سياسى و تشكيل مجلس خبرگان و همهپرسى قانون اساسى، الگوى جديدى از حكومت اسلامى را به جهان نشان دادند. با فروپاشى استبداد پهلوى و رواج گسترده آزادىهاى اجتماعى، گروههاى مختلف توانستند با برگزارى نشستها و انتشار انديشههاى خود به رقابت بپردازند؛ اما به دليل نبود تجربه زندگى در فضاى باز سياسى و نبود نكات مورد اتفاق همه نيروهاى اجتماعى، اين فضا بهزودى به منازعهاى دامنگير تبديل شد. آرايش نيروهاى اجتماعى، بهويژه برخى گروهها و احزاب سياسى كه متأثر از مكاتب سياسى غرب و شرق (ليبراليسم و كمونيسم) بودند و صفبندى آنها در برابر «مكتب انقلاب اسلامى» كه برگرفته از انديشه سياسى حضرت امام و خواسته مردم ولايتمدار بود، رخدادهاى تلخ بىشمارى را در تاريخ انقلاب رقم زد. اين رخدادها همگام با رويكرد خصمانه استكبار جهانى به سركردگى آمريكا و حمايت غرب و شرق از گروههاى معارض داخلى در كنار تهاجم نظامى رژيم بعثى عراق به نمايندگى از حاكمان مرتجع جهان عرب، شرايطى را رقم زد كه مىتوان گفت هركدام از آنها مىتوانست مسير انقلاب را تغيير داده، به شكست بكشاند؛ اما دست خداوند، هوشمندى و رهبرى مقتدرانه امام، جانفشانى، وفادارى و آگاهى مردم ايران، راه انقلاب را هموار كرد. حضرت امام خمينى در بهمنماه 1358، پس از عارضه قلبى، به تهران آمدند و با اقامت در آنجا سكان كشتى انقلاب را به دست گرفتند. بحرانهايى چون تغيير دولتها، اختلافهاى قواى سهگانه، شهادت جمع بسيارى از كارگزاران نظام، مشكلات ناشى از جنگ تحميلى و... با دست باكفايت ايشان فرومىنشست. درايت ايشان در ارائه نظريه «ولايت مطلقه فقيه» و تشكيل نهادهايى همچون «مجمع تشخيص مصلحت نظام»، راه برونرفت از بحرانها را فراروى انقلاب نهاد. ملت ايران نيز پاسدار ميراث بزرگ امام خويش بود و ايشان را در رواق چشمانش مىنشاند. علاقه مردم ولايتمدار به امام بهگونهاى بود كه در سال 1368، در حالى با پيكر پاک ايشان پس از سالها تحمل سختىها و مشكلات، وداع مىكرد كه حضور جمعيت، چندين برابر بيشتر از لحظه ورود وى به خاک وطن بود و عشق و پايدارى آنان عميقتر و قصدشان بر ادامه راه امام و انقلاب، جدىتر و نظامشان علىرغم همه توطئهها و حوادث، پرثباتتر از هر زمان ديگر شد. «جمهورى اسلامى»، بارزترين ثمره عمر حضرت امام است. ايشان اين نظام سياسى را بهگونهاى طراحى كردند كه به هيچ فردى تكيه نداشته و در وصيتنامه خودشان به ملت چنين سفارش مىكنند كه: «با قدرت و تصميم اراده به پيش روند و بدانند كه با رفتن يك خدمتگزار، در سدّ آهنين ملت خللى حاصل نخواهد شد؛ كه خدمتگزاران بالا و والاتر در خدمتند و اللَّه نگهدار اين ملت و مظلومان جهان است». رحلتحضرت امام خمينى به دنبال بروز مشكل دستگاه گوارش در 28 ارديبهشت 1368، از روز دوم خرداد تحت عمل پزشکى قرار گرفتند. به دنبال مشكل اساسى كه در ساعت سه بعد ظهر 13 خرداد در روند بيمارى ايشان به وجود آمده بود، در شامگاه شنبه، ساعت 22 و 20 دقيقه 13 خرداد سال 1368 خورشيدى (3 ژوئن 1989م) برابر با 24 شوال 1409ق، در 87 سالگى، روحشان از اين دنيا رحلت كرده، به ملكوت اعلا پيوست. آنچه پس از ايشان از متاع مادى بهجا ماند، به گزارش ديوان عالى كشور - كه مطابق اصل 142 قانون اساسى موظف بود دارایى رهبر و مسئولان ردهبالاى نظام را قبل و بعد از مسئوليت، رسيدگى و بررسى كند و حضرت امام نخستين كسى بود كه صورت دارایى خود را در تاريخ 24 دىماه 1359 براى ديوان عالى ارسال نمود - بدين شرح است: «نهتنها به اموال امام چيزى اضافه نشده، بلكه قطعه زمين ارثرسيده به امام در خمين نيز پس از انقلاب، در زمان حيات ايشان بين مستمندان محل، تقسيم شده است. تنها ملك غير منقول امام، منزل قديمى ايشان در قم بود كه از زمان تبعيد در سال 1343، عملاً در اختيار اهداف نهضت و محل تجمع مردم بوده است. مختصر وسايل اوليه زندگى در منزل، متعلق به همسرشان بوده و دو قطعه قالى مستعمل موجود، ملك كسى نيست و بايد به سادات نيازمند داده شود. از آن حضرت هيچ وجه نقدى باقى نمانده و هرچه هست، وجوهات است كه ورثه، حقى در آن ندارند». بدين ترتيب، دارایى برجامانده از مردى كه قريب به نود سال عمر كرد و بر قلوب مردم حكومت داشت، عينك، ناخنگير، شانه، تسبيح، قرآن، سجاده نماز، عمامه، لباس روحانى او و كتب دينى بود. مراسم تشييع در روز 16 خرداد با حضور ميليونها نفر برگزار شد و پيكر ايشان همان روز در بهشت زهراى تهران، در جايى كه اكنون «حرم امام خمينى» است، به خاک سپرده شد. او با «دلى آرام و قلبى مطمئن و روحى شاد و ضميرى اميدوار به فضل خدا»، به ديدار معبود شتافت. پانویس
وابستهها
وسيلة النجاة مع تعاليق الإمام الخميني (موسوعه جلد 26 و 27) وسيلة النجاة مع تعاليق الإمام الخميني(ره) تحریر الوسیله (چاپ جامعه مدرسین)
+ نوشته شده در شنبه نهم فروردین ۱۳۹۹ساعت 12:15  توسط hasan gholami
|
درباره امام خمینی(ره) | نظریهپرداز و معمار بزرگ نهضت اسلامیبخش اول تهران- ایرنا- یکم مهر برابر با میلاد امام خمینی(ره) است. بزرگمردی که توانستند در پرتو بینش آزادی خواهانه خویش، خیزش و جنبشی دینی را در ایران اسلامی پایه گذاری کنند و اینک با گذشت چند دهه از این رخداد بزرگ همچنان پیامدها و تأثیر شگرف آن در سطح منطقه و جهان هویدا است. به گزارش گروه اطلاع رسانی ایرنا، سید روح الله موسوی خمینی در نخستین روز از فصل پاییز ۱۲۸۱ خورشیدی در خانواده ای روحانی و اهل دانش چشم به جهان گشود. ایشان تحصیلات ابتدایی و مقدماتی را در مکتب محلی و مدرسه ای در خمین گذراندند. جوانی امام(ره) را می توان از زمان مهاجرت او به حوزه علمیه اراک برای تحصیلات تکمیلی تا ۴۰ سالگی ایشان دانست. ایشان پس از تحصیلات مقدماتی خود در خمین، برای تکمیل تحصیلات خود راهی اراک شدند و در آنجا منطق را از محمد گلپایگانی، اصول را از محمدعلی بروجردی و فقه را از عباس اراکی آموختند. یکسال بعد به دنبال مهاجرت آیت الله عبدالکریم حائری یزدی برای تأسیس حوزه علمیه قم، امام(ره) نیز راهی این شهر شدند و در حوزه علمیه به تحصیل فقه، فلسفه اسلامی و عرفان پرداختند و در ۱۳۱۳ خورشیدی به درجه اجتهاد رسیدند. سپس ایشان سیاست های محمدرضا پهلوی به خصوص انقلاب سفید را مورد نقد قرار دادند و به دلیل اعتراض به تبعیت محمدرضا پهلوی از سیاست رژیم صهیونیستی و آمریکا در عاشورای ۱۳۴۲ خورشیدی، ۱۰ ماه زندانی و سپس در ۱۳۴۳ خورشیدی به دلیل سخنرانی علیه اعطای کاپیتولاسیون به مستشاران نظامی آمریکایی، تبعید شدند. ایشان ۱۴ سال در تبعید بودند که حدود یک سال در ترکیه، سپس عراق و در پایان چند ماه در فرانسه اقامت داشتند. در این مدت همواره پیگیر اوضاع سیاسی ایران بودند و با ارسال پیام و اعلامیه، اسلام گرایان و مخالفان را رهبری و به تدوین نظریه ولایت فقیه پرداختند. امام خمینی(ره) در سال های اقامت خود در نجف، نوفل لوشاتو و قم و پس از آن با خبرنگاران و رسانه های خارجی مختلفی مصاحبه هایی پیرامون مسایل سیاسی، اجتماعی ایران کردند که در تاریخ مطبوعات این مصاحبه ها به عنوان ماندگارترین و اثرگذارترین گفت وگوهای تاریخ باقی مانده است. در همین راستا پژوهشگر گروه اطلاع رسانی ایرنا در این نوشتار سعی کرده تا با ارایه برخی مصاحبه های امام خمینی(ره) درایت و هوشمندی سیاسی ایشان را که با صداقت و روشنگری همراه بود را نشان دهد. ایشان در تمامی گفت وگوهای خود با رعایت وحدت کلمه و دوری از طرح موضوعات مناقشه بر انگیز، توجه همگان را به اصل مردم سالاری و آزادی بیان جلب می کردند.
نگاهی به مهم ترین مصاحبه های امام(ره) نخستین گفت وگوی امام (ره) با خبرنگاران و رسانه های خارجی مصاحبه با لوسین ژرژ خبرنگار فرانسوی بود که در اردیبهشت ۱۳۵۷ خورشیدی اتفاق افتاد. این مصاحبه در روزنامه لوموند به چاپ رسید. ژرژ درباره این گفت وگو نوشته است: «از آغاز سال جاری مسیحی، قیام های بزرگی مرتب در ایران، از قم گرفته تا تبریز، به وقوع پیوسته و شهرهای متعددی را زیر آتش خود گرفته است. در همین هفته نیز کار درس و بحث در چند دانشگاه واقع در تهران به هم خورده است. گرچه بعضی مخالفان چپ و چپ افراطی، در این جنبش ها که بر ضد رژیم شاه است شرکت دارند ولی به نظر میرسد که الهام دهندگان عمده و اصلی این جنبش ها رهبران مذهبیاند ... به هر حال به طور منظم و مرتب، تظاهرکنندگان نام رهبر مذهبی شیعیان جهان یعنی آیت اللَّه خمینی را تکرار میکنند. » امام(ره) که تا آن زمان با مطبوعات خارجی مصاحبه ای به عمل نیاورده بودند لوموند را در نجف تبعیدگاه خود به حضور پذیرفتند. ژرژ از وی پرسید: «شاه شما را متهم میکند که مخالف تمدن و گذشتهگرا هستید؛ جواب شما به این مطلب چیست؟» امام(ره) در جواب فرمودند: «این خود شاه است که عین مخالفت با تمدن است و گذشتهگراست. مدت پانزده سال است که من در اعلامیهها و بیانیههایم خطاب به مردم ایران مُصراً خواستار رشد و توسعه اقتصادی و اجتماعی مملکتم بودهام. اما شاه سیاست امپریالیست ها را اجرا میکند و کوشش دارد که ایران را در وضع عقبماندگی و واپسگرایی نگاه دارد. رژیم شاه رژیمی دیکتاتوری است. استقلال قضایی و آزادی فرهنگی به هیچ وجه وجود ندارد.» ژرژ در سوال دیگر از برنامه های سیاسی امام(ره) و بازگشت به قانون اساسی ۱۹۰۶ به عنوان یک راه حل پرسید و ایشان جواب دادند: «کمال مطلوب ما ایجاد یک دولت و حکومت اسلامی است؛ مع ذلک نخستین اشتغال حاضر ما سرنگون کردن این رژیم خودسر و خودکامه است. در مرحله نخست بایستی قدرتی به وجود آوریم که به احتیاجات اساسی مردم پاسخ دهد. قوانین اساسی و متمم آن به شرط آنکه مورد اصلاح قرار گیرد، میتواند مبنای دولت و حکومتی باشد که ما توصیه میکنیم؛ این حکومت در خدمت آرمان اسلامی قرار میگیرد.» لوسین در سوالی دیگر پرسید: «شما همواره در مقابل درخواست های مطبوعات بین المللی سکوت را حفظ کردهاید؛ چرا؟» و جواب گرفت: «مطبوعات بین المللی بیشتر به دبدبه و کبکبه و طمطراق و تشریفات رسمی توجه دارند: تخت جمشید، تاجگذاری شاه و ... یا در حد اعلا توجه شان معطوف به قیمت نفت است، نه به بدبختی های مردم ایران و یا فشاری که تحمل میکنند. ظاهراً شاه هر سال صد میلیون دلار برای تبلیغاتش در خارج پول خرج میکند. از این جهت من در طول پانزده سال گذشته خصوصاً به من گفتهاند روزنامه شما مستقل است و به مسائل واقعی ایران از قبیل شکنجهها، کشتارها و بیعدالتی ها میپردازد من امیدوارم که این مصاحبه به آشنا ساختن آرمان مردم من کمک کند حرف های خود را خطاب به مردم ایران زدهام و همین کار را ادامه خواهم داد.»
گفت وگو با شبکه تلویزیونی SBC خبرنگار شبکه تلویزیونی SBC آمریکا در ۲۲ دی ۱۳۵۷ خورشیدی در سوالی از امام(ره) خواست تا درباره ابهامات نقش ایشان در آینده ایران توضیح دهد؟ امام پاسخ دادند: «من در آینده هم همین نقشی را که الان دارم خواهم داشت، نقش هـدایت و راهنمایی و در صورتی که مصلحتی در کار باشد اعلام میکنم و اگر خیانتکاری در کار باشد با او مبارزه میکنم، لکن در خود دولت هیچ نقشی ندارم.» ایشان سن، موقعیت و رغبت خود را منافی حکومت دانستهاند و از سویی فرمودهاند که شخصاً مقام رهبری و مسئولیت خاصی را در این تشکیلات نمیپذیرند و اساساً مردم باید مسئولین خود را انتخاب کنند.
مصاحبه امام (ره) با کانال ۲ فرانسه کانال ۲ فرانسه در دی ۱۳۵۷ خورشیدی از امام خمینی(ره) در خصوص حکومت ایشان پرسید: «آیا شما بر ایران حکومت خـواهید کرد؟» امام نیز پاسخ دادند: «نـخیر من نخواهم بود، ما شورایی تأسیس میکنیم که در آن شورا مجلس تشکیل بشود، بعد مجلس با اتکا به ملت ترتیب کارها را میدهد.»
روزنامه انگلیسی اکونومیست روزنامه انگلیسی اکونومیست از امام(ره) در خصوص نقش روحـانیت و رهـبران مذهبی را در آیـنده کشور پرسیدند «که این نقش را چگونه میبینید؟» ایشان پاسخ دادند: «روحانیون در حکومت آینده نقش ارشاد و هدایت دولت را دارا خواهند بود. »
مصاحبه با خبرگزاری رویتر خبرگزاری رویتر نیز در آبان ۱۳۵۷ خورشیدی از امام سوال کرده که آیا علما، خـود حکومت خواهند کرد؟ ایشان گفتند: «علما خود حکومت نخواهند کرد، آنان ناظر و هـادی مـجریان امـور هستند، این حکومت در همه مراتب خود متکی به آرای مردم و تحت نظارت وارزیابی و انتقاد عمومی خواهد بود.»
گفت وگوی امام خمینی با رادیو مونت کارلو رادیو مونت کارلو در بهمن ۱۳۵۷ خورشیدی با این سوال اگر خود امام مسوولیت جمهوری اسلامی را بر عهده بگیرد چه شرط و حدودی دارد مصاحبه خود را آغاز کرد. امام(ره) در پاسخ گفتند: «خیر، من مسئولیت ریاست جمهوری را بر عهده نمیگیرم. کار من هدایت است.»
مصاحبه حسنین هیکل با امام(ره) حسنین هیکل، خبرنگار معروف مصری در آبان ۱۳۵۷ خورشیدی در گفت وگویی با امام(ره) از ایشان سوال کردند: «به نظر حضرت آیت اللّه، کیفیت و ماهیت حکومت اسلامی که طرح فرمودهاید، چیست؟ و وجه تمایز آن با اسلامی که در قانون اساسی منظور شده اسـت، چیست؟ آیا در طـرح مسئله حکومت اسلامی بیشتر نظر به مسایل اجتماعی اسلام است یا مسایل سیاسی اسلام؟ آیا منظور ازاجرای دقیق احکام اسلام این است که فی المثل دست دزد را از این به بعد قطع کنید؟ چگونه برداشتی دارید؟» امام(ره) در جواب او پاسخ دادند: «مـطلب مـورد نظر، این است که نظامی که مخالف نظام اسلام است در همه چیز، هم فرهنگش برخلاف اسلام است، هم ارتشش و هم اقتصادش و هم سیاستش، بایستی منقلب شود و نظام اسلام تحقق پیدا کـند. پس از ایـنکه نـظام اسلامی تحقق پیدا کند آن وقت مـجلس هـست، آرای وکلای مجلس هست، تمام اینها هست...ما میخواهیم همه احکام اسلامی را جاری کنیم و عملا ثابت خواهیم کرد که احکام اسلام مترقی اسـت و بـهتر از ایـن است که دزد را ببرند و دزد بیرون بیاورند.» هیکل پرسش دیگری را با عنوان آیا شما برنامه اقتصادی معینی دارید؟ آغاز کرد: «فعلا خیر، باید بروید مطالعه کنید و خطوط اصلی را دریـابید. در آیـنده مـاتمام خطوط سیاسی، اقتصادی و فرهنگی خود را بیان میکنیم.» ادامه دارد...
منابع: ۱. اخوانکاظمی، بهرام، ۱۳۷۸، «نـظریه احتیاطی امام خمینی دربـاره نـقش مردم درحکومت اسلامی»، اندیشه حکومت(نشریه کنگره امام خمینی و حکومت اسلامی) ۲. اخوان کاظمی، ۱۳۷۸، مردم در اندیشه امام قدس سره و نقش آنها در تحقق ولایت فقیه، تهران، مؤسسه تـنظیم و نـشر آثار امام خمینی. ۳.اخوان کاظمی، ۱۳۸۵، نقد و ارزیابی نظریه کاریزمایی در تبیین رهبری امام خمینی قدس سره، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی. ۵.امام خمینی، سید روح اللّه، ۱۳۲۲، کشف الاسرار، بیجا، نشر ظفر. ۶.امام خمینی، ۱۳۶۵، شؤون و اختیارات ولی فـقیه، ترجمه مباحث ولایت فقیه ازکتاب البیع، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چـاپ اول. مطالعات انقلاب اسلامی» بهار ۱۳۹۰ - شماره ۲۴ (صفحه ۷۲) ۷. امام خـمینی، ۱۳۶۱، صـحیفه نور، مجموعه رهنمودهای امام خمینی مدظله العالی، ج ۱، ۲، ۱۱، تهران، مرکز مدارک فرهنگی انقلاب اسـلامی وزارت فـرهنگ و ارشـاد اسلامی. ۸. صحیفه نور، جموعه رهنمودهای امـام خمینی مدظله العالی، ج ۲۰ و ۲۱، تهران، سازمان مرکز مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. ۹.بینا، ۱۳۶۶، در جستجوی راه از کلام امام، (دفتر ششم) رهبری انقلاب اسلامی، تهران، امیر کبیر، چاپ دوم. ۱۰.بینا، ۱۳۶۹، صورت مشروح مذاکرات بازنگری قانون اساسی جمهوری اسـلامی، چـهار جلدی، تهران، اداره تبلیغات و انتشارات مجلس شورای اسلامی، چاپ اول.
+ نوشته شده در شنبه نهم فروردین ۱۳۹۹ساعت 12:14  توسط hasan gholami
|
سید احمد، معروف به سید هندی فرزند دین علی شاه در بین سالهای 1240 تا 1250 ه . ق. از کشمیر راهی سفر عتبات عالیه می شود و در مدت اقامت در آنجا با شخصی از اهالی خمین به نام یوسف خان فرفهانی[1]، از اعیان توابع خمین، آشنا می شود.[2] پس از تعمیق این آشنایی، شخص یاد شده از سید احمد دعوت می کند که به خمین بیاید. ایشان نیز این دعوت را پذیرفته، در سال 1254 ه . ق. (1217 ه . ش.) به منظور ارشاد اهالی خمین به آن سامان می رود و در هفدهم رمضان سال 1257 ه . ق. (آبان 1220) با دختر محمدحسین بیگ که خواهر یوسف خان است، ازدواج می کند. سید احمد در اواخر سال 1285 تا 1286 ه . ق. درگذشت و پیکرش به کربلا منتقل شد و در آنجا دفن گردید.[3] حاصل ازدواج سید احمد، سه دختر به نامهای: سلطان خانم، صاحبه خانم و آغابانو خانم و یک پسر به نام سید مصطفی بود. تاریخ ولادت سید مصطفی 29 رجب 1278 ه . ق. (29 بهمن 1241 ه . ش.) می باشد. وی پس از فراگیری تحصیلات اولیه در مکتبخانه های خمین و فراگیری زبان عربی نزد آقا میرزا احمد، برای ادامه تحصیل ابتدا به اصفهان و سپس عازم نجف اشرف گردید. در نجف اشرف و سامرا که عهد میرزای شیرازی بود، تحصیلات خود را دنبال کرد و در زمرۀ علما و مجتهدین عصر خود قرار گرفت.[4] سید مصطفی تا سال 1312 ه . ق. (1273 ه . ش.) در نجف توقف نمود و در این سال به خمین بازگشت. زعامت میرزای شیرازی، تأثیر زیادی در افکار و اندیشه های وی برجای گذاشته بود؛ بنابراین پس از بازگشت به خمین، زعامت و رهبری مردم منطقۀ خمین را بر عهده گرفت و ضمن هدایت معنوی، مذهبی و دینی مردم، با ظلم و ستم خوانین و متنفذین محلی بر مردم آن منطقه، به مقابله و مبارزه پرداخت.[5] آقا مصطفی اجازۀ اجتهاد داشت و ملقب به فخرالمجتهدین بود.[6] سید مصطفی، قبل از رفتن به نجف با هاجر آغا خانم، دختر میرزا احمد مجتهد ازدواج کرده بود و در سفر به نجف، همسرش نیز همراه او بود. حاصل این ازدواج سه دختر و سه پسر به نامهای مولودآغا، فاطمه، سیدمرتضی، سیدنورالدین، آغازاده خانم، و سیدروح الله بود.[7] خاندان امام خمینی(س) در طول حیات آقا مصطفی، به جایگاه و منزلت بالایی در خمین دست یافت. ایشان با سعی در جلوگیری از تعدیّات و مظالم خوانین و مأموران دولتی نسبت به مردم در عمل مقابل آنها قرار گرفت و آنها، سید مصطفی را سدّ راه خود برای رسیدن به اهداف و مقاصد خود دیدند. یکبار در جریان برخورد و ایستادگی در مقابل یکی از خوانین با نفوذ و قدرتمند خمین به نام حشمت الدوله[8]، توسط وی زندانی شد و مدتی بعد آزاد گردید. بالأخره در سال 1320 ه . ق. (1281 ه . ش.) که تعدیّات خوانین بر مردم فزونی یافته بود، سید مصطفی تصمیم گرفت که این وضعیت را به اطلاع والی عراق (اراک کنونی) که شخصی به نام عضدالسلطان بود، برساند. شایان ذکر است که در این زمان، نایب الحکومۀ خمین زیر فرمان والی اراک بود. جعفرقلی خان و میرزاقلی سلطان که بیش از سایر خوانین از پیامدهای این گزارش بیمناک بودند، درصدد برآمدند که آقا مصطفی را از جلوی راهشان بردارند؛ بنابراین آن دو در میانۀ راه خمین به عراق (اراک) به آقا مصطفی حمله کرده، با شلیک گلوله ای بر قلب وی، ایشان را به شهادت رساندند.[9] این رویداد در تاریخ دوازدهم ذیقعده 1320 ه . ق. (21 بهمن 1281) اتفاق افتاد.[10] پیکر آقا مصطفی ابتدا به اراک منتقل شد و در سرقبرآقا به امانت گذاشته شد و سپس به نجف اشرف انتقال یافت و در آنجا دفن گردید.[11] جریان قتل آقا مصطفی را فرزندان ایشان پیگیری کردند و در نهایت موجب دستگیری و قصاص قاتلان وی در چهارم ربیع الاول 1323 ه . ق. (28 بهمن 1284)، در میدان بهارستان تهران شد.[12] 1. فرفهان روستایی در دو کیلومتری شمال خمین است. 2.ستوده، امیررضا (به کوشش)؛ پا به پای آفتاب: گفته ها و ناگفته ها از زندگی امام خمینی؛ ج 1، ص 17 ؛ مرادی نیا، محمدجواد (به کوشش)؛ خاطرات آیت الله پسندیده؛ ص 12. 3. خاطرات آیت الله پسندیده؛ ص 12ـ13. 4. روحانی، حمید؛ نهضت امام خمینی؛ ج 1، ص 36. 5. «نگرشی اجمالی بر زندگی امام خمینی»؛ پیام انقلاب؛ ش 81 (13 فروردین 1362)، ص 56. 6. پا به پای آفتاب؛ ج 1، ص 20 ؛ خاطرات آیت الله پسندیده؛ ص 15. 7. مرادی نیا، محمدجواد؛ خمین در گذر تاریخ؛ ص 235 ؛ خاطرات آیت الله پسندیده؛ ص 17ـ18 ؛ روحانی، حمید؛ نهضت امام خمینی؛ ج 1، ص 37. 8. شاهزاده عبدالله میرزا معروف به حشمت الدوله از سوی ناصرالدین شاه فرمان حکومت کمره را داشت. به دهات اطراف خمین که شامل چهار بخش بود، مجموعاً کمره می گفتند. 9. مرادی نیا، محمدجواد؛ خمین در گذر تاریخ؛ ص 240ـ247 ؛ روحانی، حمید؛ نهضت امام خمینی؛ ج 1، ص 36 ؛ رجبی، محمدحسن؛ زندگینامه سیاسی امام خمینی؛ ج 1، ص 96ـ97. 10. خاطرات آیت الله پسندیده؛ ص 23. 11. رجبی، محمدحسن؛ زندگینامه سیاسی امام خمینی؛ ج 1، ص 97 ؛ خاطرات آیت الله پسندیده؛ ص 25. 12. پا به پای آفتاب؛ ج 1، ص 21ـ23؛ برای آگاهی بیشتر به جزئیات موضوع رک: کرمانی، مجدالاسلام؛ «روح تدین و جوهر تمدن»، روزنامه ادب؛ ش 146 (10 ربیع الاول 1323 ق).
مقاله
نقل قول از این سایت با ذکر منبع بلامانع است.
کلیه حقوق برای موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س) محفوظ است.
+ نوشته شده در شنبه نهم فروردین ۱۳۹۹ساعت 12:12  توسط hasan gholami
|
+ نوشته شده در شنبه نهم فروردین ۱۳۹۹ساعت 12:11  توسط hasan gholami
|
الله موسوی خمینی (۱۲۸۱-۱۳۶۸ش) مشهور به امام خمینی، رهبر انقلاب اسلامی و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، از بزرگترین مراجع تقلید شیعه در قرن چهاردهم هجری قمری. وی از سال ۱۳۴۱ش مبارزه علنی علیه نظام سلطنتی پهلوی در ایران را آغاز کرد. حکومت وقت دو بار او را بازداشت کرد و بار دوم به ترکیه و سپس به عراق تبعید کرد. ۱۳ سال در حوزه علمیه نجف به رهبری مبارزان انقلابی و نیز تدریس و تألیف در علوم حوزوی و دینی پرداخت. در ۱۲ بهمن سال ۱۳۵۷ شمسی با گسترش مبارزات مردم به ایران بازگشت و بعد از پیروزی انقلاب تا آخر عمر رهبر جمهوری اسلامی ایران بود. نظریه ولایت مطلقه فقیه که نظریهای فقهی ـ سیاسی مبتنی بر باورهای تشیع است، مهمترین نظریه اوست. وی تلاش کرد حکومت جمهوری اسلامی و قانون اساسی آن را بر اساس همین نظریه شکل دهد. از نگاه امام خمینی حکومت، فلسفه عملی تمامی فقه است. نگاه حکومتی او به فقه باعث شد تا وی ضمن تأکید بر حفظ چارچوب فقه سنتی، به نوآوری در اجتهاد معتقد شود. نظریه نقش زمان و مکان در اجتهاد و برخی فتاوای تأثیرگذار او را میتوان نتیجه همین نگاه دانست. مسلمانان و بهویژه شیعیان جهان علاقه فراوانی به او داشتند. مراسم تشییع پیکر او با شرکت حدود ده میلیون نفر، پرجمعیتترین مراسم تشییع جهان شمرده میشود و هرساله در سالروز درگذشت او، با حضور شخصیتهای سیاسی و مذهبی مراسمی در آرامگاه او برگزار میشود. او جز فقه و اصول در فلسفه اسلامی و عرفان نظری نیز صاحبنظر و دارای تألیفات است و جزو عالمان اهل اخلاق شمرده میشد. در دوران تدریس در قم در مدرسه فیضیه جلسات درس اخلاق برپا میکرد. در تمام عمر، زندگی ساده و زاهدانهای داشت. در دوران مرجعیت که ساکن نجف بود و نیز در ده سال آخر عمر که رهبر جمهوری اسلامی بود در جماران، در خانهای کوچک زندگی میکرد.محتویات [نهفتن] ۱زندگینامه۱.۱همسر و فرزندان۱.۲درگذشت و تشییع۲زیستنامه علمی۲.۱تحصیل در اراک و قم۲.۲اساتید۲.۳تدریس۲.۴شاگردان۲.۵کتابها۳رهبری مبارزه با نظام پادشاهی پهلوی۳.۱نخستین حرکت۳.۲ادامه اعتراضات۳.۳تبعید به نجف۴رهبری نظام جمهوری اسلامی در ایران۴.۱روز قدس۴.۲نامه به گورباچف رهبر شوروی۴.۳برائت از مشرکین۴.۴فتوای قتل سلمان رشدی۴.۵ایجاد مجمع تشخیص مصلحت نظام۵آراء و اندیشهها۵.۱ولایت مطلقه فقیه۵.۲نقش زمان و مکان در اجتهاد۵.۳جواز بازی با شطرنج۶دیوان شعر۷آثار درباره امام خمینی۷.۱کتابها۷.۲مقالات و پایاننامهها۷.۳آثار چند رسانهای۸پانویس۹منابع۱۰پیوند به بیرونزندگینامه سید روحالله موسوی خمینی در۲۰ جمادیالثانی سال ۱۳۲۰ هجری قمری مطابق با ۱ مهر ۱۲۸۱ هجری شمسی (۲۴ سپتامپر ۱۹۰۲ میلادی) در شهر خمین از توابع شهر اراک به دنیا آمد. پدرش سید مصطفی موسوی از معاصران میرزای شیرازی و تحصیل کرده حوزه علمیه نجف بود. او که در خمین مرجع امور دینی بود، ۵ ماه بعد از ولادت سید روحالله در مبارزه با حاکمان محلی به شهادت رسید. او تا ۱۵ سالگی تحت سرپرستی مادرش هاجره آغاخانم و عمهاش صاحبه خانم قرار گرفت.[۱]همسر و فرزندان وی در سال ۱۳۰۸ش با خدیجه ثقفی (۱۲۹۲-۱۳۸۸ش) ازدواج کرد. فرزندان ایشان عبارتند از: دو پسر به نامهای مصطفی و احمد و سه دختر به نامهای زهرا، فریده و صدیقه.درگذشت و تشییع تشییع امام خمينی امام خمینی در شامگاه ۱۳ خرداد ۱۳۶۸ش در اثر بیماری در بیمارستان قلب شهید رجایی تهران درگذشت. در ۱۵ خرداد مراسم وداع با پیکر او در مصلای تهران برگزار شد. آیت الله سید محمدرضا گلپایگانی، نماز میت را بر پیکر او اقامه کرد و در ۱۶ خرداد با حضور حدود ۱۰ میلیون نفر، تشییع و در بهشت زهرای تهران دفن شد.[۲] مراسم تشییع جنازه او پرجمعیتترین تشییع جنازه در تاریخ شمرده شده است.[۳] به مناسبت درگذشت امام خمینی ۱۴ خرداد در ایران تعطیل رسمی است و مراسم مختلفی برگزار میشود. برنامه اصلی در کنار مرقد او با حضور سران کشور و مردم برگزار میشود. سخنران اصلی این برنامه رهبر جمهوری اسلامی است.زیستنامه علمی تحصیلات ابتدایی مثل قسمتی از معارف متداول روز و علوم مقدماتی و سطح حوزه علمیه، از جمله ادبیات عرب، منطق و فقه و اصول را نزد معلمان و علمای خمین (نظیر آقا میرزا محمود افتخار العلماء، میرزا رضا نجفی خمینی، آقا شیخ علی محمد بروجردی، آقا شیخ محمد گلپایگانی، آقا عباس اراکی و بیش از همه نزد برادر بزرگش آیت الله سید مرتضی پسندیده) فراگرفت.[۴]تحصیل در اراک و قم در سال ۱۲۹۸ش عازم حوزه علمیه اراک شد و اندکی پس از هجرت عبدالکریم حائری (نوروز ۱۳۰۱ ش/ رجب ۱۳۴۰ق) ایشان نیز به دنبال استاد و جمعی دیگر از شاگران به قم رفت.[۵] در حوزه علمیه قم، علاوه بر مطالعه تتمّه مباحث کتاب مطوّل (در علم معانی و بیان)، تکمیل دروس سطح و دروس خارج فقه و اصول فقه به دیگر رشتههای علمی نیز روی آورد. از این رو همزمان با فراگیری عروض و قوافی، ریاضیات، هیئت و فلسفه پرداخت و عالیترین سطوح عرفان نظری و عملی را به مدت شش سال نزد آیت الله آقا میرزا محمد علی شاه آبادی فراگرفت.[نیازمند منبع] استاد اصلی ایشان در علم فقه و اصول زعیم حوزه قم عبدالکریم حائری بود.[۶] پس از درگذشت شیخ عبدالکریم حائری یزدی با تلاش امام خمینی به همراه جمعی دیگر از مجتهدان حوزه علمیه قم؛ آیت الله بروجردی به عنوان زعیم حوزه علمیه عازم قم گردید. در این زمان، امام خمینی به عنوان یکی از مدرسان و مجتهدان صاحبرأی در فقه و اصول و فلسفه و عرفان و اخلاق شناخته میشد.[۷] امام خمینی از شیخ محمدرضا اصفهانی، شیخ عباس قمی، سید محسن امین عاملی و سید ابوالقاسم دهکردی اصفهانی اجازه روایت دریافت کرده است.[۸]اساتیدعبدالکریم حائری یزدی مؤسس حوزه علمیه قممحمدرضا مسجد شاهی اصفهانیصاحب وقایة الاذهانمحمدعلی شاه آبادیسید ابوالحسن رفیعی قزوینیسید علی یثربی کاشانیسید محمدتقی خوانساریمیرزا علی اکبر حکمی یزدیمیرزا محمد علی ادیب تهرانی[۹] مشهور است که میرزا جواد ملکی تبریزی از اساتید امام خمینی بوده است اما آیتالله خامنهای از قول امام خمینی نقل میکند که تنها دو جلسه در درس میرزا جواد ملکی تبریزی شرکت کرده و ازین که نتوانسته بیش از این در درس وی شرکت کند، افسوس خورده است.[۱۰]تدریس آیت الله خمینی طی سالهای طولانی در حوزه علمیه قم به تدریس چندین دوره فقه، اصول، فلسفه و عرفان و اخلاق اسلامی در مدرسه فیضیه، مسجد اعظم، مسجد محمدیه، مدرسه حاج ملا صادق، مسجد سلماسی و... همت گماشت و در حوزه علمیه نجف نیز قریب سیزده سال در مسجد شیخ اعظم انصاری معارف اهل بیت و فقه را در عالیترین سطوح تدریس نمود و در نجف بود که برای نخستین بار مبانی نظری ولایت فقیه را در چندین جلسه تدریس نمود.[نیازمند منبع] به گفته شاگردان ایشان، درس امام خمینی از معتبرترین کانونهای درسی حوزه محسوب میشد و در برخی از دورهها تعداد شاگردان به ۱۲۰۰ نفر هم رسیده بود که در میان آنان دهها تن از مجتهدان مسلّم و شناخته شده حاضر بودند.[۱۱]شاگردانعلیپناه اشتهاردییحیی انصاری شیرازیمجتبی تهرانیاحمد جنتیعبدالله جوادی آملیسید عارف حسین حسینیسید محمد حسینی بهشتیسید محمد علی قاضی طباطباییسید محمد عزالدین حسینی موسوی زنجانیعطاءالله اشرفی اصفهانیسید محمد رضا سعیدیسید عباس خاتم یزدیسید علی خامنه ایابوالقاسم خزعلیسید مصطفی خمینیحسین راستی کاشانیجعفر سبحانیمحمد شجاعی زنجانیمحمد شریف رازییوسف صانعیحسین غفاریمحمد فاضل لنکرانیسید جلالالدین آشتیانیمحمد علی گرامیفضل الله محلاتیعلی مشکینیمرتضی مطهریمحمد جواد باهنرمحمد هادی معرفتمحمد مفتحعلی قدوسیمسلم ملکوتیسید رضا صدرمحمد رضا مهدوی کنیحسینعلی منتظریحسین نوری همدانیاکبر هاشمی رفسنجانیسید محمود هاشمی شاهرودیسید عبدالکریم هاشمی نژادمحمدصادق حائری شیرازی[نیازمند منبع]محمد امامی کاشانیکتابها نوشتار اصلی: آثار امام خمینیکشف اسرارتحریر الوسیلهچهل حدیثولایت فقیهجهاد اکبرمناسک حجآداب الصلاةسر الصلاةتفسیر سوره حمدطلب و ارادهشرح دعای سحرکتاب البیع (۵ جلد)کتاب الطهاره (۴ جلد)استفتائات (۳ جلد)رساله توضیح المسائلوصیت نامه سیاسی الهیشرح حدیث جنود عقل و جهلصحیفه امام (صحیفه نور) ۲۲ جلدمصباح الهدایه الی الخلافة و الولایةمناهج الوصول الی علم الاصول (۲ جلد)تعلیقات علی شرح فصوص الحکم ومصباح الانسانوار الهدایه فی التعلیقة علی الکفایة (۲ جلد)رسائل (شامل چند رساله در علم اصول مثل «لاضرر و لا ضرار»، استصحاب، تعادل و تراجیح، اجتهاد و تقلید، و تقیه)[۱۲]رهبری مبارزه با نظام پادشاهی پهلوی تا پیش از انقلاب اسلامی، نظام حاکم بر ایران سلطنتی مشروطه بود که به دلیل سرپیچیهای مداوم دو شاه پهلوی عملا به سلطنتی مطلقه تبدیل شده بود. برنامههای نظام حاکم گاه با مبانی دین اسلام و مذهب تشیع سازگار نبود. این عامل باعث اعتراض متدینان و به ویژه علمای مذهبی به رژیم حاکم شده بود.نخستین حرکت اعتراض رسمی و آشکار امام خمینی به نظام سلطنتی با صدور بیانیهای در سال ۱۳۴۱ش آغاز شد. پس از تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی، نخست در ۱۶ مهر سال ۱۳۴۱ش جلسهای با حضور امام خمینی (س) و سایر مراجع قم تشکیل شد. که منجر به صدور اعلامیههایی از سوی علما و شخص امام خمینی گردید.[۱۳] در ۱۱ آذر سال ۱۳۴۱ش تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی به دنبال مبارزات پیگیر امام خمینی لغو شد. ایشان، پیامی برای ختم این غائله صادر کرد.ادامه اعتراضات۲ بهمن ۱۳۴۱: تحریم رفراندوم غیر قانونی شاه موسوم به «انقلاب سپید»از سوی امام خمینی[۱۴]۲ فروردین ۱۳۴۲: واقعه فیضیه به دست رژیم شاه[۱۵] [۱۶]۱۵ خرداد ۱۳۴۲: دستگیری شبانه امام خمینی و قیام مردم در اعتراض به دستگیری ایشان۴ تیر ۱۳۴۲: انتقال امام از پادگان قصر به سلولی در عشرت آباد۲۱ فروردین ۱۳۴۳: سخنرانی تاریخی امام خمینی در مسجد اعظم قم پس از آزادی از حبس و حصر۴ آبان ۱۳۴۳: سخنرانی کوبنده به مناسبت طرح کاپیتولاسیون[۱۷]۱۳ آبان ۱۳۴۳: بازداشت و تبعید به ترکیه۲۱ آبان ۱۳۴۳: انتقال از آنکارا به بورسای ترکیه نمایی از منزل امام خمینی در نجفتبعید به نجفدر تاریخ ۱۳ مهر سال ۱۳۴۴ امام خمینی از ترکیه به بغداد منتقل شد. در تاریخ ۱۶ مهر ۱۳۴۴ از سامرا به کربلا رفت و در روز ۲۳ مهر ۱۳۴۴ وارد نجف شد و بعد از دید و بازدیدهایی که از سوی علما و مراجع نجف انجام شد در ۲۳ آبان ۱۳۴۴ دروس حوزه خود را شروع کرد.۱۲ اردیبهشت ۱۳۵۶ پیام ایشان به مناسبت چهلم شهدای قم۲ مهر ۱۳۵۷ محاصره منزل امام توسط نیروهای بعثی عراق۱۰ مهر ۱۳۵۷ هجرت از عراق به سوی کویت۱۳ مهر ۱۳۵۷ هجرت از عراق به فرانسه۱۲ بهمن ۱۳۵۷ بازگشت به میهن اسلامی پس از ۱۵ سال تبعیدرهبری نظام جمهوری اسلامی در ایرانگاهشمار مبارزات امام خمینی ۱۶ مهر ۱۳۴۱صدرو بیانیه علیه تصویب قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی۱۱ آذر ۱۳۴۱صدور بیانیه بعد از لغو قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی۲ بهمن ۱۳۴۱تحریم رفراندوم «انقلاب سپید»۲فروردین۱۳۴۲حمله ماموران امنیتی به مدرسه فیضیه۱۳ خرداد۱۳۴۲سخنرانی امام خمینی در مدرسه فیضیه عصر روز عاشورا۱۵ خرداد۱۳۴۲قیام ۱۵ خرداد و بازداشت امام خمینی۴ تیر۱۳۴۲انتقال امام از پادگان قصر به سلولی در عشرت آباد۲۱فروردین۱۳۴۳سخنرانی در مسجد اعظم قم پس از آزادی۴ آبان۱۳۴۳سخنرانی علیه لایحه کاپیتولاسیون۱۳ آبان ۱۳۴۳بازداشت و تبعید به ترکیه۲۱ آبان ۱۳۴۳انتقال از آنکارا به بورسا در ترکیه۱۳ مهر۱۳۴۴انتقال از ترکیه به بغداد در عراق۱۶ مهر۱۳۴۴حرکت از سامرا به کربلا۲۳ مهر۱۳۴۴ورود به نجف۲۳ آبان۱۳۴۴آغاز تدریس در حوزه علمیه نجف۱ بهمن۱۳۴۸آغاز درسهای ولایت فقیه (حکومت اسلامی) در نجف۱ آبان۱۳۵۶درگذشت مشکوک سید مصطفی خمینی فرزند امام خمینی۱۷ دی۱۳۵۶انتشار مقاله توهینآمیز نسبت به امام خمینی در روزنامه اطلاعات۱۹ دی۱۳۵۶سرکوب راهپیمایی اعتراضی مردم قم۲ مهر۱۳۵۷محاصره منزل امام در نجف توسط ماموران حکومتی عراق۱۰ مهر۱۳۵۷حرکت از عراق به سمت کویت و ممانعت دولت کویت از ورود ایشان به کویت۱۳ مهر۱۳۵۷حرکت از عراق به پاریس۲۲ دی۱۳۵۷صدور دستور تشکیل شورای انقلاب۱۲ بهمن۱۳۵۷بازگشت به ایران بعد ۱۵ سال تبعید۱۵ بهمن۱۳۵۷نصب مهدی بازرگان به عنوان نخست وزیر دولت موقت۲۲ بهمن۱۳۵۷پیروزی انقلاب اسلامی در ایران۱۰ اسفند۱۳۵۷بازگشت به قم و سکونت در قم۲ بهمن۱۳۵۸انتقال از قم به تهران و زندگی در جماران به دلیل بیماری قلبی۱۴ خرداد۱۳۶۸درگذشت در بیمارستان قلب شهید رجائی در تهران۱۵خرداد۱۳۶۸وداع مردم با پیکر او در مصلی تهران۱۶ خرداد۱۳۶۸تشییع از مصلی تهران تا بهشت زهرا و دفن در بهشت زهرا [۱۸] در سال سال ۱۳۵۷ هجری شمسی حرکت انقلابی مردم ایران به پیروزی رسید. امام خمینی در ۱۲ بهمن همان سال به ایران بازگشت و در ۲۲ بهمن نظام سلطنتی رسما شکست خورد. چند ماه بعد در فروردین ۱۳۵۸ شمسی نظام جمهوری اسلامی به رفراندم گذاشته شد و مدتی بعد، قانون اساسی توسط خبرگان منتخب مردم نوشته و به رأی گذاشته شد. بر اساس این قانون نیز امام خمینی به عنوان رهبر جمهوری اسلامی معرفی شد. ایشان تا پایان عمر یعنی خرداد ماه ۱۳۶۸ رهبری این نظام را بر عهده داشتند. تثبیت نظام جمهوری اسلامی ایران، تدوین قانون اساسی، مقابله با درگیریهای داخلی، فرماندهی جنگ در زمان حمله هشت ساله عراق به ایران، پذیرش صلح با عراق، اصلاح قانون اساسی،... مهمترین کارهای او در طول این ده سال به شمار میرود.روز قدس نوشتار اصلی: روز جهانی قدس چند ماه بعد از پیروزی انقلاب در ایران، در مرداد ماه سال ۱۳۵۸ه.ش که مصادف با ماه رمضان ۱۳۹۹ه.ق بود، امام خمینی آخرین جمعه ماه رمضان هر سال را به عنوان روز قدس اعلام کرد و از مسلمانان جهان خواست طى مراسمى همبستگى بينالمللى خود را در حمايت از حقوق قانونى مردم مسلمان اعلام نمايند.[۱۹] این روز در تقویم رسمی ایران با نام روز جهانی قدس ثبت شده است. از آن پس همه ساله در آخرین جمعه ماه رمضان، در ایران و کشورهای مختلف راهپیمایی برگزار میشود.نامه به گورباچف رهبر شوروی در اولین روز سال ۱۹۸۹ میلادی برابر با یازدهم دی ماه ۱۳۶۷ش، امام خمینی نامهای برای میخائیل گورباچف، صدر هیأت رئیسه اتحاد جماهیر شوروی سابق ارسال کرد. این نامه را هیئتی با عضویت آیت الله عبدالله جوادی آملی و دکتر محمد جواد لاریجانی و خانم مرضیه حدیدچی (دباغ) به گورباچف تحویل داد. این نامه در شرایطی خطاب به رهبر شوروی سابق نگاشته شده بود که تحلیلگران سیاسی نظارهگر تجدید نظر طلبی و آغاز تحولات دنیای کمونیسم بودند. رهبر انقلاب اسلامی با پیشبینی فروپاشی نظام شوروی سابق نوشته بودند: «از این پس کمونیسم را باید در موزههای تاریخ سیاسی جهان جستجو کرد». همچنین در این نامه ضمن نقد تفکر مادی و دعوت سران کمونیسم به معنویت و توجه به دین، توصیه شده بود که برای شناخت بهتر حقایق دینی دانشمندانی را به قم بفرستند.برائت از مشرکین نوشتار اصلی: برائت از مشرکین یکی از برنامههایی که در سفر حج از سوی زائران و حجگزاران ایرانی انجام میشد مراسمی بود با عنوان برائت از مشرکین. این برنامه عبارت بود از راهپیمایی و سخنرانی علیه آمریکا، رژیم صهیونیسم و برخی دولتهای دیگری که علیه نظام جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکردند و همه ساله در روز ۷ ذیالحجه در مکه انجام میشد.فتوای قتل سلمان رشدی نوشتار اصلی: سلمان رشدی در سال ۱۹۸۸م/ ۱۳۶۷ ش کتابی به نام آیات شیطانی منتشر شد که به اعتقاد اکثر مسلمانان حاوی توهینهایی به پیامبر اسلام (ص) بود. در بهمن ماه ۱۳۶۷ امام خمینی طی فتوایی نویسنده آن کتاب را به علت توهین به پیامبر اسلام (ص)، مرتد دانسته و حکم اعدام او را صادر کرد.[۲۰] بعد از مدتی شایع شد که اگر نویسنده کتاب توبه کند حکم قتل او پس گرفته خواهد شد ولی آیت الله خمینی در پاسخ به استفتائی در همین زمینه تاکید کرد که سلمان رشدی (نویسنده کتاب) حتی اگر توبه کند و زاهد زمان هم بشود حکم او تغییر نخواهد کرد.[۲۱]ایجاد مجمع تشخیص مصلحت نظام بنابر قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران قوانین مصوب مجلس شورای اسلامی نباید با احکام شرع و قانون اساسی مخالف باشند. تشخیص این سازگاری با شورای نگهبان قانون اساسی است. تعارضهای متعدد دیدگاه مجلس و شورای نگهبان باعث شد که امام خمینی به فکر چارهای برای این معضل باشد. او نخست اعلام کرد که اگر دو سوم نمایندگان تصویب قانونی را لازم بدانند نظر آنان بر نظر شورای نگهبان مقدم است.[۲۲] پس از مدتی در بهمن ماه ۱۳۶۶ش مجمعی به نام مجمع تشخیص مصلحت نظام را تشکیل داد.[۲۳] بر اساس اصل ۱۱۲ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، یکی از وظایف این مجمع حل اختلاف بین شورای نگهبان و مجلس شورای اسلامی است. در نتیجه تصمیمگیریهای این مجمع، گاه ممکن است قوانینی تصویب شود که مخالف احکام اولیه شرع یا مخالف قانون اساسی باشد.آراء و اندیشههاولایت مطلقه فقیه نوشتار اصلی: ولایت فقیه امام خمینی نخستین بار در نجف و در درسهایی که بعدها با نام حکومت اسلامی منتشر شده، نظریه ولایت فقیه را مطرح کرد.[۲۴] اساس این نظریه آن است که در اندیشه شیعی، حکومت باید زیر نظر یک مجتهد جامع الشرایط اداره شود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران این نظریه در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران گنجانده شد و نظام جمهوری اسلامی بر اساس این نظریه بنیاد نهاده شد. امام خمینی در سالهای پایانی عمر خود نظریه ولایت مطلقه فقیه را مطرح کرد و اختیارات حکومتی فقیه را معادل اختیارات پیامبر اسلام (ص) و امامان (ع) دانست. در این نظریه فقیه میتواند احکام اولیه شرع را نیز بر اساس مصلحت نظام اسلامی به طور موقت تعطیل کند.[۲۵]نقش زمان و مکان در اجتهاد نوشتار اصلی: نقش زمان و مکان در اجتهاد امام خمینی در اسفند سال ۱۳۶۷ش پیامی برای حوزههای علمیه صادر کرد که به منشور روحانیت معروف شد. او در بخشی از این پیام، اجتهاد مصطلح در حوزههای علمیه را برای اداره جامعه ناکافی دانست[۲۶] و تاکید کرد که زمان و مکان دو عنصر تعیین کننده در اجتهاد هستند. زمان و مکان باعث تغییر نگاه مجتهد به یک موضوع و در نتیجه تغییر حکم خواهند شد.[۲۷] او پیشتر نیز در نامهای که به منشور برادری معروف شد بر ناکافی بودن اجتهاد مصطلح در حوزهها تصریح کرده بود.[۲۸]جواز بازی با شطرنج بازی با شطرنج از نظر بسیاری از فقیهان شیعه حرام شمرده میشود. امام خمینی در سال ۱۳۶۷ش در پاسخ به یک استفتاء نوشت: در صورتی که شطرنج به عنوان آلات قمار، شناخته نشود، بازی با آن بدون شرطبندی، حرام نیست.[۲۹] این فتوا که به نوعی جدید شمرده میشد، واکنشهایی در پی داشت. یکی از شاگردان آیت الله خمینی نامهای اعتراضآمیز نوشت. امام خمینی در پاسخ، بر فتوای خود را تأکید و از نوع نگاه رایج فقیهان به ادله فقهی انتقاد کرد.[۳۰]دیوان شعر نخستین بار یک هفته بعد از درگذشت امام خمینی یکی از اشعار او منتشر شد. این شعر که مضمونی عرفانی داشت به زودی در بین عموم مردم معروف شد. روی جلد دیوان امام خمینی فرهنگ موضوعی و شرح و تفسير ديوان امام خمینیمن به خال لبت ای دوست گرفتار شدم چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدمفارغ از خود شدم و کوس انا الحق بزدم همچو منصور خریدار سر دار شدمغم دلدار فکنده است به جانم، شرری که به جان آمدم و شهره بازار شدمدر میخانه گشایید به رویم شب و روز که من از مسجد و از مدرسه بیزار شدمجامه زهد و ریا کندم و بر تن کردم خرقه پیر خراباتی و هشیار شدمواعظ شهر که از پند خود آزارم داد از دم رند میآلوده مددکار شدمبگذارید که از بتکده یادی بکنم من که با دست بت میکده بیدار شدم بعد از مدتی دیوان کامل شعر امام خمینی با عنوان دیوان امام منتشر شد. دیوان شعر امام کتابی است که در ۶ فصل شامل غزلیات، رباعیات، قصاید، مسمط، ترجیع بند و اشعار پراکنده تنظیم شده و اولین بار توسط موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی در ۴۳۸ صفحه انتشار یافته است. در این دیوان علاوه بر غزل، رباعیات فراوانی نیز منتشر شده است که تعدادی از آنها خطاب به عروس امام خمینی (همسر سید احمد خمینی) سروده شده است. بسیاری از شعرای معاصر همچون حمید سبزواری، جواد محقق، عبدالجبار کاکایی، رحیم زریان، محمدعلی بهمنی، کامران شرفشاهی، سعید بیابانکی، صابر امامی، عباس چشامی و امیر مرزبان، در ارتباط با این دیوان اظهار نظرهایی کردهاند. ترجمه اشعار این دیوان که عمدتا در سبک عراقی سروده شدهاند، به هندی، عربی، انگلیسی و چندین زبان دیگر انتشار یافته است. به جز ترجمه، کتابی نیز با عنوان فرهنگ موضوعی و شرح و تفسیر دیوان امام خمینی منتشر شده است. نویسنده این کتاب قادر فاضلی است.[نمایش]تبارنامه سید روحالله خمینی آثار درباره امام خمینی به دلیل جایگاه خاص امام خمینی که بنیانگذار و رهبر جمهوری اسلامی ایران و یکی از بانفوذترین مراجع تقلید تاریخ شیعه بود، آثار علمی، هنری و چندرسانهای بسیار زیادی درباره او خلق شده است. به علت گستردگی و پراکندگی این آثار گزارشی جامع از آنها وجود ندارد.کتابهاکتابهای خاطرات مرتبط به امام خمینی بخشی از آثار منتشره درباره ایشان است. این کتابها گاه به طور مستقیم به خاطرات مربوط به امام خمینی میپردازند و گاه در ضمن گزارش زندگی یک شاگردان و اطرافیان ایشان، خاطرات مشترک نیز نقل شده است. کتابهای پا به پای آفتاب، که در ۸ جلد گردآوری شده است معروفترین کتاب در این زمینه است. [۳۱] امام به روایت دانشوران، پرتوی از خورشید، خاطرات سالهای نجف در دو جلد،[۳۲] و در سایه آفتاب نوشته محمدحسن رحیمیان [۳۳] از دیگر آثار در این زمینهاند.مجموعه اسناد مرتبط با فعالیتهای سیاسی او در دوران مبارزه با نظام سلطنتی پهلوی در ۲۲ جلد منتشر شده است. [۳۴]منظومه فکری امام خمینی(ع)، که دربردارنده ۲۴ مقاله از نویسندگان مختلف است. این کتاب با هدف معرفی نظاممند بخشهای فکری و مبانی اندیشه ایشان تألیف شده است. [۳۵]دایرة المعارف مصوّر تاریخ زندگی امام خمینی، نویسنده: جعفر شیر علی نیا، سایان، تهران، ۱۳۹۳ش.مقالات و پایاننامهها مقالات منتشر شده درباره زندگی یا اندیشههای امام خمینی در جایی جمعآوری نشده است. همه ساله در سالگرد درگذشت او در نیمه خرداد روزنامهها و مجلات بخشی از فضای خود را به مقالههایی با محوریت امام خمینی اختصاص میدهند.در پایگاه اینترنتی پرتال امام خمینی چکیده بیش از ۵۵۰ پایاننامه دانشگاهی که موضوع آنها بررسی اندیشهها و زندگی امام خمینی است، منتشر شده است. [۳۶]آثار چند رسانهایفیلم سینمایی فرزند صبح به کارگردانی بهروز افخمی.مجموعه تلویزیونی صنوبر به کارگردانی مجتبی راعی [۳۷]مستند امام روح الله. ساخته شبکه تلویزیونی المنار لبنان. که به زبان عربی در ده قسمت به مرور زندگی امام خمینی پرداخته است. این اثر به فارسی دوبله و پخش شد. [۳۸]پانویسپرش به بالا↑ انصاری، ص۱۴-۱۵پرش به بالا↑ عروج، ناگفته هایی از مراسم خاکسپاری امام (ره).پرش به بالا↑ سایت گینسپرش به بالا↑ انصاری، حدیث بیداری، ص۱۶پرش به بالا↑ انصاری، حدیث بیداری، ص۱۶پرش به بالا↑ انصاری، حدیث بیداری، ص۱۷-۱۸پرش به بالا↑ انصاری، حدیث بیداری، ص۱۸پرش به بالا↑ حافظیان، ابوالفضل، ۱۳۷۸، شماره ۱۲ مجله حکومت اسلامی.پرش به بالا↑ پرتال پژوهشی و اطلاع رسانی موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ره.پرش به بالا↑ «بیانات در دیدار اعضای مجمع عالی حکمت اسلامی»، تارنمای دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله العظمی خامنهای.پرش به بالا↑ انصاری، حدیث بیداری، ص۱۹-۲۰پرش به بالا↑ پرتال پژوهشی و اطلاع رسانی مرکز تنظیم و نشر آثار امام خمینی ره.پرش به بالا↑ رجبی، محمد حسن، زندگی نامه سیاسی امام خمینی ره، ص۲۲۹.پرش به بالا↑ پرتال پژوهشی و اطلاع رسانی مرکز تنظیم و نشر آثار امام خمینی ره.پرش به بالا↑ رجبی، محمد حسن، زندگی نامه سیاسی امام خمینی ره، ص ۲۵۰.پرش به بالا↑ پرتال پژوهشی و اطلاع رسانی مرکز تنظیم و نشر آثار امام خمینی ره.پرش به بالا↑ صوت سخنرانی امام خمینی بمناسبت تصویب کاپیتولاسیونپرش به بالا↑ فصلنامه حضور، شماره ۳۴، زمستان ۱۳۷۹.پرش به بالا↑ صحیفه امام، ج۹، ص ۲۶۷پرش به بالا↑ صحیفه امام، ج۲۱، ص۲۶۳پرش به بالا↑ صحیفه امام، ج۲۱، ص۲۶۸پرش به بالا↑ صحیفه امام، ج ۱۷، ص ۳۲۱پرش به بالا↑ صحیفه امام، ج۲۰، ص۴۶۴پرش به بالا↑ رک: امام خمینی، ولایت فقیهپرش به بالا↑ صحیفه امام، ج۲۰، ص۴۵۲پرش به بالا↑ صحیفه امام، ج۲۱، ص۲۹۱پرش به بالا↑ صحیفه امام، ج۲۱، ص۲۸۹پرش به بالا↑ صحیفه امام، ج۲۱، ص۱۷۷پرش به بالا↑ صحیفه امام، ج۲۱، ص۱۲۹پرش به بالا↑ صحیفه امام، ج۲۱، ص۱۵۱پرش به بالا↑ خبرگزاری کتاب ایران. مرور لینک. ۹۶.۹.۲۲پرش به بالا↑ پرتال امام خمینی. مرور لینک.۹۶.۹.۲۲پرش به بالا↑ پاتوق کتاب فردا. مرور لینک. ۹۶.۹.۲۲پرش به بالا↑ پرتال امام خمینی. مرور لینک ۹۶.۹.۲۲پرش به بالا↑ خسروپناه و جمعی از نویسندگان، منظومه فکری امام خمینی، ص۳۳پرش به بالا↑ پرتال امام خمینی. مرور لینک ۹۶.۹.۲۲پرش به بالا↑ تصویر امام (ره) در تلویزیون و سینما. مرور لینک ۹۶.۹.۲۲پرش به بالا↑ سایت مبین مدیامنابعانصاری، حمید، حدیث بیداری، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، ۱۳۷۸ش.«بیانات در دیدار اعضای مجمع عالی حکمت اسلامی»، تارنمای دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله العظمی خامنهای؛ تاریخ درج مطلب:۲۳ بهمن۱۳۹۱، تاریخ بازدید: ۲۲ مرداد۱۳۹۸.خمینی، سید روح الله (امام)، صحیفه امام، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.خمینی، سید روح الله (امام)، ولایت فقیه.خسروپناه، عبدالحسین، و دیگران. منظومه فکری امام خمینی(ره). پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، تهران، ۱۳۹۶ش.رجبی، محمدحسن، زندگینامه سیاسی امام خمینی: از آغاز تا تبعید، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۷۸ش.حافظیان، ابوالفضل، اجازات حسبیه امام خمینی، فصلنامه حکومت اسلامی، ۱۳۷۸، شماره۱۲.فصلنامه حضور، شماره ۳۴، زمستان ۱۳۷۹ش.عروج، خسرو، ناگفته هایی از مراسم خاکسپاری امام (ره)، سایت تابناک، تاریخ انتشار ۱۴ خرداد ۱۳۹۱، تاریخ بازدید: ۱۵ خرداد ۱۳۹۶.پیوند به بیروندائرة المعارف بزرگ اسلامیسایت امام خمینیپرتال امام خمینیايدئولوژی انقلابی امام خمینی احيای تشيعمتن صحیفه نورمؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی[نمایش]نبو مراجع تقلید شیعه (قرن ۱۳ - ۱۵ قمری)[نمایش]نبو عارفان شیعه[نمایش]نبو سید روحالله موسوی خمینی[نمایش]نبو جمهوری اسلامی ایران[نمایش]نبو فقیهان شیعه (قرن ۱۵ قمری) آنچه را که دنبالش بودید را یافتید؟ بله خیر ردهها: رهبران جمهوری اسلامی ایرانامام خمینیمراجع تقلید قرن ۱۴ (قمری)مدفونان در تهرانروحانیان فعال در انقلاب اسلامی ایرانمراجع تقلید ساکن نجفمراجع تقلید ساکن تهرانعارفان شیعه قرن ۱۴ (قمری)سادات موسویشاگردان آیتالله بروجردیشاگردان عبدالکریم حائری یزدیروحانیان تبعیدشده حکومت پهلوینویسندگان کتابهای اخلاقی
+ نوشته شده در شنبه نهم فروردین ۱۳۹۹ساعت 12:11  توسط hasan gholami
|
جعبهابزار
+ نوشته شده در شنبه نهم فروردین ۱۳۹۹ساعت 12:10  توسط hasan gholami
|
ویروس جدید کرونا (COVID-19) – پرسشهای رایجدر این صفحه
در باره ویروس جدید کرونا (COVID-19)ویروسهای کرونا چیستند؟ویروسهای کرونا یک فامیل بزرگ ویروسند. بعضی از ویروسهای کرونا در انسان بیماری ایجاد میکنند و سایر آنها در حیواناتی مثل خفاشها، شترها، و گربههای زباد. ویروسهای کرونای انسان معمولاً بیماری ملایمی ایجاد میکنند، مثل سرما خوردگی ساده. به ندرت، ویروسهای کرونای حیوانی تکامل پیدا میکنند تا انسانها را عفونی کنند و بین انسانها پخش شوند و بیماریهای شدیدی را ایجاد کنند مثل Severe Acute Respiratory Syndrome (SARS) (سندروم تنفسی شدید) که در سال 2002 ظاهر شد و Middle East Respiratory Syndrome (MERS) (سندروم تنفسی خاور میانه) که در سال 2012 ظاهر شد. ویروس COVID-19 چیست؟COVID-19 یک گونه جدید ویروس کرونا است که قبلاً در انسان شناخته نشده بوده. این ویروس برای اولین بار در ووهان، استان هوبی در چین شناخته شد و در آنجا باعث شیوع وسیع و مداومی شده است. از آن پس بصورت وسیع تری در چین پخش شده و موارد آن در چندین کشور دیگر نیز دیده شده است. ویروس COVID-19 ارتباط نزدیکی با ویروس کرونای خفاش دارد. هنوز چیزهای زیادی هست که باید در باره نحوه شیوع COVID-19، شدت آن، و ویژگیهای دیگر ویروس فرا گرفته شود؛ پژوهشهای اپیدمیولوژیک و بالینی در جریانند. شیوع عفونتهای جدید ویروس کرونا بین مردم همیشه باعث نگرانی بهداشت عمومی است. اوضاع به سرعت در حال تحول است. ویروس چگونه پخش میشود؟ویروسهای کرونای انسان از طریق قطرههای آلوده که با سرفه یا عطسه پخش میشوند، یا تماس با دستها، سطوح یا اشیاء آلوده از کسی که ویروس کرونا دارد به دیگرانی که با او تماس نزدیک دارند منتقل میشوند. فاصله زمانی بین وقتی که یک نفر در معرض ویروس قرار میگیرد تا وقتی که عوارض برای اولین بار ظاهر میشوند معمولاً 5 تا 6 روز است، اگر چه میتواند از 2 تا 14 روز باشد. به این دلیل، از کسانی که احتمالاً با یک مورد تایید شده تماس داشتهاند خواسته میشود که خودشان را برای 14 روز قرنطینه کنند. به نظر میرسد که بیشتر موارد COVID-19 از کسانی که عوارض داشتهاند پخش میشود. تعداد کمی از افراد ممکن است قبل از ظهور عوارضشان عفونی بوده باشند. COVID-19 تا چه مدت روی سطوح باقی میماند؟به گفته سازمان بهداشت جهانی، اطمینانی نیست که ویروسی که باعث COVID-19 میشود چه مدت روی سطوح زنده میماند، ولی به نظر میرسد که مثل سایر ویروسهای کرونا عمل میکند. مطالعات (از جمله اطلاعات مقدماتی در باره ویروس COVID-19) نشان میدهد که ویروسهای کرونا ممکن است از چند ساعت تا چند روز روی سطوح باقی بمانند. این ممکن است در شرایط مختلف فرق کند (مثلاً نوع سطح، حرارت و رطوبت محیط). اگر فکر میکنید که سطحی آلوده است، آن را با یک ماده ضد عفونی کننده خانگی رایج تمیز کنید تا ویروس را بکشید و از خودتان و دیگران محافظت کنید. دست هاتان را با یک ژل ضد عفونی کننده الکلی تمیز کنید یا با آب و صابون بشویید. از زدن دست به چشمها، دهان و بینی تان اجتناب کنید. عوارض آن چیستند؟بیماران ممکن است تب، سرفه، آبریزش بینی، تنگی نفس و عوارض دیگری داشته باشند. در موارد شدید تر، عفونت میتواند باعث ذاتالریه همراه با ناراحتی شدید و حاد تنفسی بشود. من به کشور چین وایران سفر کردهام. چه کار باید بکنم؟اگر در کشور چین (به استثنای ماکائو و تایوان) بودهاید، از آنجا خارج شده یا در ترانزیت بودهاید، یا در روز اول مارچ 2020 یا بعد از آن به ایران سفر کرده یا در ترانزیت بودهاید، باید:
اگر تب یا عوارض تنفسی شدید در شما ظاهر شد لطفاً به دکترتان، بخش اورژانس محل یا healthdirect به شماره 222 022 1800 تلفن بزنید. به کسی که تلفن را جواب میدهد بگویید که کجا سفر کردهاید. مهم است که اگر عوارض دارید سر کار، مدرسه/دانشگاه/کودکستان، سالن ورزش یا اماکن عمومی نروید و نباید از وسایل نقلیه عمومی، تاکسی یا سرویسهای سواری مشترک استفاده کنید. اگر نیاز به مراقبت پزشکی دارید در هنگام حضور در مطب ماسک جراحی بپوشید. من به یکی از کشورهایی که در خطر COVID-19 است سفر کردهام. چه کار باید بکنم؟باور بر این است که بیشترین خطر قرار داشتن در معرض COVID-19 برای کسانی است که در کشور چین یا ایران سفر کردهاند. کسانی که در یکی از کشورهای دیگر در خطر COVID-19 نامبرده در زیر بودهاند نیز در خطر قرار داشتن در معرض COVID-19 به حساب میآیند:
اگر در 14 روز گذشته به هر یک از کشورهای بالا که در خطر COVID-19 هستند سفر کردهاید (از جمله ترانزیت) باید مراقب ظهور عوارض باشید، از جامعه فاصله بگیرید – از جاهای پر جمعیت و گردهم آییهای کوچک در فضاهای مسدود اجتناب کنید، و وقتی در اماکن عمومی هستید 1.5 متر بین خودتان و دیگران فاصله بگذارید. اگر عوارض ظاهر شد باید بلافاصله خودتان را از دیگران جدا کنید و مراقبت پزشکی بگیرید. لطفاً به دکترتان، بخش اورژانس محل یا healthdirect به شماره 222 022 1800 تلفن بزنید. به کسی که تلفن را جواب میدهد بگویید که کجا سفر کردهاید. مهم است که اگر عوارض دارید سر کار، مدرسه/دانشگاه/کودکستان، سالن ورزش یا اماکن عمومی نروید و نباید از وسایل نقلیه عمومی، تاکسی یا سرویسهای سواری مشترک استفاده کنید. اگر نیاز به مراقبت پزشکی دارید در هنگام حضور در مطب ماسک جراحی بپوشید. عفونت COVID-19 چه مدت طول میکشد؟مدت عفونت بین افراد مختلف فرق میکند. عوارض ملایم در یک شخص سالم ممکن است در ظرف چند روز رفع شود. مشابه با آنفلوآنزا، برای کسی که مسایل بهداشتی دیگری مانند یک بیماری تنفسی دارد، بهبودی ممکن است هفتهها طول بکشد و در موارد شدید میتواند بالقوه کشنده باشد. اگر مدیکر نداشته باشم چه میشود؟بیشتر کسانی که واجد شرایط برای مدیکر نیستند بیمه بهداشتی یا بیمه مسافرت دارند. برای کسانی که پوشش بیمه کافی ندارند، اداره بهداشت NSW از این هزینهها چشم پوشی میکند. این شامل چشم پوشی از هزینه و روش دریافت بدهی برای انتقال با آمبولانس برای کسانی است که مشکوک به داشتن عفونت COVID-19 هستند و برای ارزیابی به تسهیلات بهداشت NSW برده میشوند. این ترتیبات برای حتمی کردن این است که مسایل پرداخت پول برای خارجیهایی که عوارض تنفسی دارند و خواستار راهنمایی پزشکی زود هنگام هستند مانعی نباشد. COVID-19 ] چگونه تشخیص داده میشود؟عفونت COVID-19 با پیدا کردن شواهد ویروس در نمونههای تنفسی مثل سواب از پشت بینی و حلق یا مایع از ششها تشخیص داده میشود. آزمایش برای COVID-19 در آزمایشگاههای بهداشت عمومی انجام میشود. اگر با کسی که COVID-19 دارد تماس پیدا کردم چه کار باید بکنم؟اگر شما بعنوان کسی شناخته شوید که با شخصی تماس داشته که عفونت COVID-19 او در استرالیا تایید شده است، واحد بهداشت عمومی محلی با شما برای راهنمایی تماس خواهد گرفت. شما باید خودتان را در خانه برای 14 روز بعد از تماس با شخص آلوده قرنطینه کنید و سلامت خود را تحت نظر بگیرید و اگر عوارض ظاهر شد آن را گزارش بدهید. انتقال شخص به شخص ویروسهای کرونا عموماً بین کسانی صورت میگیرد که با هم تماس نزدیک داشتهاند. طرف تماس نزدیک معمولاً کسی است که با یک شخص عفونی حد اقل 15 دقیقه رو در رو بوده یا برای حد اقل 2 ساعت با او در یک محیط بسته بوده است. واحد بهداشت عمومی با کسانی که طرف تماس نزدیک بیماران COVID-19 بودهاند در تماس خواهد بود. اگر عوارض ظاهر شدند، آن طرفهای تماس باید به واحد بهداشت محلی تلفن بزنند و عوارض را گزارش بدهند. اگر تماس شما با آن شخص کمتر از این بوده، خطر عفونت در شما خیلی کمتر است. اما بعنوان یک احتیاط، شما باید هنوز سلامتی تان را برای 14 روز بعد از آخرین باری که با شخص عفونی بودید تحت نظر بگیرید. اگر عوارض در شما ظاهر شد، از جمله تب و/یا علائم تنفسی لطفاً به یک دکتر یا healthdirect، شماره 222 022 1800 تلفن بزنید. به دکترتان بگویید که با کسی تماس داشتهاید که COVID-19 دارد. دکتر ممکن است به شما بگوید که به نزدیک ترین بخش اورژانس بروید. اگر اینطور بود، قبل از رفتن به آنجا تلفن بزنید. اطلاعات بیشتری در مورد قرنطینه در خانه برای این افراد موجود است:
بهداشت ساده را از این طریق رعایت کنید:
چه کسی در خطر است؟کسانی که:
افراد مبتلا به بیماریهای اساسی که آنها را بیشتر در خطر ابتلا به بیماریهای تنفسی قرار میدهد، از جمله کسانی که به بیماری قند، بیماری مزمن شش، نارسایی کلیه مبتلا هستند، کسانی که سیستم ایمنی سرکوب شده دارند و اشخاص مسن تر بیشتر در خطر بیماری شدید هستند. چگونه میشود از آن پیشگیری کرد؟
آیا درمان یا واکسن برای آن وجود دارد؟هیچ واکسنی برای محافظت در مقابل COVID-19 وجود ندارد. هیچ درمان بخصوصی برای COVID-19 وجود ندارد. تشخیص زود هنگام و مراقبتهای حمایتی عمومی مهم است. در بیشتر اوقات عوارض بخودی خود رفع میشوند. کسانی که بیماری شدید با مشکلات پیچیده دارند میتوانند در بیمارستان تحت مراقبت باشند. آیا به دکتر من اطلاع داده شده است؟کارکنان بهداشت در بخشهای اورژانس بیمارستانهای دولتی NSW و همینطور دکتر های عمومی در جامعه در مورد عوارض و اقدام برای پیشگیری از شیوع COVID-19 از طریق اقدامات دقیق کنترل عفونت راهنمایی دریافت کردهاند. اگر نتوانم با دکترم صحبت کنم چه میشود؟اگر جویای راهنمایی پزشکی هستید و دکتر عمومی تان نمیتواند با شما صحبت کند، میتوانید به healthdirect شماره 222 022 1800 تلفن بزنید. آنها خواهند توانست در مورد عوارضتان و تاریخچه سفرتان با شما صحبت کنند تا تصمیم گرفته شود که آزمایش برای COVID-19 توصیه شود یا نه. چگونه میتوانم برای COVID-19 آزمایش بدهم؟آزمایش میتواند توسط دکتر عمومی شما یا در یک بخش اورژانس بیمارستان تجویز شود. برای ویروسهای دیگر کرونا چگونه آزمایش میشود؟COVID-19 یک ویروس کرونای منحصر به فرد است، ولی ویروسهای کرونای دیگری هستند که سالها در سراسر جهان، از جمله استرالیا مردم را آلوده کردهاند. اگربا یک عفونت تنفسی بیمار هستید (مثلاً سرفه، آبریزش بینی، گلودرد یا تب دارید)، دکتر ممکن است یک سواب از پشت بینی یا حلق تجویز کند. آزمایشگاههای زیادی سواب را برای چند ویروس مختلف آزمایش میکنند. نام این آزمایش پانل تنفسی ویروسی مالتیپلکس است که اغلب شامل آزمایش برای این انواع دیگر ویروس کرونا میباشد. این آزمایشها در حال حاضر برای COVID-19 تست نمیکنند و نشان نمیدهند که این ویروس وجود دارد یا نه. [برگشت به بالا] آیا مردم NSW در خطرند؟ویروس جدید کرونا (COVID-19) اول در ووهان، استان هوبی در چین شناخته شد و در آنجا باعث شیوع وسیع و مداومی شده است. از آن پس بصورت وسیع تری در چین، ایران و چند کشور دیگر پخش شده است. اداره بهداشت NSW برای یافتن موارد، تشخیص، و ردیابی طرفهای تماس در بیماریهای عفونی با عواقب شدید (مثل آنلوآنزای همه گیر، SARS، MERS، و عفونتهای نوظهور)، اگر در NSW رخ دهند، انواع روشها را ایجاد و تمرین کرده است. این روشها هم اکنون برای شناسایی طرفهای تماس در هر مورد تایید شده COVID-19 در NSW به کار برده میشوند. چه ترتیباتی برای چک کردن مردم در فرودگاهها وجود دارد؟دولت استرالیا اقدامات محافظتی را در همه فرودگاههای بینالمللی به اجرا در آورده است. برای آخرین راهنمایی از دولت استرالیا لطفاً سایت اداره بهداشت – ویروس کرونا (COVID-19) را ببینید. چه ترتیباتی برای چک کردن افرادی که از بنادر دریایی وارد میشوند وجود دارد؟برای هر کشتی مسافر بری که از خارج به NSW وارد میشود، یک هیئت متخصص اداره بهداشت NSW بر اساس بنادری که به آن رفته بوده، اینکه آیا مسافران و کارکنان آن در خطر بودن در معرض COVID-19 هستند یا نه، اینکه آیا دکتر کشتی شیوع یک بیماری تنفسی در کشتی را شناسایی کرده است یا نه، و نتایج آزمایشهایی که در کشتی انجام شده ارزیابی خطر را انجام میدهد. بعد از این ارزیابی خطر، ارزیابیهای دیگری ممکن است پس از پهلو گرفتن کشتی انجام شود، شامل چک کردن کسانی که تب یا عوارض تنفسی دارند یا در خطر قرار داشتن در معرض COVID-19 هستند و آزمایش کردن آنها برای عفونتهای تنفسی، از جمله COVID-19. از آنجا که برای همه عفونتها، از جمله COVID-19 یک مدت نهفتگی (قبل از ظهور عوارض و مثبت شدن نتایج آزمایشات) وجود دارد، غربالگری افراد برای این بیماری بی نقص نیست و فقط یک بخش ارزیابی است. تعداد مسافران کشتیهای مسافر بری زیاد است (اغلب هزارها)، خیلی از آنها مسن تر هستند و بیماریهای مزمن دارند. عفونتهای تنفسی (بدون ارتباط با COVID-19) بین مسافران و کارکنان کشتیهای مسافر بری رایج است. کشتیهای مسافر بری مسئولند و خط مشیهایی برای پیشگیری و مدیریت کردن شیوع بیماری در کشتی دارند. استرالیاییهایی که در کشتیهای مسافر بری هستندشیوع COVID-19 در کشتی دایاموند پرینسس که در ژاپن پهلو گرفته بود رخ داد. با اینکه گزارشات اولیه حاکی از آن بود که یک نفر در کشتی وستردام در کامبوج آلوده شده، عفونت تایید نشده است. اگر در باره یک نفر در کشتی دایاموند پرینسس نگران هستید لطفاً به خط اضطراری کنسولی DFAT تلفن بزنید. برای آگاهی بیشتر وبسایت ویروس کرونای جدید اداره بهداشت استرالیا را ببینید. پاسخ بهداشت عمومی به COVID-19 چیست؟تحت قانون بهداشت عمومی NSW مصوبه 2010، آلودگی به COVID-19 یک وضعیت قابل گزارش است، بنا بر این دکترها و آزمایشگاههای پاتولوژی ملزم هستند همه افرادی را که آلودگی آنها تایید شده یا مشکوک است به اداره بهداشت NSW اطلاع بدهند. کارمندان واحد بهداشت عمومی همه موارد را بررسی میکنند تا ببینند آلودگی چگونه رخ داده است، افرادی را که در خطر عفونت هستند شناسایی کنند، اقدامات کنترل را انجام دهند و راهنمایی ارائه کنند. محافظت در مقابل COVID-19چگونه میتوانم از خودم/خانوادهام محافظت کنم؟بهترین راه محافظت همان است که برای هر عفونت تنفسی انجام میدهید. بهداشت خوب را از این طریق رعایت کنید:
مطمئن شوید که اگر مریض هستید در خانه بمانید. آیا ماسک صورت در مقابل COVID-19 محافظت میکند؟ کدام ماسک صورت؟ماسک صورت برای عموم جامعه توصیه نمیشود. کسانی که عوارض دارند و ممکن است به COVID-19 آلوده باشند ملزم هستند که در خانه قرنظینه باشند و باید وقتی با کس دیگری در یک اتاق هستند و وقتی خواستار راهنمایی پزشکی هستند ماسک صورت جراحی بپوشند تا خطر انتقال COVID-19 به کس دیگری را کاهش دهند. کارکنان مراقبت بهداشتی که مراقب بیماران مشکوک به COVID-19 هستند باید از وسایل محافظت شخصی مناسب استفاده کنند تا از خودشان در مقابل COVID-19 محافظت کنند. برای اطلاعات بیشتر به وبسایت ویروس کرونای جدید (COVID-19) کمیسیون تعالی بالینی (CDC) مراجعه کنید. آیا به اندازه کافی ماسک صورت در NSW هست؟اداره بهداشت NSW و دولت استرالیا تدارکات اضافی ماسکهای صورت را برای کارکنان بخصوص بهداشت بمنظور بر آورده کردن تقاضاهای فعلی توزیع کردهاند. اداره بهداشت NSW کماکان موجودی ماسکهای صورت را در NSW تحت نظر خواهد داشت. وسایل و اثاثیه بیمارستان چگونه تمیز میشود که در مقابل COVID-19 محافظت کند؟بیمارستانها مطمئن میشوند که سطوح بعد از هر مورد مشکوک تمیز و ضد عفونی شوند، آمبولانسها هم همینطور. یک کتابچه راهنمای پیشگیری و کنترل عفونت هست که قدمهای مناسب برای تمیز کردن یک اتاق را بمنظور حتمی کردن اینکه هیچ ویروسی باقی نمانده باشد شرح میدهد. کارکنان در هنگام تمیز کردن لباس محافظ نیز میپوشند تا از خودشان محافظت کرده و هر نوع پخش عفونت را محدود نمایند. آیا رفتن به بیمارستانی که یک مورد COVID-19 در آن است برای من امن است؟اداره بهداشت NSW با بیمارستانهای خود همکاری میکند تا استانداردهای بالای کنترل عفونت را حفظ کند. بیمارستانها وپزشکان NSW به خوبی در مراقبت از افراد مبتلا به بیماریهای عفونی، و پیشگیری از انتقال آنان به بیماران دیگر آموزش دیدهاند. از کجا بدانیم کسانی که COVID-19 داشتهاند دیگر عفونی نیستند؟افرادی که عفونت COVID-19 در آنها تایید شده است تحت مراقبت پزشکان متخصص در قرنطینه میمانند تا عوارض عفونت COVID-19 در آنها تمام شود. پیش از ترخیص از قرنطینه آزمایشاتی دارند تا معلوم شود که هنوز COVID-19 دارند یا نه و تیم مراقبت تخصصی ارزیابی میکند که دیگر عفونی نیستند. پس از مرخص شدن تیم پزشکی یک ارزیابی پیگیری انجام میدهد تا اطمینان حاصل شود که آنها همچنان خوب باقی میمانند.کار، دانشگاه، مدرسه و ترتیبات رفت و آمدمن سفری برای تعطیلات / کار در پیش دارم. آیا باید سفرم را کنسل کنم؟دولت استرالیا اطلاعات به روز و راهنمایی در باره مسافرت امن به خارج ارائه میدهد. اگر عازم سفر به مقصدهایی هستید که ممکن است تحت تاثیر باشند، راهنماییهای موجود در سایت Smart Traveller (مسافر هوشمند) را چک کنید. آیا فرزند من میتواند به مدرسه برود؟هر دانشآموز یا کارمند که در 14 روز گذشته از کشور چین دیدن کرده یا در تاریخ اول مارچ 2020 یا بعد از آن به ایران سفر یا از آن گذر کرده است باید برای 14 روز از تاریخ خروج از چین یا ایران خودش را قرنطینه کند. آنها از مدرسه محرومند و نباید برای 14 روز از ترک چین یا ایران به مدرسه یا خدمات مراقبت از کودکان برگردند چون دوره نهفتگی COVID-19 میتواند تا دو هفته طول بکشد. کارمندان و دانشآموزانی که در مدت عفونت کسی که COVID-19 در او تشخیص داده شده بعنوان طرف تماس نزدیک آن شخص شناخته شدهاند نیز باید خود را در خانه قرنطینه کنند و نباید تا 14 روز از تاریخ آخرین تماسشان با آن شخص در مدرسه یا محل مراقبت از کودکان حاضر شوند. آیا برای کار، مدرسه، دانشگاه یا موقعیتهای دیگر به یک گواهی پزشکی نیاز دارم؟نه. اگر هیچ عارضهای ندارید، هیچ آزمایشی نیست که با انجام آن بشود پیش بینی کرد شما ناخوش خواهید شد یا نه. صدور "گواهینامه ترخیص پزشکی" ممکن نیست. وقتی 14 روز از تاریخی که کشور چین یا ایران را ترک کردید گذشت، دورهای را که اگر در چین یا ایران در معرض COVID-19 قرار گرفته بودید مریض میشدید گذراندهاید. اگر 14 روز بعد از روزی که چین یا ایران را ترک کردید هنوز کاملاً خوب هستید، دیگر از زمانتان در چین یا ایران COVID-19 نخواهید گرفت و میتوانید قرنطینه شخصی را تمام کرده و به کار، مدرسه یا دانشگاه برگردید. آیا اگر از تعطیلات در چین یا ایران برگشتهم باید خودم را قرنطینه کنم؟اگر در 14 روز گذشته در کشور چین یا ایران بودهاید یا در آن کشورها سفر کرده یا در ترانزیت بودهاید باید برای 14 روز از وقتی چین یا ایران را ترک کردید در خانه بمانید و خودتان را از دیگران جدا کنید. باید مراقب ظهور عوارض باشید. اگر در طی 14 روز از سفر به یک محل تحت تاثیر تب، سرفه، گلودرد یا تنگی نفس در شما ایجاد شد به دکتر عمومی تان، بخش اورژانس یا healthdirect به شماره 222 022 1800 تلفن بزنید و در اسرع وقت راهنمایی پزشکی بگیرید. مهم است که قبل از رفتن تلفن بزنید تا مطب یا بخش اورژانس بتواند آمادگیهای مناسب را فراهم کرده و از دیگران محافظت کند. وقتی برای راهنمایی پزشکی مراجعه میکنید ماسک جراحی (اگر دارید) بپوشید یا وقتی رسیدید ماسک درخواست کنید. اگر نگرانم که COVID-19 دارم آیا میتوانم آزمایش بشوم؟اگر دچار تب، سرفه، آبریزش بینی، تنگی نفس و عوارض دیگر بشوید و در کشور چین یا ایران یا کشور دیگری که در خطر COVID-19 است سفر کردهاید، باید به دکتر عمومی تان یا بخش اورژانس محلی مراجعه کنید تا برای COVID-19 آزمایش بشوید. اگر بدون اینکه سفر کرده باشید ناخوش شوید باید دکتر عمومی تان را ببینید تا در باره عوارضتان صحبت کنید. بیماریهای دیگری مثل آنفلوآنزا وجود دارند که میتوانند باعث این عوارض باشند و دکتر عمومی شما ممکن است بخواهد شما را برای آن آزمایش کند. محل کارم به من میگوید چون اخیراً مسافرت کردهام باید برای COVID-19 آزمایش بشوم. چه کار باید بکنم؟نیازی به آزمایش کردن شما نیست مگر دچار تب، سرفه، آبریزش بینی، تنگی نفس یا عوارض دیگر بشوید و در چین یا ایران یا کشوری که در خطر COVID-19 است سفر کرده باشید. شما باید دکتر عمومی تان راببینید یا به بخش اورژانس محلی مراجعه کنید تا برای COVID-19 آزمایش بشوید. شما باید خودتان را قرنطینه کنید و تا نتیجه آزمایش مشخص نشده سر کار بر نگردید. اگر بدون اینکه سفر کرده باشید ناخوش شوید باید دکتر عمومی تان را ببینید تا در باره عوارضتان صحبت کنید. بیماریهای دیگری مثل آنفلوآنزا وجود دارند که میتوانند باعث این عوارض باشند و دکتر عمومی شما ممکن است بخواهد شما را برای آن آزمایش کند. قرنطینه در خانهاگر قرنطینه شوم آیا باید از سایر افراد در خانهام جدا باشم؟بله. اگر در خانه مشترکاً با کسان دیگری زندگی میکنید باید در اتاق دیگری بمانید یا تا آنجا که ممکن است از افراد دیگر فاصله بگیرید. وقتی با شخص دیگری در یک اتاق هستید و وقتی برای مراقبت پزشکی میروید ماسک جراحی بپوشید. اگر هست، از توالت دیگری استفاده کنید. مطمئن شوید که با کسانی که در خطر بیماری شدید هستند مانند افراد سالمند و کسانی که بیماریهای قلب، شش یا کلیه، و مرض قند دارند در یک اتاق نباشید. دیدار کنندگانی که نیاز ضروری به بودن در خانه شما ندارند نباید در مدتی که قرنطینه هستید دیدن کنند. اطلاعات بیشتری در باره قرنطینه در خانه برای این افراد موجود است:
یکی از اعضای خانوار من اخیراً از چین یا ایران برگشته و خودش را قرنطینه کرده است. من به چین یا ایران سفر نکردم و با هیچ کسی که COVID-19 دارد تماس نداشتهام. آیا من هم باید خودم را قرنطینه کنم؟سایر اعضای خانوار ملزم نیستند که خودشان را قرنطینه کنند مگر آنها نیز:
در مدتی که در خانه قرنطینه هستم چگونه میتوانم مواد غذایی و داروهایم را تهیه کنم؟اگر مواد غذایی و دارو (از جمله داروهای تجویزی) لازم دارید از یک عضو خانواده یا دوست (که در قرنطینه نیست) خواهش کنید که برایتان به خانه بیاورد یا مواد غذایی را آنلاین بخرد. برای پیشگیری از آلوده کردن سایر افراد، مطمئن شوید که وقتی محمولهای را دریافت میکنید ماسک بپوشید یا ترتیبی بدهید که مواد غذایی پشت در گذاشته شود. وقتی کسی 14 روز قرنطینه را تمام کرده است آیا باید به دکتر عمومی مراجعه کند؟اگر در پایان 14 روز قرنطینه شخصی حالتان خوب است میتوانید زندگی عادی خود را از سر بگیرید. از کجا میتوانم اطلاعات بیشتری به دست آورم؟
Page Updated: Wednesday 4 March 2020
+ نوشته شده در شنبه نهم فروردین ۱۳۹۹ساعت 12:7  توسط hasan gholami
|
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||